دکلمه صوتی چون لاله به نوروز قدح گیر به دست – رباعی 27 از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی. با لالهرخی اگر تو را فرصت هست می نوش به خرمی که این چرخ کهن.
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لالهرخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
در قالب رباعی ضربهی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق میافتد. از ابتدا انگار به گونهای شاعر میخواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد میماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «بیت» میشناسند.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «چون لاله به نوروز قدح گیر به دست» از خیام است. این قطعهها توسط زهرا بهمنی و داوود ملک زاده خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
تفسیر فلسفی چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
تفسیر زیر از عبدالحسین عادل زاده است. انتشار این متن به معنای تایید یا انکار محتوای آن نیست.
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
همچون بسیاری رباعیات دیگر، در اینجا نیز باز برای ایجاد ژرفترین تداعیها و زمینۀ درک هر چه عمیقتر ماهیت هستی و مستی، شاعر سعی بر آن کرده است که در عین آنکه نیستی را به تاثیرگذارترین شکل ممکن تجسم میکند، در برابر تاثیر ژرف آن، تصویری پایدار از زیبایی را که در وضعیت مستی بر ذهن آدمی غلبه مییابد، ارایه دهد. همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، در وضعیت مستی وهم «دوام زیبایی» بر آدمی عارض میگردد، و او بر خلاف واقعیت جهان که همانا «زشتی دوام» است، جهان را به طرزی دگرگونه بلکه باژگونه در وهم میآورد. در اینجا نیز نوروز که در عین زیبایی خود تصویری از زایش و تولد در هستی است، با مستی که توهم دوام را میآفریند تلفیق میشود و انگارهای وهمآمیز درست عکس آنچه جهان واقع در برابر دیدگان ما قرار میدهد در ذهن میآفریند. و این تقابل و باژگونگی دقیقاً همان چیزی است که با آوردن بیت دوم تکمیل میشود. در بین نخست، زیبایی و مستی، وهم جاودانگی و دوام را میآفرینند، و در مقابل، در بیت دوم سلسلۀ زنجیرهواری از شدن که به خزان نزدیکشونده رویشها اشاره دارد، ترسیم شده است. همین تقدّم و تأخّری که میان ابیات و مضامین آنها وجود دارد، به نوعی بیانگر این موضوع است که وهم مستانه و پایدار زیبایی در ذهن شاعر، برآمده از ریشههای ژرف هستیشناسانه است. یعنی بیت نخست از دل بین دوم سر بر آورده است و برایندی از بهت و وحشت نهفته در آن است. طربانگیزی و نشاط مواج بیت نخست، همچون تصویری است که در آینه بیت دوم انعکاس یافته است. بیت پایانی با عبارت «کاین» آغاز می شود که بهروشنی حکایت از آن دارد که خود سرچشمه و منشأ بیت نخست است.
نکتهای که چه در باب این رباعی و چه در باب بسیاری رباعیات دیگر میبایست در پیش چشم داشت این است که آن دسته از تصویرسازیها و تجسمات خیامی مبنی بر اینکه از گل آدمی کوزه یا گیاه بر میآید، حاوی هیچگونه مضمون ماوراءالطبیعی یا تناسخگونه نیست، چرا که در هیچیک از رباعیات او به اصول اعتقادات پاداش و مکافات عمل یا اصطلاحاً کارما برخورد نمیکنیم؛ بلکه بهروشنی میتوان دید که این تصویرسازیها صرفا بیانی خلاقانه برای تجسم آمدوشدهای دمادم اشکال و صور فانی هستی است که مسأله زایش و زوال را در یک همبستگی کیهانی میان جماد و گیاه و حیوان و انسان مشترک میبیند، و زایش و زوال عناصر طبیعی را چیزی جدای از زایش و زوال هویتهای منفرد بشری تصور نمیکند. در این مفهوم، هر رویش و تولدی، با خود قرینی از مرگ را دارا است، چرا که تنها از پس خزانهای پیشین است که رویشهای تازه سر بر میآورند.
موسم بهار در عین آنکه روشنترین تجلی از حیات و بودن است، خود روشنترین نشانه برای نفی بودن و نقیض رویش یعنی زوال است. اینجا است که هر تولدی و زایشی، هر کوزه نوساخته و گیاه تازهرویی، در اوج سرشاری و بلوغ خود، اندرون و ریشهای تاریک و فقیر را که همانا مرگ و نابودی است جلوهگر میسازد. تمامی زایشها در بستری از زوال شکوفه میبندند.
«این مردمان تا چه اندازه میبایست رنج کشیده باشند، تا توانستهاند اینچنین زیبا شوند.»[1]
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لالهرخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
دیدگاه کاربران دربارهی چون لاله به نوروز قدح گیر به دست خیام
فرهاد می گوید:
شمس به اصطلاح الحق، حکیم عمر خیام را به کوته بینی متهم کرده ای!!! زهی گزافه گویی آشکار! خودبزرگ بینی تا چه حد، که دانشمندی چنان بلند پایه، و شاعری چنان موجز گو را کور و کر و لال خوانده ای! حقا که دید کوتاه و عقل ناقص خود آشکار نمودی، وگرنه از چرندیات حقیر فانیی چون تو گردی بر دامن حکیم جاودانه ای چون خیام ننشیند.
رضا می گوید:
حتما داستان برادر حاتم طایی را شنیده اید؟
که ُیشاب در چاه زمزم ریخت از برای کسب شهرت
بد گویی های برخی مدعیان از خیام و سعدی و فردوسی مرا یاد ان شخص می اندازد.
اینان عرض خود میبرند ، چنانکه مرشدشان احمد شاملو برد.
معز می گوید:
اولا این رباعیات منسوب به خیام است و احتمال اینکه سروده ریاضی دانی چون او باشد بعید به نظر میرسد ثانیا برواشت از معنای شعر به فرد خواننده برمی گردد اگر اعتقادی به دین و دیانت نداشته باشد میشود نظر آقا یا خانم(l) که احمقانه به پیامبر اسلام توهین میکند و اگر اهل عقل و درایت باشد و شعور درک شعر داشته باشد برداشت عرفانی و بندگی خداوند را از آن استنباط می کند .
شعر چون لاله به نوروز قدح گیر به دست اثر کیست؟
اثر خیام است.
معنی چون لاله به نوروز قدح گیر به دست چیست؟
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - ژانویه 24, 2023
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - ژانویه 23, 2023
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - ژانویه 23, 2023