کیست-آن-کش-سر-پیوند-تو-در-خاطر-نیست

کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست – 115

  • دانلود دکلمه صوتی شعر کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست سعدی – غزل 115 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست. نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس.

     

    شعر کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست – غزل 115 – سعدی

     

    کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

    یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

     

    نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس

    که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست

     

    همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا

    کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست

     

    هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد

    شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست

     

    هر که با غمزه خوبان سر و کاری دارد

    سست مهرست که بر داغ جفا صابر نیست

     

    هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید

    گر بر این دست کسی کشته شود نادر نیست

     

    سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش

    یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست

     

    همه دانند که سودازده دلشده را

    چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست

     

    گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی

    به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست

     

    گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست

    تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست

     

    التفات از همه عالم به تو دارد سعدی

    همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر تنها پل الوار

    ای‌خوش آن‌ساعت که‌آید پیک جانان بی‌خبر

    شاعر ساحر منم اندر جهان – ۱۶۳

    9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب

     

    معنی کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

    کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

    کیست آن که اندیشه ء پیوستن به تو را در ذهن نمی پروراند یا به تو نمی نگرد ؟ بی تردید چنین کسی توان نگریستن ندارد.

    [ خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نظر : نگاه ، توجه و عنایت / مگر : قید تاکید است ، همانا ، یقینا / ناظر : چشم / کنایه : سر چیزی یا کاری داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) / جناس اشتقاق : نظر ، ناظر ]

     

    معنی نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس

    نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست

    حلال نیست که هر کس چهره ء تو را ببیند ، بلکه برای کسی که چشمی پاک ندارد ، این مشاهده حرام است.

    [ دیدار : چهره و صورت / نظر : نگاه ، چشم / تضاد : حلال ، حرام / ایهام تناسب : بین “دیدار” در معنای غیر منظورش ، یعنی اسم مصدر از دیدن با “بیند” ]

     

    معنی همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا

    همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست

    بی تردید همه چنین ذوق و سلیقه ای را که من دارم ، ندارند ، زیرا چیزی که من توان دیدن آن را دارم ، بر دیگری آشکار نمی گردد.

    [ مگر : قید تاکید است ، همانا به تحقیق / ذوق : نشاط و شادی / ظاهر : معلوم و آشکار / جناس ناقص و لاحق : مگر ، نگر ، دگر ]

     

    معنی هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد

    هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست

    هر شبی به روز می رسد و روز هم پایان می پذیرد ، اما شبی که در آن من به وصال معشوق نایل آیم ، پایان ناپذیر است.

    [ زوال : نقصان و نابودی ، و در اصطلاح نجومی متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب ./ تضاد : شب ، روز ]

     

    معنی هر که با غمزه خوبان سر و کاری دارد

    هر که با غمزه خوبان سر و کاری دارد سست مهرست که بر داغ جفا صابر نیست

    آن کس که با ناز و کرشمه ء زیبا رویان معاملتی دارد  ، اگر نتواند داغ جفای آنان را تاب آورد بی وفاست.

    [ غمزه : ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / خوبان : جمع خوب ، زیبا رویان / تشبیه : جفا به داغ  اضافه تشبیهی) ]

     

    معنی هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید

    هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید گر بر این دست کسی کشته شود نادر نیست

    هر کسی که سر پنجهء حنا بسته ء تو را بنگرد ، با خود خواهد گفت که اگر کسی به خاطر این دست ها جان بازد یا با این دستها کشته شود ، عجیب نیست.

    [ مخضوب : خضاب شده و رنگین ،و خضاب رنگ کردن با حنا و گلگونه است ]

     

    معنی سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش

    سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست

    به من اندکی توجه داشته باش ، زیرا من در تمام وجود خویش حتی سر مویی را هم نمی شناسم که به ذکر تو مشغول نباشد.

    [ دانستن : شناختن / ذاکر بودن : به یاد بودن ، دعاگو بودن ./ کنایه : سر مو ( چیز بسیار اندک ) / جناس تام : سر مو ( اندکی ) ، سر مو (در معنای حقیقی) ]

     

    معنی همه دانند که سودازده دلشده را

    همه دانند که سودازده دلشده را چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست

    همه می دانند که عاشق  دل از کف داده چاره ای جز شکیبایی ندارد  ، اما چه می تواند کرد که توان شکیبایی ندارد؟

    [ کنایه : سودا زده (شیفته و دیوانه و عاشق) دلشده (مضطرب و سرگردان ، عاشق و گرفتار) ]

     

    معنی گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی

    گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست

    با خود می گفتم که مدتی غم دل را با تو در میان نهم ، اما دلم به این کار رضایت نمی دهد و یا بی حضور دل ممکن نیست ، پس تا چه حدی می توانم شکوه هایم را بیان کنم ؟ چون می دانم  این گلایه ها زبانی است و از صمیم قلب نیست.

    [ جناس اشتقاق : گفته بودم ، بگویم / جناس زاید : چندی ، چند / تضاد معنوی  : به زبان ، دل / ایهام : دلم حاضر نیست ۱_ دلم راضی نمی شود  ۲ _ دلم حضور ندارد ]

     

    معنی گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست

    گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست

    اگر تمام مردم به من بی توجه باشند و مرا خوار کنند ، تحمل آن برایم آسان است .تو مرا از نظر دور مدار ، زیرا کسی را که تو خوار کنی یار دیگری ندارد.

    [ سهل : آسان و ساده / مخذول : اسم مفعول از خذلان ، خوار کروه شده / ناصر : یاری کننده / کنایه : از چشم افتادن (بی مقدار و خوار شدن) ]

     

    معنی التفات از همه عالم به تو دارد سعدی

    التفات از همه عالم به تو دارد سعدی همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست

    سعدی از تمام دنیا تو را بر گزیده و به تو توجه دارد .آری ، اراده ای که در راه رسیدن به تو به کار گرفته شود ، نارسا نیست.

    [ التفات : توجه / همت : در لغت به معنی بلند نظری و در نزد صوفیان ،قصد و کوشش دل است به جمیع قوای روحانی به جانب حق برای حصول کمال خود و یاد دیگری / مصروف : صرف شده و به کار رفته / قاصر : نارسا و ناقص ]

     

     

    معنی غزل کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست سعدی چیست؟

    کیست آن که اندیشه ء پیوستن به تو را در ذهن نمی پروراند یا به تو نمی نگرد ؟ بی تردید چنین کسی توان نگریستن ندارد.

    [ خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نظر : نگاه ، توجه و عنایت / مگر : قید تاکید است ، همانا ، یقینا / ناظر : چشم / کنایه : سر چیزی یا کاری داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) / جناس اشتقاق : نظر ، ناظر ]

     

    شعر کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *