معنی پائیدن

معنی پائیدن

  • معنی پائیدن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی و تلفظ پائیدن در گویش ها و لهجه.

     

    معنی پائیدن

    معنی پائیدن:توقف کردن، درنگ کردن، بایستادن.


    معنی پائیدن در فرهنگ فارسی

    ( مصدر ) پاییدن.

    معنی پائیدن در لغتنامه دهخدا

    پائیدن. [ دَ ] ( مص ) توقف کردن. ببودن. بایستادن. ماندن. درنگ کردن :
    ای ز همه مردمی تهی و تهک
    مردم نزدیک تو چرا پاید .

    ابوشکور ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ).

    اگر خفته ای زود برجه ز جای
    وگر خود بپائی زمانی مپای.

    دقیقی.

    بترس ای گنهکار و نزد من آی
    به ایوان چنین شاد و ایمن مپای.

    فردوسی.

    بدو گو که برخیز و نزد من آی
    چو نامه بخوانی زمانی مپای.

    فردوسی.

    مگیریدشان بهر جان زریر
    بر اسبان جنگی مپائید دیر.

    فردوسی.

    پس از رفتنت نام ماند بجای
    بمازندران پوی و ایدر مپای.

    فردوسی.

    تو امروز پیش صف اندر مپای
    یک امروز و فردا مکن رزم رای.

    فردوسی.

    جهاندیده دستور گفتش بپای
    بکینه شدن مر ترا نیست رای.

    فردوسی.

    مکن سست از این آمدن هیچ رای
    چو خواهی که برگردی ایدر مپای.

    فردوسی.

    کنون رنج بردار و ایدر بپای
    بدین مرز چندانکه خواهی بپای.

    فردوسی.

    بدیدار تو چشم روشن کنم
    روان را ز رای تو جوشن کنم
    چو خواهی کز ایدر شوی باز جای
    زمانی نگویم برِ ما بپای.

    فردوسی.

    بهمسایگی داور پاک ، جای
    بیابی بدین تیرگی درمپای.

    فردوسی.

    وز آن پس بسوی خراسان کسی
    فرستاد و اندرز کردش بسی
    بدوگفت [ پرویز ] با کس مجنبان زبان
    از ایدر برو تا در مرزبان
    به گستهم گو ایچگونه مپای
    چو این نامه من بخوانی بپای.

    فردوسی.

    چو نزدیکت آیند روزی مپای
    سر و تاج گودرز بگسل ز جای.

    فردوسی.

    عنان را چو گردان یکی برگرای
    برین کوه سر، زین فزونتر مپای.

    فردوسی.

    تو لشکر بیارای و چندین مپای
    که از بادآتش بجنبد ز جای.

    فردوسی.

    همی گفت دارم سخنها بسی
    که آنرا نداند جز از من کسی
    جوان گفت برگوی و چندین مپای
    بیاموز ما را تو ای نیک رای.

    فردوسی.

    یکی روی بنمای و خیز ایدر آی
    چو نامه بخوانی بزابل مپای.

    فردوسی.

    بزن کوس رویین و شمشیر و نای
    بکشمیر و کابل فراوان مپای.

    فردوسی.

    معنی پائیدن واژه نامه بختیاریکا

    ( پائیدِن ) در پائیدِن

    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پائیدن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    معنی پائیز

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *