معنی ص

معنی ص چیست ؟

  • معنی ص به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ ص در گویش ها و لهجه ها

     


    معنی ص

    تلفظ /sAd/

    هفدهمین حرف الفبای فارسی

     


     ص در فرهنگ عمید

    هفدهمین حرف الفبای فارسی، صاد. &delta، در حساب ابجد: «۹۰ ».

     


     ص در فرهنگ معین

    (حر. ) هفدهمین حرف از الفبای فارسی برابر عدد ۹٠ در حساب ابجد. این حرف در لغات اصیل فارسی یافت نمی شود و خاص لغات مأخوذ از عربی یا زبان های دیگر و یا مبدل لغات فارسی (صد = سد، شصت = شست ) است .
    [ ع . ] (اِ. ) نشانة اختصاری و رمز «صلی اللّه علیه ». گاه آن را به صورت ص . نویسند.

     


     ص در لغت نامه دهخدا

    ص. ( حرف ) حرف چهاردهم از حروف هجاء عرب و هفدهم از الفباء فارسی و هیجدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به نود دارند. || این حرف در لغت فرس نیامده لیکن گاهی برای رفع اشتباه با کلمات مشابه «س » را «ص » نویسند و «س » خوانند: صد «سد»، شصت «شست ». || و در فن تجوید «ص » از حروف اَسلیه و مهموسه و مصمته و مطبقه و حروف هفتگانه مستعلیه و از حروف ناریه و حروف مرفوع شمسی و رمز وقف مباح مرخص است. || و نیز رمز است از صفحه و صلوات اﷲ علیه یا صلی اﷲعلیه که گاه آن را بدین صورت «ص » نویسند. || و نام سوره سی وهشتم است از قرآن و آن مکیه است ،دارای هشتادوهشت آیت ، پس از صافات و پیش از زمر. || و در تداول عرب کلمه ای که دارای این حرف و حرف «ج » باشد مُعرّب است ، چه در زبان عرب این دو حرف در یک کلمه جمع نشود، چون صاروج ، جمص ، جیص ، جص.
    ابدالها:
    > در تعریب بدل از «ج » آید:
    صقرات = جغرات.
    > و نیز بدل از «چ » آید:
    صک = چک.
    صنج = چنگ.
    صغانی = چغانی.
    صلیب = چلیپا.
    صنار = چنار.
    صرم = چرم.
    صین = چین.
    دارصینی = دارچینی.
    رصاص = رچاچ.
    بلوص = بلوچ.
    صندل = چندل.
    صیدنه = چیدنی.
    ابن صهاربخت = ابن چهاربخت.
    صغانه = چغانه.
    > و نیز بدل از «ز» آید:
    بوصی = بوزی.
    آمیص = خامیز.
    صندوق = زندوق.
    قصار = گازر.
    ( و محتمل است صدیق و زندیق نیز از این قبیل باشد ).
    > و نیز بدل از «س » آید:
    اصفهان = اسپهان.
    صنج = سنگ.
    صنجه = سنگه.
    صرود = سردسیر.
    > حرف «ص » در عربی گاه بدل به «ز» شود:
    بصاق = بزاق.
    صعتر = زعتر.
    > و گاه بدل از «س » آید:
    صماخ = سماخ.
    بصاق = بساق.
    قفص = قفس.
    بلهصه = بلهسه.
    صعتر = سعتر.
    > و گاه بدل از «ض » آید:
    تیصیص = تیضیض.
    || و بر روی حروف علامت شک است که چون در صحت کلمه ای شک کنند بالای آن «صَ» نهند و چون به صحت پیوندد حائی بدان ملحق سازند، بدین صورت «صح » که نشانه رفع شبهه و شک است ، تا احتیاج به قلم زدن آن نباشد. ( از معجم الادباء ج 1 ص 317 ).

     


     ص در فرهنگ فارسی

    سوره سی و هشتم از قر آن و آن میکه است و دارای ۸۸ آیه .
    نشانه اختصاری و رمز صلی الله علیه.

     


    ص در دانشنامه آزاد فارسی

    هفدهمین حرف از الفبای فارسی و حرف چهاردهم از هجای عرب (ابتثی) و حرف هجدهمین از حروف ابجدی که در حساب جمل آن را معادل ۹۰ به حساب می آورند. این حرف از نظر آوایی همانند «ث» و «س» نمایندۀ صامتِ لثوی ـ دندانی ـ سایشی بی واک است. در زبان فارسی آن را «صاد= sâd» می گویند. این حرف نشانۀ اختصاری صلی الله علیه و آله و رمز صفحه در کتاب شناسی و نشانۀ صحیح در تصحیح اوراق امتحانی و نام سورۀ ۳۸ قرآن کریم است. فارسی زبانان، هنگام تلفظ، تفاوتی بین «ص» و «ث» و «س» قایل نیستند. اصولاً این حرف در کلمات فارسی نیست، اما ایرانیان آن را در برخی کلمات فارسی مثلِ اصفهان، صد، شصت و برخی کلمات و نام های یونانی و لاتینی، مثل صندلی، ایاصوفیه، و صربستان به کار می برند.

     


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه ص

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید

     


     ص در دانشنامه ویکی پدیا

    آهنگ ص شاهین نجفی 

     سوره ص سوره ۳۸ از قرآن است.

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    شعر نهنگ کیانوش خان محمدی

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *