معنی چاچله به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ چاچله در گویش ها و لهجه.
معنی چاچله
معنی: کفش، پاپوش.
هم قافیه چاچله
مایهتیله، مبادله، مباهله، مبله، متشکله، متصله.
چاچله در لغت نامه دهخدا
چاچله. [ چ َ ل َ / چ َ ل ْ ل َ ] ( اِ ) کفش و پای افزار چرمی. پوزار. نوعی کفش. قسمی پای افزار. مطلق پاپوش :
گرفتم که جایی رسیدی ز مال
که زرین کنی صندل و چاچله.
عنصری.
غلام ارساده رو باشد و گر نوخطبود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله.
عسجدی.
کبر کردندی همه بر کتفشان نی گوردین
صدر جستندی همه در پایشان نی چاچله.
مسعودسعد.
بس که کند بچشم و سر بر در درگه تو بر
صاحب چاچ و کاشغر خدمت کفش و چاچله.
فلکی شروانی.
چاچله. [ ] ( اِخ ) نام للکای دیلمان است. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
چاچله در فرهنگ معین
(چَ لِ ) (اِ. ) کفش ، پاپوش .
چاچله در فرهنگ عمید
کفش، پاافزار، پاپوش: گرفتم به جایی رسیدی ز مال / که زرین کنی سندل و چاچله (عنصری: ۳۴۶ ).
چاچله در جدول کلمات
کفش ، پاافزار
پیشنهاد و نظر شما برای واژه چاچله
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
اشعار فروغ فرخزاد
اشعار نیما یوشیج
اشعار سهراب سپهری
پروانه های مصلوب
- نیمای معترض، تاویل هرمنوتیکی «کک کی» - دسامبر 16, 2022
- مقایسه تطبیقی نمود فقر در برخی اشعار - دسامبر 16, 2022
- اشتراکات ساختاری در شعر نیما و چند شاعر معاصر - دسامبر 16, 2022