هر-زمان-زین-سبز-گلشن-رخت-بیرون-میبرم-خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم – ۱۴۱

  • هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم خاقانی – قصیده ۱۴۱

    در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت

     

     

    هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

    عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

     

    تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

    طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

     

    هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

    هر چه نقد عقل می‌یابم در آتش می‌برم

     

    گه به حد منزل از سدره سریری می‌کنم

    گه به قدر همت از شعری شعاری می‌برم

     

    دادهٔ نه چرخ را در خرج یکدم می‌نهم

    زادهٔ شش روز را بر خوان یک شب می‌خورم

     

    گرچه طبع از آبنوس روز و شب زد خرگهم

    ورچه دهر از لاجورد آسمان کرد افسرم

     

    از برون تابخانهٔ طبع یابی نزهتم

    وز ورای پالگانهٔ چرخ بینی منظرم

     

    گر بپرم بر فلک شاید، که میمون طایرم

    ور بچربم بر جهان زیبد که والا گوهرم

     

    باختم با پاکبازان عالم خاکی به خاک

    وز پی آن عالم اینک در قماری دیگرم

     

    ساختم آیینهٔ دل، یافتم آب حیات

    گرچه باور نایدت هم خضر و هم اسکندرم

     

    بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم

    گرچه از چار آخشیج و پنج حس در ششدرم

     

    هاتف همت عسی‌ان یبعثک آواز داد

    عشق با طغرای جاء الحق درآمد از درم

     

    من چو طوطی و جهان در پیش من چون آینه است

    لاجرم معذورم ار جز خویشتن می‌ننگرم

     

    هرچه عقلم از پس آیینه تلقین می‌کند

    من همان معنی به صورت بر زبان می‌آورم

     

    پیش من جز اختر و بت نیست آز و آرزو

    من خلیل آسا نه مرد بت نه مرد اخترم

     

    بر زبان گر نعبد الاصنام راندم تاکنون

    دل به انی‌لااحب‌الافلین شد رهبرم

     

    در مقام عز عزلت در صف دیوان عهد

    راست گوئی روستم پیکار و عنقا پیکرم

     

    قوت عرق عراق از مادت طبع من است

    گرچه شریان دل شروانیان را نشترم

     

    فقر کان افکندهٔ خلق است من برداشتم

    زال کان رد کردهٔ سام است من می‌پرورم

     

    در قلادهٔ سگ نژادان گرچه کمتر مهره‌ام

    در طویلهٔ شیر مردان قیمتی‌تر گوهرم

     

    عالم از آوازهٔ خاقانی افروزم ولیک

    همت از آوازهٔ خاقانی آمد برترم

     

    این تفاخار نقطهٔ دل راست وین دم زان اوست

    ورنه من خود را در این میدان ز مردان نشمرم

     

    جاه را بردار کردم تا فلک گفت ای خطیب

    نائب من باش اینک تیغ و اینک منبرم

     

     

     

     

     

    شعر در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت خاقانی

    البته نام اصلی این شعر «در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیده‌سرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز می‌شود: «هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم».

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

     

     

    شعر هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم اثر کیست؟

    این شعر اثر خاقانی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    تینا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *