شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج

این ساکت صبور که چون شمع – سنگواره

  • این ساکت صبور که چون شمع – شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج

     

    این ساکت صبور که چون شمع
    سر کرده در کنار غم خویش
    با این شب دراز و درنگش
    جانش همه فغان و دریغ است
    فریادهاست در دل تنگش
    در خلوت غم آور مرجان
    پی های های گریه شبی نیست
    اما خروش وحشی دریا
    گم می کند در این ظب طوفان
    فریادهای خسته او را
    بس در حصار این شب دلگیر
    ماندم نگاه بسته به روزن
    همچون گیاه رسته بن چاه
    یک یک ستاره ها به سر من
    چون اشک پر شدند و چکیدند
    نایی نرست آخر از این چاه
    تا ناله های من بتواند
    روزی به گوش رهگذری گفت
    وز خون تلخ من گل سرخی
    در این کویر سوخته نشکفت
    بس آرزو که در دل من مرد
    چون عشق های دور جوانی
    اما امید همره من ماند
    تنها گریستیم نهانی
    مرغ قفس اگر چه اسیر است
    باز آرزوی پر زدنش هست
    اینک ستم! که مرغ هوا را
    ز یاد رفته است دریغا
    رویای آشیانه در ابر
    شب ها در انتظار سپیده
    با آتشی که در دل من بود
    چون شمع قطره قطره چکیدم
    افسوس! بردریچه باد است
    فانوس نیمه جان امیدم
    بس دیر ماندی ای نفس صبح
    کاین تشنه کام چشمه خورشید
    در آرزوی لعل شدن مرد
    و امروز زیر ریزش ایام
    خود سنگواره ای ست ز امید

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    هان! هلا! آی!

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر چند برگ از یلدا

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    این ساکت صبور که چون شمع

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «این ساکت صبور که چون شمع سر کرده در کنار غم خویش با این شب دراز و درنگش جانش همه فغان و دریغ است فریادهاست در دل تنگش در خلوت غم آور مرجان پی های های گریه شبی نیست اما خروش وحشی دریا
    گم می کند در این ظب طوفان
    » آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چون شمع قطره قطره چکیدم افسوس! بردریچه باد است فانوس نیمه جان امیدم
    بس دیر ماندی ای نفس صبح کاین تشنه کام چشمه خورشید در آرزوی لعل شدن مرد و امروز زیر ریزش ایام خود سنگواره ای ست ز امید» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *