معنی پائیدن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی و تلفظ پائیدن در گویش ها و لهجه.
معنی پائیدن
معنی پائیدن:توقف کردن، درنگ کردن، بایستادن.
معنی پائیدن در فرهنگ فارسی
معنی پائیدن در لغتنامه دهخدا
پائیدن. [ دَ ] ( مص ) توقف کردن. ببودن. بایستادن. ماندن. درنگ کردن :
ای ز همه مردمی تهی و تهک
مردم نزدیک تو چرا پاید .
اگر خفته ای زود برجه ز جای
وگر خود بپائی زمانی مپای.
بترس ای گنهکار و نزد من آی
به ایوان چنین شاد و ایمن مپای.
بدو گو که برخیز و نزد من آی
چو نامه بخوانی زمانی مپای.
مگیریدشان بهر جان زریر
بر اسبان جنگی مپائید دیر.
پس از رفتنت نام ماند بجای
بمازندران پوی و ایدر مپای.
تو امروز پیش صف اندر مپای
یک امروز و فردا مکن رزم رای.
جهاندیده دستور گفتش بپای
بکینه شدن مر ترا نیست رای.
مکن سست از این آمدن هیچ رای
چو خواهی که برگردی ایدر مپای.
کنون رنج بردار و ایدر بپای
بدین مرز چندانکه خواهی بپای.
بدیدار تو چشم روشن کنم
روان را ز رای تو جوشن کنم
چو خواهی کز ایدر شوی باز جای
زمانی نگویم برِ ما بپای.
بهمسایگی داور پاک ، جای
بیابی بدین تیرگی درمپای.
وز آن پس بسوی خراسان کسی
فرستاد و اندرز کردش بسی
بدوگفت [ پرویز ] با کس مجنبان زبان
از ایدر برو تا در مرزبان
به گستهم گو ایچگونه مپای
چو این نامه من بخوانی بپای.
چو نزدیکت آیند روزی مپای
سر و تاج گودرز بگسل ز جای.
عنان را چو گردان یکی برگرای
برین کوه سر، زین فزونتر مپای.
تو لشکر بیارای و چندین مپای
که از بادآتش بجنبد ز جای.
همی گفت دارم سخنها بسی
که آنرا نداند جز از من کسی
جوان گفت برگوی و چندین مپای
بیاموز ما را تو ای نیک رای.
یکی روی بنمای و خیز ایدر آی
چو نامه بخوانی بزابل مپای.
بزن کوس رویین و شمشیر و نای
بکشمیر و کابل فراوان مپای.
معنی پائیدن واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد و نظر شما برای معنی پائیدن
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - ژانویه 24, 2023
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - ژانویه 23, 2023
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - ژانویه 23, 2023