شب‌رسید و مهر روشن شد نهان

شب‌رسید و مهر روشن شد نهان

  • شعر شب‌رسید و مهر روشن شد نهان _ ملک الشعرا بهار 

    تدبیر پری بانو

     

    شب‌رسید و مهر روشن شد نهان

    شد سیه‌چون‌جان‌اهریمن‌، جهان

     

    تیرگی گسترده شد از باختر

    شد خراسان چون رخ عفریت نر

     

    لعلگون شد خاوران

     

    در افق شد زهره گرم دلبری

    کاه پیدا، گه نهان‌، همچون پری

     

    می‌زدند انجم برین چرخ بلند

    چون پری‌زادان به مردم پوزخند

     

    با جمال جاودان

     

    آدمیزادان ز صف گشتند باز

    جمله آوردند ییش خور نماز

     

    آب و نان خوردند و بنهادند سر

    گشته شاه و مردم پرخاشخر

     

    خفتگان را پاسبان

     

    گرد لشکرکنده‌ای کندند ژرف

    از دوسو بگذاشته راهی شگرف

     

    شاه جنگی باگروهی شیرمرد

    مانده بیدار اندر آن دشت نبرد

     

    پاس را بسته میان

     

    وز دگر سو خیل دیوان با سرود

    باده‌نوشان با نوای چنگ و رود

     

    ییشوایان بهر فردا گرم شور

    هریکی گوبا به دیگرگونه طور

     

    هم صدا و هم زبان

     

    چون پری‌بانو بدان دیوان چمید

    نعره شاباش تا کیوان رسید

     

    کای خداوند دل و زور و جمال

    زهره و بهرام را فرخ همال

     

    و ای مهین بانوان

     

    پست باد آن کو درین فرخنده‌بوم

    پای مردم را گشود از بخت شوم

     

    قدرت و زور و توانایی تراست

    ما همه عبدیم‌، مولائی تراست

     

    ما شلیم و تو روان

     

    اذن ده تا پشتهٔ پامیر را

    کوه التایی و ببر و شیر را

     

    برده وز اوج هوا برهم زنیم

    برسرخیل بنی آدم زنیم

     

    تا نماند زو نشان

     

    اذن ده تا برکشیم از رودگنگ

    آب کندی ژرف‌، تا میدان جنگ

     

    آب دربا را بر اینان سر دهیم

    جملگی را در زمان کیفر دهیم

     

    غرقه در آب روان

     

    گوی کاز صد قلهٔ هیمالیا

    سنگ و برف‌و یخ کنیم اکنون جدا

     

    همره ابری سیاه و مرگبار

    ناگهان سازبم بر ایشان نثار

     

    آن تگرگ بی‌امان

     

    گوی تا صدکوه تفتان آوریم

    قله‌های آتش‌ افشان آوربم

     

    از جهنم منفذی بیرون کنیم

    در یکی‌دم روی این هامون‌، کنیم

     

    پر تف و دود و دخان

     

    گوی تا کاویم زبر پایشان

    سفته و کاواک گردد جایشان

     

    پس برون آریم از آنجا نفت و قیر

    آتش اندر وی زنیم آنگه به‌ تیر

     

    تا بسوزند این خسان

     

    گوی‌ تا در نیمه‌ شب شبخون کنیم

    دشت را از خونشان گلگون کنیم

     

    کودکانشان را بدرانیم تن

    پاره پاره افکنیم اندر دهن

     

    چون ترنج و ناردان

     

    نره دیوان می زنان بر مائده

    هر یکی سرگرم لاف و عربده

     

    لیک‌خامش‌درجواب‌و در سئوال

    مانده حیران در بیابان خیال

     

    بانو و دیگر زنان

     

    پس پری‌ بانو به‌ بالا برد دست

    این‌ سکوت‌ خویش‌ و آن غوغا شکست

     

    گفت کای شهزادگان نامدار

    هر یکی از آهریمن یادگار

     

    گوش بگشایید هان‌!

     

    خسرو اهریمنان‌شاهی که هست

    دیو از و دیو خشمش زبر دست

     

    پادشاه و شهریار پر فروغ

    ان که همدستش بود دیو دروغ

     

    هست در بندی گران

     

    بسته برگردونه چون کاو خراس

    ز او ندارند ایچگون بیم و هراس

     

    ربش گشت‌از چرم گردون شانه‌اش

    وز مهاری بینی شاهانه‌اش

     

    ساقی ازکند کلان

     

    شب کنندش در نهانگاه ستور

    کس نیارد کرد نزدیکش عبور

     

    صد سک‌ اندرگرد او مشغول پاس

    هریکی همچون پلنگی پرهراس

     

    گرد سگ‌ها دیده‌بان

     

    روز برگردونه‌بندندش‌چوگاو

    گاوکی‌دارد بر این گردونه تاو؟

     

    کرده در بینی از ابریشم مهار

    بر دوکتفش بندکردون استوار

     

    اینت خصمی بی‌امان

     

    گر به سرشان کوه هیمالی زنیم

    باکه التایی بر آنان افکنیم

     

    یا فشانیم آتش اندر کاخشان

    یا نهان سازیم‌ در سوراخشان

     

    هست شه را بیم جان

     

    پس همان بهترکه پیغامی دهیم

    وز پی دیدار، میعادی نهیم

     

    صلح را بنیان کنیم اندر جهان

    بلکه شاه ما رهد زبن اندهان

     

    رو نهد زی خانمان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شاه جهان‌، پهلوی نامدار _ خطابهٔ اول

    بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان

    شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد – 194

     

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    شب‌رسید و مهر روشن شد نهان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شب‌رسید و مهر روشن شد نهان شد سیه‌چون‌جان‌اهریمن‌، جهان تیرگی گسترده شد از باختر شد خراسان چون رخ عفریت نر» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وز پی دیدار، میعادی نهیم صلح را بنیان کنیم اندر جهان بلکه شاه ما رهد زبن اندهان رو نهد زی خانمان» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر تدبیر پری بانو ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تدبیر پری بانو ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *