شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج

هزار سال درین آرزو توانم بود – نقش پرنیان

  • هزار سال درین آرزو توانم بود – شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج

     

    هزار سال درین آرزو توانم بود
    تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود

    تو سخت ساخته می آیی و نمی دانم
    که روز آمدنت روزی که خواهد بود

    زهی امید شکیب آفرین که در غم تو
    ز عمر خسته ی من هر چه کاست عشق افزود

    بدان دو دیده که برخیز و دست خون بگشای
    کزین بد آمده راه برون شدی نگشود

    برون کشیدم از آن ورطه رخت و سود نداشت
    که بر کرانه ی طوفان نمی توان آسود

    دلی به دست تو دادیم و این ندانستیم
    که دشنه هاست در آن آستین خون آلود

    چه نقش می زند این پیر پرنیان اندیش
    که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    نمونه ای از تاثیر ادبیات آلمان بر ادبیات معاصر ایران

    شعر پانزده سال گذشت نیما یوشیج

    شعر رهگذر فروغ فرخزاد

    شعری از محمد سعید میرزایی

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر سیاه مشق

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    هزار سال درین آرزو توانم بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «هزار سال درین آرزو توانم بود تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود تو سخت ساخته می آیی و نمی دانم که روز آمدنت روزی که خواهد بود زهی امید شکیب آفرین که در غم تو ز عمر خسته ی من هر چه کاست عشق افزود» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «دلی به دست تو دادیم و این ندانستیم که دشنه هاست در آن آستین خون آلود چه نقش می زند این پیر پرنیان اندیش که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *