14 جمله معروف حکومت نظامی خوسه دونوسو: در این مطلب 14 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب حکومت نظامی خوسه دونوسو را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا خوسه دونوسو
14 جمله معروف حکومت نظامی خوسه دونوسو
تحقق تغییر در میهناش توهمی بود که دیگر نقش بر آب شده بود، هرچند دوستان تبعیدیاش در آن کافههای مفلوک این را انکار میکردند. در آنجا بود که مانونگو خاموش شده بود، چون دریافته بود که متاسفانه نومیدی سازونوایی ندارد.(رمان حکومت نظامی – صفحه ۲۲)
سفرکردن به این خاطر که دیده شوی یا شنیده شوی، به این معنی است که نه میبینی و نه میشنوی. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۹)
مانونگو لازم میدید با پسرش حرف بزند و به او بگوید چرا اینقدر کلافه است. اما پسرش خیلی کوچک بود: حکومت نظامی، سانسور، بیعدالتی، فقر و فلاکت – اینها برای او معنایی نداشت و شاید، حالا، برای خود مانونگو هم بیمعنی بود. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۱)
اصالت چیزی نیست که از سر راه برداری، حتی اگر نابغهای مانند نرودا باشی، چون اصالت با فرهنگ فرق دارد، چیزی است که تعریف برنمیدارد، موهبتی است که از پَر قنداق داری، با خون وارد رگهایت میشود. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۷۹)
«شما آدم ترسویی هستید؟» «فکر نکنم. اینقدر شجاعت دارم که شک داشته باشم و تامل کنم و فکر نمیکنم این چیزها اسباب نابودیام بشود.» (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۰۹)
فکر میکنی در این روز و روزگار کسی از احزاب خبر دارد؟ رفیق عزیز، دیگر حزب سیاسیی نمانده. واقعاً آبروریزی است، اینها سر هیچی توافق ندارند. دستکم خودشان میگویند که از این بابت شرمندهاند، وگرنه من که فعلاً از سیاست کنار کشیدهام. همهمان از سیاست کنار کشیدهایم، هرچند یکسر به خودمان میگوییم مردم وقتی متحد باشند شکست نمیخورند، در حالی که توی این ده سال اینقدر ما را شکست دادهاند که حسابش از دست من دررفته. این یعنی شکست مطلق. دخلمان آمده. صدامان هم درنمیآید. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۵۴)
من خیلی سال است که از چیز دیگری حرف نزدهم. درست مثل هرکس دیگری توی این مملکت. دیگر یادم رفته از چیزی غیر از بیعدالتی، نبود آزادی، فلاکت یا خشونت حرف بزنم. اگر از چیز دیگری حرف بزنم عذاب وجدان میگیرم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۸۶)
جملات معروف کتاب حکومت نظامی خوسه دونوسو
ما زندگی نمیکنیم. جانسختی میکنیم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۸۹)
اول امید بود و بعد سرخوردگی از همۀ ایدئولوژیها. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۲۹۷)
هر فردی اگر جرأت داشته باشد میتواند تجسم تاریخ باشد. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۳۴)
دنیای ایدئولوژی اساساً دنیای تنزهطلبی است. از نظر ایدئولوگها، زندگی جایی برای لذت و هنر و شعر یا حتی عاطفه و احساسات ندارد – مگر عاطفهای خاص یا احساساتی خاص – چون بهعقیدۀ آنها هنرمند نباید بازیگوشی کند یا شک داشته باشد یا ضدونقیض بگوید یا خودش باشد، بلکه میبایست خیلی ساده خودش را با هر «حقیقت» مفروضی سازگار کند. هرچه هست تکلیف است، فایدهمندی است، ملکالموت است، بدون اِرُس. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۴۹)
این روزها ظاهراً سرنوشت ما گمشدن، حبسشدن، خفهشدن، تحت تعقیب بودن و بردگی است. تنها چیزی که برامان مانده این است که نیهیلیست بشویم و هر ایدئولوژیی را که وعدۀ راهحلی میدهد انکار کنیم. وقتی جواب همه چیز از لولۀ مسلسل بیرون میآید چه فایدهای دارد که دنبال راهحل صلحآمیز بگردیم؟ (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۷۶)
وقتی مانونگو بغلش کرد داشت گریه میکرد. گفت یک روز پدرش به او گفته بود: «دخترم، تو ممکن است توی زندگی خیلی چیزها را نداشته باشی، اما وقتی دیوانگیهات تمام شد، جایی داری که استخوانهات را بیندازی توش.» (رمان حکومت نظامی – صفحه ۴۱۰)
از کجا معلوم که بعد از مدتی به این نتیجه نرسی که تنها راهحل بمب است. این تقصیر آنهاست. چون وقتی تمام امیدهامان را از ما میگیرند و به سمت خشونت هل میدهندمان چهکار میتوانیم بکنیم؟ من بمب را توجیه نمیکنم، اما درک میکنم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۴۶۳)
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان حکومت نظامی خوسه دونوسو
5 جمله معروف آئورا کارلوس فوئنتس تکه کتاب
5 جمله معروف زندانی لاس لوماس کارلوس فوئنتس تکه کتاب
9 جمله معروف کنستانسیا کارلوس فوئنتس تکه کتاب
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023