شعر پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود _ ملک الشعرا بهار
پند سعدی
پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود
که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود
«شرف مرد به جود است و کرامت به سجود»
«هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود»
ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان
که مکافات خدائیت بگیرد دامان
خاک بر سر کندت حادثهٔ دور زمان
«خاک مصر طربانگیز نبینی که همان»
«خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود»
ملکا خودسری و جور تو ایران سوز است
به مکافات تو امروز وطن فیروز است
تابش نور مکافات نه از امروز است
«اینهمان چشمهٔ خورشیدجهانافروز است»
« که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود»
بیش از این شاها بر ربشهٔ خود تیشه مزن
خون ملت را در ورطهٔ ذلت مفکن
بیخ خود را به هوا و هوس نفس مکن
«قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن»
« گرت ایمان درست است به روز موعود»
کشت ملت راکردی ز ستم پاک درو
شدکهن قصهٔ چنگیز ز بیداد تو نو
به جهان دل ز چهبندی پسازین گفت و شنو
«ای که در نعمت و نازی به جهان غره مشو»
« که محالست درین مرحله امکان خلود»
بگذر از خطه تبریز و مقام شهداش
بشنوآن قصهٔ جانسوز و دل از غم بخراش
اندر آن خطه پس از آن کشش و آن پرخاش
«خاک راهی که بر آن می گذری ساکن باش»
« که عیون است و جفون است و خدود است و قدود»
شاه یک دل نشد وکار هباگشت و هدر
ملت خسته، درین مرحله کن فکر دگر
پای امید منه بر در شاه خود سر
«دست حاجت چو بری ییش خداوندی بر»
« که کریم استو رحیماست و غفوراست و ودود»
شاه خود کیست بدین کبر و انانیت او
تا نکو باشد دربارهٔ ما نیت او
ما پرستندهٔ حقیم و الوهیت او
« کز ثری تا به ثریا به عبودیت او»
«همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود»
سر زند کوکب مشروطه ز گردون کمال
به سر آید شب هجران و دمد صبح وصال
کار نیکو شود از فرّ خدای متعال
«ای که در شدت فقری و پریشانی حال»
«صبرکن کاین دوسه روزی بهسر آید معدود»
جز خطاکاری ازین شاه نمی باید خواست
کانچه ما در او بینیم سراسر به خطاست
مدهش پند که بر بدمنشان پند هباست
«پند سعدی که کلید در گنج سعداست»
«نتواند که بهجا آورد الا مسعود»
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: مسمط
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد – 173
کلی را سر از زخم ناسور بود _ کل و کلاه
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود که از این کار جز ادبار نگردد مشهود جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود «شرف مرد به جود است و کرامت به سجود»» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کانچه ما در او بینیم سراسر به خطاست مدهش پند که بر بدمنشان پند هباست «پند سعدی که کلید در گنج سعداست» «نتواند که بهجا آورد الا مسعود»» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر پند سعدی ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر پند سعدی ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024