معنی جادوی

معنی جادوی

  • معنی جادوی به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جادوی در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جادوی

     

    افسونگر.


    معنی جادوی در فرهنگ فارسی

     

    سحر، جادوگری، افسونگر، جادوکردن، جادویی
    جادویی .


    معنی جادوی در فرهنگ عمید

     

    ۱. سِحر.
    ۲. ساحری، جادوگری.
    * جادوی کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سِحر کردن، جادو کردن.


    معنی جادوی در لغت نامه دهخدا

     

    جادوی. ( ص ، اِ ) رجوع به جادو شود.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جادوی

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر نابکاران

    شعر دو وینجک

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    شعر جوشان از خشم احمد شاملو

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *