آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آن قصر که جمشید در او جام گرفت 7

  • دکلمه صوتی معنی آن قصر که جمشید در او جام گرفت – رباعی 7 از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی. آهو بچه کرد و روبه آرام گرفتبهرام که گور می‌گرفتی همه عمر.

     

    آن قصر که جمشید در او جام گرفت
    آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

    بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
    دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

     

    دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    آن قصر که جمشید در او جام گرفت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «آن قصر که جمشید در او جام گرفت» از خیام است. این قطعه‌ها توسط احسان اسماعیلی، داوود ملک زاده، زهرا بهمنی خوانده شده‌اند.

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     معنی آن قصر که جمشید در او جام گرفت

    آن قصر که جمشید در او جام گرفت
    آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

     

    آن قصری که جمشید در آن جام میگرفت و می میخورد هم اکنون ( در اثر گذشت زمان ) خراب شده و آهو در آن بچه به دنیا آورده است.

     

    معنی بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

    بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
    دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

     

    وجود ایهام در اسم بهرام پنجم (لغب بهرام گور ) پادشاه پنجم ساسانی – بهرام که گور میگرفتی همه عمر – هم اکنون دیدی که چگونه گور خودت را گرفت ( در گور رفتی).

     

    تفسیر فلسفی دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

    آن قصر که جمشید در او جام گرفت

    آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت!

    بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

    دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟!

    عظمت در برابر کوچکی! شاعر در بیت نخست سعی در خلق فضایی کرده است که به بهترین شکل ممکن بتواند تقابلی از عظمت و کوچکی را در ذهن مخاطب ایجاد کند. جام جمشید، یا همان «جام جم»، جامی جهان‌نما بود که در آن می‌توانست گوشه‌گوشه جهان را نظاره کند؛ مکانی که در آن جامی به این عظمت به پادشاهی به آن بزرگی و شکوه اعطا شد، در دوره‌ای دیگر به مکانی مبدل می‌شود که در آن خردترین حیوانات خردترین امور خود را در آن به انجام می‌رسانند؛ به‌گونه که آهوان در آن بچه می‌زایند و روبهان در آن از خطر می‌گریزند و ملجا و پناهگاهی می‌یابند. وجه کنایی دیگر آن این است که در جایی که جام جهان‌نما که چیز نادیده و پنهانی را در جهان باقی نمی‌گذاشت به جمشید اعطا شد، حیونات خلوت و آرام خویش را جسته‌اند، به‌گونه‌ای که آهوان در آن زاد و ولد می‌کنند و روبهان در آن می‌آرامند، و این‌گونه همگی از بیم رقیبان فارغ‌اند!

    اما کلیت این رباعی بیانی است دیگر از همان «مشکل خیامی»؛ همان مشکلی که در رباعی نخست از آن سخن می‌گوید و سعی بر آن دارد که به جادوی زیبایی و افسون مستی از سودای کوبنده‌ و جانسور آن بگریزد. حیرت از عدم ثبات و گونه‌گونی پیوستۀ عناصر هستی در جریان مستمر شدن و شدن و شدن.

    اما پرسش بنیادینی که در اینجا ممکن است جلب توجه کند این است که چرا تفکر خیامی این تناقض را به شکلی اینچنین پررنگ می‌بیند و از آن مشکل و مساله‌ای لاینحل می‌سازد، اما جمشید‌ها و بهرام‌ها به ورطۀ این مشکل لااقل به آن ژرفا که تفکر خیامی می‌نگریست در نیفتادند؟

    در این وضعیت، پاسخ همیشه در سرمستی است: هر کسی به‌نوبۀ خود به‌گونه‌ای واقعیت خشن و ناگریز هستی را در لفافۀ یک وهم دل‌آویز می‌پوشاند. اما آنچه که تفاوت وهم خیامی را با وهم جمشیدی یا بهرامی رقم می‌زند، آن است که خیام این سرمستی شفابخش را در چنگ خود دارد و فاصلۀ خویش را با آن حفظ کرده، و نیک بر فرایندی که در او دست‌اندرکار است تا واقعیت را در لفافه مستی‌های زیبایی‌آفرین و دوام‌بخش بپیچد اشراف دارد. و البته این فاصله در عین آنکه به آ‌گاهی از صورت‌های ناگوار و مهیب هستی می‌انجامد، به لذت او از مستی، مستی خیامی، نیز به نوبۀ خود بسی می‌افزاید. روزنه‌های نیستی و هستی به روشن‌ترین وجه ممکن در برابر خیام ایستاده‌اند و شاعر نیک به هر یک از آنها و جایگاه‌شان واقف است، پس مستی او نیز که آمیزه‌ای از گوهر نیستی و هستی است، هرگز به یک گم شدن و غوطه‌وری از سر بی‌خبری نمی‌ماند؛ بلکه عملی است کاملاً ارادی و برآمده از یک بینش تراژیک به زندگی.

    روزگاری‌ست که سودای بتان دین من است

    غـم ایـن کـار، نـشـاط دل غـمـگین من است[1]

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی شعر آن قصر که جمشید در او جام گرفت

    ف-ش میگوید:
    در یسیاری از رباعیات خیام به نا پایداری زندگی در دنیا اشاره شده و خواسته ازاین موضوع کاملا پرده برداری کند.
    میپرسیم چه اصراری هست که ناپایداری جهان در نظرمان باشید آیا این فکر زندگی مارا تلخ نمیکند؟در حالیکه خیام شادی و شیرینی را در زندگی توصیه میکند ما میبینیم گاه شده کسی از عاقبت زندگی مر گ حرفی میزند و دیگری میگوید ول کن اینها را نگو بگذار خوش باشیم !
    پیداست آنگونه شادی و خوشی مورد توجه خیام است که غفلت و نادانی در آن نیست بلکه از روی دانائی و آگاهی پیدا میشود واین نشانگرهمان شادی با شکوهی است که فطرت انسان در خور رسیدن به آنست و عرفا به وجود آن پی برده اند
    میدانیم شادی دو جور است یکی را وجد و صفا میتوان نامید وشکلی دیگری از آن عیاشی و خود فریبی است که بعدا غم وخماری بیشتری به دنبال می آورد در این شکل شادی غفلت و بیخردی وجود دارد
    کسانی از اهل معرفت گفته اند که آن حالت و عملی بی نقص است که با توجه به ناپایداری حیات صورت گرفته باشد
    واین درست مینماید زیرا زندگی و مرگ لازم وملزومتد و در معادله ویا فرمول زندگی اگر یک ضریب اساسی در نظر نباشد خللی بر اساس آن وارد میشود
    یک نتیجه اینکه شادی و خوشی مورد نظر خیام از روی واقع بینی و خردمندیست از روی نادانی و خودفریبی نیست.

    تارا میگوید:
    اکثر مردم تصور میکنند “گور” در ادبیات کلاسیک ایرانی به معنی گورخر است در حالیکه این تصور کاملا” غلط می باشد و معنی صحیحش گراز است.
    گراز حیوانی است که حمله کشنده دارد شاید برای بهرام گور که شکارچی گور(گراز) بوده است چنین حادثه ای رخ داده باشد.
    در تاق بستان دوره ساسانی نقش برجسته شکارگاه گراز معروف است و تصویری از گورخر در آنجا نمیبینیم!!
    در شاهنامه فردوسی تهمینه وقتی رستم را می بیند می پرسد آیا تو همان رستم هستی که گویند خوراک یک وعده ات یک گراز و شمشیرت صاعقه آسمان است:
    به تنها یکی گور بریان کنی
    هوا را به شمشیر گریان کنی.

    فاطمه میگوید:
    در بیت اول این شعر دنیا به قصری تشبیه شده که سه دسته انسان در آن زندگی میکنند و هردسته به چیزی دست می یابند 1 – افرادی چون جمشید نیک نام که جام جهان بین نصیبش شد و عده ای جام او را کنایه از قلب پر معرفت وی دانسته اند2 – افرادی که فقط به فکر گذران زندگی روزمره هستند وبه خور و خواب و بچه دار شدن بسنده میکنند و مانند اهو بی آزار و دوست داشتنی هستند اما به مراتب بالای معنوی نمی رسند 3 – افرادی همچون روباه حقه باز و موذی که فقط وقتی نقشه و حیله آنان به نتیجه میرسد برای زمانی کوتاه دل مریضشان آرام میگیرد . در مصرع دوم به این موضوع اشاره شده که در عین موفقیت پایان کار این دنیا برای هر سه دسته با مرگ ختم میشود.

     

    رباعی آن قصر که جمشید در او جام گرفت اثر کیست؟

    اثر خیام است.

     

    معنی رباعی آن قصر که جمشید در او جام گرفت چیست؟

    آن قصری که جمشید در آن جام میگرفت و می میخورد هم اکنون ( در اثر گذشت زمان ) خراب شده و آهو در آن بچه به دنیا آورده است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    One thought on “آن قصر که جمشید در او جام گرفت 7

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»