صبح-دمان-دوش-خضر-بر-درم-آمد-به-تاب-خاقانی

صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب – ۲۱

  • شعر صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب خاقانی – قصیده ۲۱

    مطلع سوم

     

    صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب

    کرد به آواز نرم صبحک الله خطاب

     

    از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین

    هم چو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراب

     

    پیک جهان رو چو چرخ، پیر جوان‌وش چو صبح

    یافته پیرانه سر رونق فصل شباب

     

    علم چهل صبح را مکتبی آراسته

    روح مثاله نویس نوح خلیفه کتاب

     

    نکهت و جوشش ز عشق مشک فشان از فقاع

    شیبت مویش به صبح برق نمای از سداب

     

    دید مرا مست صبح با دلم از هر دو کون

    عشق ببسته گرو فقر کشیده جناب

     

    آبلهٔ سینه دید زلزلهٔ آه من

    سقف فلک را به صبح کرد خراب و یباب

     

    گفت دمیده است صبح منشین خاقانیا

    حضرت خاقان شناس مقصد حسن المآب

     

    زادهٔ خاطر بیار کز دل شب زاد صبح

    کرد در این سبز طشت خایهٔ زرین عزاب

     

    خاطر تو مرغ وار هست به پرواز عقل

    یافته هر صبح دم دانهٔ اهل ثواب

     

    خیز به شمشیر صبح سر ببر این مرغ را

    تحفهٔ نوروز ساز پیش شه کامیاب

     

    شاه عراقین طراز کز پی توقیع او

    کاغذ شامی است صبح خامهٔ مصری شهاب

     

     

    شعر مطلع سوم خاقانی

    البته نام اصلی این شعر «مطلع سوم» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیده‌سرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز می‌شود: «صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب».

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    دیدگاه کاربران در مورد صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب

     

    دکتر امین لو می گوید:

    نکهت و جوشش ز عشق مشک فشان از فُقاع / شیبت مویش به صبح برق نمای از سُداب

    سداب گیاهی خودرو با برگ‌های ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گل‌های زرد‌رنگ و دانه‌های قهوه‌ای‌رنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار می‌رود. فقاع؛ آب جو در اینجا به معنی شراب است.

    سخن از بوی خوش و جوش و شادی خضر است که با عشق همراه است و بوی خوش عشق می پراکند چنانکه گویی باده را به مشک آمیخته اند. سپیدی موی او مثل برقی است که در تابش آفتاب از سبزه و گیاه برمی‌خیزد.

     

    شعر صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب اثر کیست؟

    این شعر اثر خاقانی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    تینا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»