مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

  • شعر مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم _ ملک الشعرا بهار 

    اعلان جنگ

     

    مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

    داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم

     

    گفت بایکوت‌ا عمومی را بر دار زخم

    در خمخانه کن آزاد به روی مردم

     

    هم خود از ملک ده استعفا تا پاس نهم

    ورنه ار پاس دهم باش خود آماده به جنگ

     

    کرد عید رمضان بر زبرتخت جلوس

    ز می و مطربش اردو، زنی و چنگش کوس

     

    تاخت برروزه چوبربابل جیش سیروس

    یا چو بر شهر «‌لیژ» لشکر جرار پروس

     

    رمضان کرد چو بلژیک رخ از کینه عبوس

    گشت تسلیم و بیفکند ز کف توپ وتفنگ

     

    روزه چون صرب‌ بلرزند زبیم کیفر

    عید شوال چو اطریش بزد کوس ظفر

     

    لشکری راند که جوید ز عدو کین پسر

    رمضان جای تهی کرد و شد از پیش بدر

     

    بر سپاه رمضان توپ وی افکند شرر

    بلگراد آسا بر شد ز مه روزه غرنگ

     

    خیل زهاد ریایی چو سپاه بلژیک

    داده سرمایه و با آه و اسف گشته شریک

     

    عرشه ی منبر، خالی و شبستان تاریک

    خلق از روزه گریزند ز دور و نزدیک

     

    اهل تدلیس فراری شده ز اهل پلتیک

    همچنان کز سپه آلمان اردوی فرنگ

     

    ملک ایران احمدشه پاکیزه سرشت

    که به پیشانیش ایزد خط انصاف نوشت

     

    تاکه این شاه به سرتاج جهانبانی هشت

    کار نیکو شد و هرگز نشود نیکو زشت

     

    ملک ازو گردد معمورتر از باغ بهشت

    خاک ازو گردد آبادتر از خاک فرنگ

     

    تا اجانب را با هم سر کین است و نقار

    باید این شاه به اصلاح وطن بندد کار

     

    چاره ی خستگی ملک کند زین دو سه چار

    صنعت و علم و تجارت شرف و مجد و وقار

     

    راه‌آهن که ازو ملک شود با مقدار

    عدل و دانش که ازو خاک شود سنگین سنگ

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب: مسمط

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    دانی ز چه یک نام حق آمد غفار – ۱۷۰

    فلق لیل‌الفراق‌، وریح وصل تفوح

    ایا کودک خوب شیرین‌زبان

    هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد – 166

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم گفت بایکوت‌ا عمومی را بر دار زخم در خمخانه کن آزاد به روی مردم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چاره ی خستگی ملک کند زین دو سه چار صنعت و علم و تجارت شرف و مجد و وقار راه‌آهن که ازو ملک شود با مقدار عدل و دانش که ازو خاک شود سنگین سنگ» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر اعلان جنگ ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر اعلان جنگ ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *