شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید

شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید

  • شعر شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید ملک الشعرا بهار 

    در رثاء پدر

     

    شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید

    جامهٔ شب شد سیاه و دیده مه شد سپید

     

    چون صبوری آسمان دیگر نبیند در زمین

    زان که چون او در زمانه دیدهٔ گردون ندید

     

    ماتم او دکهٔ فضل و ادب را در ببست

    وز غم او رخنه درکاخ هنر آمد پدید

     

    زان که درکاخ هنر بودی وجود او عماد

    دکه فضل و ادب را نیز شخص اوکلید

     

    ای دپغ از آن ضمیر پیر و آن طبع جوان

    کزجفای چرخ خاک تیره را مسکن گزید

     

    آن که بودی در بر نظمش زبان نطق لال

    وآن که گشتی در ره نثرش دل دانا بلید

     

    کام جان را بودگفتارش همه شهد وشکر

    گوش دل را بود اشعارش همه در نضید

     

    رونق بازار شعر از این عزا در هم شکست

    قامت اهل سخن یکسر از این ماتم خمید

     

    خامه‌درسوکش‌زبان‌ببرید واندرخون‌نشست

    نامه از مرگش سیه پوشید و پیراهن درید

     

    سر به درگاه رضا بنهاد از روی رضا

    با دل دانا و رای روشن و بخت سعید

     

    خواست تا پور دل‌افگارش بهار داغدار

    مصرعی گوید پی تاربخ آن فحل وحید

     

    هاتفی از بقعه ناگه سر برآورد و سرود

    مرصبوری را به این درگه بود روی امید

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    هر سه مقابل پنجره ایستاده بودند – نمی‌دانم چه کسی صاحب من است؟

    دانلود آهنگ عزیز بشین به کنارم روزبه نعمت الهی + پخش آنلاین

    زن در شعر

    حق‌پرستان سلف‌، کاری نمایان کرده‌اند

     

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید جامهٔ شب شد سیاه و دیده مه شد سپید چون صبوری آسمان دیگر نبیند در زمین زان که چون او در زمانه دیدهٔ گردون ندید» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «خواست تا پور دل‌افگارش بهار داغدار مصرعی گوید پی تاربخ آن فحل وحید هاتفی از بقعه ناگه سر برآورد و سرود مرصبوری را به این درگه بود روی امید» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در رثاء پدر ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در رثاء پدر ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *