معنی جادوفریب

معنی جادوفریب

  • معنی جادوفریب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جادوفریب در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جادوفریب

     

    آنچه که جادوگر را بفریبد.


    معنی جادوفریب در فرهنگ فارسی

     

    ( صفت ) ۱- با آنکه یا آنچه جادوگر را بفریبد آنکه جادوگر را افسون کند فریبند. جادو.


    معنی جادوفریب در فرهنگ عمید

     

    بسیار زیبا: ای مسلمانان فغان زآن نرگس جادوفریب / کاو به یک ره بُرد از من صبر و آرام و شکیب (سعدی۳: ۱۰۵۲ ).


    معنی جادوفریب در لغت نامه دهخدا

     

    جادوفریب. [ ف ِ / ف َ ] ( نف مرکب ) فریبنده جادو. آنکه یا آنچه جادوگر را بفریبد. آنکه جادوگر را افسون کند :
    بتی شمن کُش ، جادوفریب و سحرنما
    برخ بهار بهار و بمهر باد خزان.
    ابوالحسن بهرامی.
    زعطر خویش همی بند جادوئی سازد
    دو زلف کوته جادوفریب دلبررا.
    معزی.
    ای مسلمانان فغان زین نرگس جادوفریب
    کو بیک ره برد از من صبر و آرام و شکیب.
    سعدی.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جادوفریب

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر نابکاران

    شعر دو وینجک

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    شعر جوشان از خشم احمد شاملو

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *