در آن مدت که من در بسته بودم

13 – در آن مدت که من در بسته بودم – عذر انگیزی در نظم کتاب

  • شعر در آن مدت که من در بسته بودم نظامی – خسرو و شیرین 13

    عذر انگیزی در نظم کتاب

     

    در آن مدت که من در بسته بودم

    سخن با آسمان پیوسته بودم

     

    گهی برج کواکب می‌بریدم

    گهی ستر ملایک می‌دریدم

     

    یگانه دوستی بودم خدائی

    به صد دل کرده با جان آشنائی

     

    تعصب را کمر در بسته چون شیر

    شده بر من سپر بر خصم شمشیر

     

    در دنیا بدانش بند کرده

    ز دنیا دل بدین خرسند کرده

     

    شبی در هم شده چون حلقه زر

    به نقره نقره زد بر حلقه در

     

    درآمد سر گرفته سر گرفته

    عتابی سخت با من در گرفته

     

    که احسنت ای جهاندار معانی

    که در ملک سخن صاحبقرانی

     

    پس از پنجاه چله در چهل سال

    مزن پنجه در این حرف ورق مال

     

    درین روزه چو هستی پای بر جای

    به مردار استخوانی روزه مگشای

     

    نکرده آرزو هرگز ترا بند

    که دنیا را نبودی آرزومند

     

    چو داری در سنان نوک خامه

    کلید قفل چندین گنج‌نامه

     

    مسی را زر بر اندودن غرض چیست

    زر اندر سیم‌تر زین می‌توان زیست

     

    چرا چون گنج قارون خاک بهری

    نه استاد سخن گویان دهری؟

     

    در توحید زن کاوازه داری

    چرا رسم مغان را تازه داری

     

    سخندانان دلت را مرده دانند

    اگر چه زند خوانان زنده خوانند

     

    ز شورش کردن آن تلخ گفتار

    ترشروئی نکردم هیچ در کار

     

    ز شیرین کاری شیرین دلبند

    فرو خواندم به گوشش نکته‌ای چند

     

    وزان دیبا که می‌بستم طرازش

    نمودم نقش‌های دل نوازش

     

    چو صاحب سنگ دید آن نقش ارژنگ

    فرو ماند از سخن چون نقش بر سنگ

     

    بدو گفتم ز خاموشی چه جوئی

    زبانت کو که احسنتی بگوئی

     

    به صد تسلیم گفت ای من غلامت

    زبانم وقف بر تسبیح نامت

     

    چو بشنیدم ز شیرین داستان را

    ز شیرینی فرو بردم زبان را

     

    چنین سحری تو دانی یاد کردن

    بتی را کعبه‌ای بنیاد کردن

     

    مگر شیرین بدان کردی دهانم

    که در حلقم شکر گردد زبانم

     

    اگر خوردم زبان را من شکروار

    زبان چون توئی بادا شکربار

     

    به پایان بر چو این ره بر گشادی

    تمامش کن چو بنیادش نهادی

     

    در این گفتن ز دولت یاریت باد

    برومندی و برخورداریت باد

     

    چرا گشتی درین بی‌غوله پا بست

    چنین نقد عراقی بر کف دست

     

    رکاب از شهربند گنجه بگشای

    عنان شیر داری پنجه بگشای

     

    فرس بیرون فکن میدان فراخست

    تو سرسبزی و دولت سبز شاخست

     

    زمانه نغز گفتاری ندارد

    و گر دارد چو تو باری ندارد

     

    همائی کن برافکن سایه برکار

    ولایت را به جغدی چند مسپار

     

    چراغند این دو سه پروانه خویش

    پدیدار آمده در خانه خویش

     

    دو منزل گر شوند از شهر خود دور

    نبینی هیچ کس را رونق و نور

     

    تو آن خورشید نورانی قیاسی

    که مشرق تا به مغرب روشناسی

     

    چو تو حالی نهادی پای در پیش

    به کنجی هر کسی گیرد سر خویش

     

    هم آفاق هنر یابد حصاری

    هم اقلیم سخن بیند سواری

     

    به تندی گفتم ای بخت بلندم

    نه تو قصابی و من گوپسندم

     

    مدم دم تا چراغ من نمیرد

    که در موسی دم عیسی نگیرد

     

    به حشوی چندم آتش برمیفروز

    که من خود چون چراغم خویشتن سوز

     

    من آن شیشه‌ام که گر بر من زنی سنگ

    ز نام و کنیتم گیرد جهان ننگ

     

    مسی بینی زری به روی کشیده

    به مرداری کلابی بر دمیده

     

    نبینی جز هوای خویش قوتم

    بجز بادی نیابی در بروتم

     

    فلک در طالعم شیری نموده‌است

    ولیکن شیر پشمینم چه سوداست

     

    نه آن شیرم که با دشمن برآیم

    مرا آن بس که من با من برآیم

     

    نشاطی پیش ازین بود آن قدم رفت

    غروری کز جوانی بود هم رفت

     

    حدیث کودکی و خودپرستی

    رها کن کان خیالی بود و مستی

     

    چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست

    نمی‌شاید دگر چون غافلان زیست

     

    نشاط عمر باشد تا چهل سال

    چهل ساله فرو ریزد پر و بال

     

    پس از پنجه نباشد تندرستی

    بصر کندی پذیرد پای سستی

     

    چو شصت آمد نشست آمد پدیدار

    چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار

     

    به هشتاد و نود چون در رسیدی

    بسا سختی که از گیتی کشیدی

     

    وز آنجا گر به صد منزل رسانی

    بود مرگی به صورت زندگانی

     

    اگر صد سال مانی ور یکی روز

    بباید رفت ازین کاخ دل افروز

     

    پس آن بهتر که خود را شاد داری

    در آن شادی خدا را یاد داری

     

    به وقت خوشدلی چون شمع پرتاب

    دهن پر خنده داری دیده پر آب

     

    چو صبح آن روشنان از گریه رستند

    که برق خنده را بر لب ببستند

     

    چوبی گریه نشاید بود خندان

    وزین خنده نشاید بست دندان

     

    بیاموزم تو را گر کاربندی

    که بی گریه زمانی خوش بخندی

     

    چو خندان گردی از فرخنده فالی

    بخندان تنگدستی را به مالی

     

    نه بینی آفتاب آسمان را

    کز آن خندد که خنداند جهان را

     

     عذر انگیزی در نظم کتاب خسرو و شیرین نظامی گنجوی

    لازم به ذکر است که نام این بخش از منظومه‌ی خسرو و شیرین « عذر انگیزی در نظم کتاب» است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    نظامی گنجوی خسرو و شیرین قالب: مثنوی وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر ساعت اعدام احمد شاملو

    اشعار سهراب سپهری

    شعر قلبت را می‌برم ای.ای.کامینگز

    شعر چون دید پدر که دردمند است نظامی

     

    نظر کاربران درباره شعر در آن مدت که من در بسته بودم چیست؟

    رضا میگوید:

    مسی را زر بر اندودن غرض چیست
    زر اندر سیم‌تر زین می‌توان زیست
    منظور پرهیز از ظاهر سازی و ریا است.
    نباید روی مس را با زر پوشاند ولی اگر در نقره مذاب زر باشد، یعنی اگر درونت بهتر از ظاهرت باشد، می توانی زندگی کرد

    توانا میگوید:

    این ابیات به بهترین وجه سیر زندگی انسان و به زیستی او را به تصویر کشیده است.

    شعر در آن مدت که من در بسته بودم اثر کیست؟

    این شعر اثر نظامی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»