وطن

وطن

  • وطن

     

    پیراهنی سه رنگ خوشگل وزیبایی به تنش بود.چقدراین لباس رادوست داشت گردن آویزی که نقش یک شیربا شمشیری دردست.را برداشت.آرام وبی صدا به گردنش آویخت چقدربه گردن زیبای مادرم می آمدیادگاراجدادش بود.دردلش آشوب بود..به فکر فرو رفت باز چشم های زیبایش پرشد از اشک .غم و اندوه. این روزها حال دلش عجیب تنگ شده .دلش تنگ فرزندانی شده که به وجودشان افتخار می‌کرد.میخواهد به دیدن شان برود چقدر اقتدار و اُبهت فرزندش خلیج رادوست دارد.میبیند تکه‌ تکه‌ اش دارند میکنند دلش به درد آمد یاد فرزند دیگرش کیش او را به فکر فرومیبرد.ازیادآوری خاطرات کیش لبخند محوی برلبانش می‌نشیند.چه خاطرات  شیرینی

    #آذریان 

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    sedighe 1346
    Latest posts by sedighe 1346 (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *