معنی جاذب

معنی جاذب

  • معنی جاذب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جاذب در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جاذب

    تلفظ: /jAzeb/

    دلربا.


    معنی جاذب در فرهنگ فارسی

     

    جذب کننده، بخودکشنده، کشاننده، رباینده، جواذب
    ( اسم ) ۱- کشنده جذب کننده . ۲- برگردانند. چیزی از جای آن . ۳- رباینده گیرنده آهنجنده . جمع جواذب . یاادوی. جاذب . دواهایی که جذب رطوبت کنند و یا نیروی جذب مواد دورن سلولی اطراف خود را دارند.
    لقب سلطان محمود غزنوی است.


    معنی جاذب در فرهنگ عمید

     

    ۱. گیرا.
    ۲. [قدیمی] جذب کننده، به خودکشنده، کشاننده، رباینده.


    معنی جاذب در فرهنگ معین

     

    (ذِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ – جذب کننده . ۲ – رباینده .


    معنی جاذب در لغت نامه دهخدا

     

    جاذب. [ ذِ ] ( ع ص ) کشنده. || برگرداننده چیزی از جای آن. ( منتهی الارب ). || رباینده. ( آنندراج ). گیرا. گیرنده. آهنجنده :
    زانکه جنسیّت عجائب جاذبی است
    جاذب جنس است هرجا طالبی است.
    مولوی.
    یار آن خواهم بدن که غالب است
    آن طرف افتم که غالب جاذب است.
    مولوی.
    سوی بام آمد ز متن ناودان
    جاذب هر جنس را هم جنس دان.
    مولوی.
    || شتر ماده کم شیر: جذبت الناقة؛ یعنی کم شیر شد ناقة. ج ، جواذب. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ). || نام داروئی است. در اصطلاح اطباء داروئی است که خلط را بجانب سطحی که مماس خلط است حرکت دهد بخاصیت یا بوسیله تسخین. و جاذبه نیروئی است که غذا را جذب نماید. و داروهای جاذبه را در اصطلاح پزشکان جذوبات نامند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به بحرالجواهر شود. و در قانون چنین آمده : آن دوائی است که فضلات و رطوبات را بوسیله حرارت و لطافت از مکانشان بجانب خود میکشد مانند ثافسیا و هرچه شدیدالجذب باشد برای عرق النسا و درد مفاصل مفید است و با آن خار و پیکان را از عمق بدن میکشند. ( کتاب دوم قانون ص 149 ).
    جاذب. [ ذِ ] ( اِخ ) لقب حاجب سلطان محمود غزنوی و نام وی ارسلان است. رجوع به ارسلان جاذب شود.


    معنی جاذب در فرهنگستان زبان و ادب

     

    {sorbent} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که مواد دیگر جذب سطح یا داخل آن شوند.


    معنی جاذب در دانشنامه عمومی

     

    جاذب در ریاضیاتِ سامانه های پویا به صورت مجموعه ای از مقادیر عددی تعریف می شود که سامانه به ازای گستره وسیعی از مقادیر اولیه، به سوی آن مقادیر تحول می یابد. هنگامی که مقادیر عددی سامانه به قدر کافی به مقدار مجموعه جاذب نزدیک می شود، حتی اگر اندکی اختلال به وجود آید، سامانه همان طور نزدیک جاذب باقی می ماند.
    جاذب نقطه ای: که در حقیقت همان نقاط تعادل سامانه در حالت ماندگار هستند.
    سیکل های حدی: که به صورت یک منحنی بسته هستند و رفتار سامانه در فضای فاز به این منحنی محدود می شود. این مدارهای بسته مربوط به جواب های تابع متناوب هستند.
    جاذب سطحی مارپیچی: در این حالت بردار حالت سامانه در فضای حالت در طول زمان به صورت مارپیچی حرکت می کند ولی این حرکات به روی یک سطح بسته دونات مانند محدود است. پیچیدگی رفتار سامانه در این حالت در مقایسه با جاذب های نقطه ای و سیکل های حدی بسیار بیشتر است اما همچنان قابل پیش بینی و مشخص است.
    جاذب شگفت: در این حالت رفتار سامانه به ناحیه ای از فضای فاز محدود می شود ولی رفتار بسیار پیچیده و غیرقابل پیش بینی است. جاذب شگفت خاصیت خود شباهتی و ساختار فراکتالی دارد و دارای بعد غیر صحیح می باشد.
    توضیحِ جاذب های سامانه های آشوبناک پویا، یکی از موفقیت های نظریه آشوب بوده است.
    فرض کنیم در فضای فاز یک سامانه، شرایط اولیه سامانه بطور نمونه در ناحیه B قرار دارد. حال اگر متغیرِ تحول سامانه در ناحیه ای مانند A قرار بگیرد، طبعاً A زیر مجموعه ناحیه B است. هرگاه مجموعه A مجانب مجموعه B باشد آنگاه A جاذبِ B خواهد بود. به دیگر سخن، جاذب، مجموعه جواب های معادلات دینامیکی سامانه است هنگامی که سامانه برای مدتی طولانی کار کند.
    در سامانه های دارای ابعاد محدود، متغیر تحول می تواند به لحاظ جبری با یک بردار n بعدی نشان داده شود. جاذب، ناحیه ای در فضای n بعدی است. در سامانه های فیزیکی، n بعدی می تواند برای نمونه، دو یا سه موقعیت مختصاتی برای یک یا چند کمیت فیزیکی و در علم اقتصاد می تواند متغیرهایی مانند تورم و بیکاری باشد.

    معنی جاذب در ویکی پدیا 


    معنی جاذب در جدول کلمات

     

    رباینده ، کشاننده.


    فارسی به عربی

     

    امتصاص , جذاب , عضو ماص , مسک.


    فارسی به انگلیسی

     

    attractive, absorbent, absorbing, absorptive


    مترادف ها

     

    sorbent (اسم)
    جاذب، کشنده، ماده جذب کننده
    fruity (صفت)
    جاذب، موثر، میوه ای، میوه مانند، انگور مزه
    absorbent (صفت)
    جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام
    adsorbent (صفت)
    جاذب، گیرا
    catchy (صفت)
    جاذب، گیرنده
    absorbing (صفت)
    جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا
    engrossing (صفت)
    جاذب
    attractive (صفت)
    جاذب، جالب، دلربا، خوش نما، فریبنده، مورد توجه، دلکش، کشنده
    absorptive (صفت)
    جاذب، جذب کننده
    bibulous (صفت)
    جاذب، میگسار، باده دوست، باده نوش
    catching (صفت)
    جاذب، فریبنده، ساری، واگیر، مسری
    mesmeric (صفت)
    جاذب، گیرنده، مربوط به خواب مصنوعی، در حالت خواب مغناطیسی


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جاذب

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر نابکاران

    شعر دو وینجک

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    شعر جوشان از خشم احمد شاملو

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *