دانلود دکلمه صوتی شعر ز من مپرس که در دست او دلت چونست سعدی – غزل 84 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. ازو بپرس که انگشتهاش در خونست. وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر.
شعر ز من مپرس که در دست او دلت چونست – غزل 84 – سعدی
ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ازو بپرس که انگشتهاش در خونست
وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست
به حسن طلعت لیلی نگاه مینکند
فتاده در پی بیچارهای که مجنونست
خیال روی کسی در سرست هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرونست
خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی
که بامداد به روی تو فال میمونست
چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست
به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزونست
اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد
مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست
نه پادشاه منادی زدهست می مخورید
بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست
کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد
از آب دیده تو گویی کنار جیحونست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
ز من مپرس که در دست او دلت چونست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ز من مپرس که در دست او دلت چونست سعدی است. این قطعهها توسط محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب و حمیدرضا محمدی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب
شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴
شعر چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست سعدی – غزل 40
چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8
معنی ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ز من مپرس که در دست او دلت چونست ازو بپرس که انگشتهاش در خونست
احوال دل مرا از من سؤال مکن، از معشوق من که انگشتانش آغشته به خون دل من است بپرس.
معنی وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست
اگر حکایت دل عاشقان رنجور و آزرده را بیان کنم، شخص تندرست و دور از بلای عشق را از آن چه خبر می تواند باشد؟
[حدیث کردن = سخن گفتن].
معنی به حسن طلعت لیلی نگاه مینکند
به حسن طلعت لیلی نگاه مینکند فتاده در پی بیچارهای که مجنونست
آن کسی که در پی مجنون بیچاره افتاده و او را آزار می دهد، به زیبایی لیلی که موجب دیوانگی مجنون شده است، توجّهی ندارد و عشق او را نمی فهمد.
[حُسن طلعت = جمال و زیبایی چهره].
معنی خیال روی کسی در سرست هر کس را
خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست
هر کسی در ذهن خویش با تصوّر روی دیگری دل خوش دارد، امّا در خاطر من تصوّر کسی نقش بسته است که حتّی خیال هم او را تصوّر نمی کند.
[خیال = تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد، تصویر معشوق / از خیال بیرون بودن = در خیال نگنجیدن، فوق تصوّر بودن].
معنی خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی
خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست
روز هر کس که تو به سراغش روی، روزی خجسته و میمون است. زیرا صبح را با رویت تو آغاز کردن شگون و میمنت دارد.
[فال = شگون، پیش بینی نیکو / میمون = خوش یُمن و مبارک].
معنی چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست
چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزونست
با چنین شکل و شمایل متناسب و قامت و بالایی که تو داری، اگر کسی به تو عشق نورزد، از ذوق سلیم بی بهره است.
[شمایل = جمع شِمال و شمیله، در لغت به معنی خوی ها و خصلت هاست، ولی امروزه به معنی چهره و صورت به کار می رود / موزون = متناسب و آراسته / خوش = زیبا و دلپسند].
معنی اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد
اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست
اگر کسی با ملامت شنیدن از عشق چشم پوشد، من دوستی و ارادتم نسبت به تو در اثر ملامت کاستی نمی پذیرد.
[ملامت = سرزنش / ارادت = دوستی از روی اخلاص و توجّه خاص].
معنی نه پادشاه منادی زدهست می مخورید
نه پادشاه منادی زدهست می مخورید بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست
مگر نه اینکه پادشاه ندا در داده است که باده منوشید؟ پس بیا تا ما از چشمان مست و لبان چونان می سرخت مست گردیم.
[منادی زدن = ندا و آواز دادن / مست بودن چشم = خمارآلود بودن چشم / می گون بودن دهان = سرخ بودن لب ها].
معنی کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد
کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد از آب دیده تو گویی کنار جیحونست
از روزی که سعدی از تو دور افتاده و تو را در کنار خویش ندارد، آن قدر گریسته که پهلوی او مثل ساحل رود جیحون پر آب شده است.
[کنار (مصراع اوّل) = پهلو / کنار (مصراع دوم) = ساحل / جیحون = نام رودی است در آسیای مرکزی به طول 2540 کیلو متر که از دامنه های جبال هندوکش سرچشمه گرفته، مرز بین تاجیکستان و شمال شرقی افغانستان را تشکیل می دهد و به دریاچۀ آرال می ریزد].
معنی غزل ز من مپرس که در دست او دلت چونست سعدی چیست؟
احوال دل مرا از من سؤال مکن، از معشوق من که انگشتانش آغشته به خون دل من است بپرس.
شعر ز من مپرس که در دست او دلت چونست اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023