بوی-گل-و-بانگ-مرغ-برخاست

بوی گل و بانگ مرغ برخاست – 44

  • دانلود دکلمه صوتی شعر بوی گل و بانگ مرغ برخاست سعدی – غزل 44 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. هنگام نشاط و روز صحراست فراش خزان ورق بیفشاند.

    شعر بوی گل و بانگ مرغ برخاست – غزل 44 – سعدی

     

    بوی گل و بانگ مرغ برخاست

    هنگام نشاط و روز صحراست

     

    فراش خزان ورق بیفشاند

    نقاش صبا چمن بیاراست

     

    ما را سر باغ و بوستان نیست

    هر جا که تویی تفرج آن جاست

     

    گویند نظر به روی خوبان

    نهیست نه این نظر که ما راست

     

    در روی تو سر صنع بی چون

    چون آب در آبگینه پیداست

     

    چشم چپ خویشتن برآرم

    تا چشم نبیندت به جز راست

     

    هر آدمیی که مهر مهرت

    در وی نگرفت سنگ خاراست

     

    روزی تر و خشک من بسوزد

    آتش که به زیر دیگ سوداست

     

    نالیدن بی‌حساب سعدی

    گویند خلاف رای داناست

     

    از ورطه ما خبر ندارد

    آسوده که بر کنار دریاست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    بوی گل و بانگ مرغ برخاست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر بوی گل و بانگ مرغ برخاست سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب، سهیل قاسمی و پری ساتکنی عندلیب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    معنی بوی گل و بانگ مرغ برخاست

    بوی گل و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست

    بوی گل همه جا را فرا گرفته و نای پرندگان به گوش می رسد. روزگارِ پای کوبی و سیر و تفرّج در صحرا فرا رسیده است.

     

    معنی فراش خزان ورق بیفشاند

    فراش خزان ورق بیفشاند نقاش صبا چمن بیاراست

    اگر پاییز به سان فرّاشی برگ های زرد درختان را بر صحن باغ و بستان گسترده است. اینک بادِ صبا مثل نقّاشی چیره دست نگارگر چمن زاران شده است.

    [فرّاش= آنکه فرش و بساط را گسترده، پیش خدمت / ورق= برگ درخت / چمن= سبزه و گیاه، در اینجا مجازاََ به معنی باغ آمده است].

    صبا= نسیمِ خوشی که به هنگامِ صبح در فصلِ بهار می وزد و سبب شکفتن گل ها و گیاهان می گردد و پیام آور عاشقان است. «در تذکرة اولیا مذکور است: صبا بادی است که از زیرِ عرش خیزد و آن در وقتِ صبح وزد. بادی لطیف و خنک است و در اصطلاح سالکان، با صبا اشارت است از نفحاتِ رحمانیه که از مشرقِ روحانیت می آید.» (شرح اصطلاحات تصوّف). صبا یکی از عناصر فارسی است که در غزلیات سعدی فراوان آمده و به نام های نسیمِ سحر، بادِ شمال و بادِ صبحگاهی از آن یاد شده است.

     

    معنی ما را سر باغ و بوستان نیست

    ما را سر باغ و بوستان نیست هر جا که تویی تفرج آن جاست

    ما به فکر رفتن به باغ و بوستان نیستیم. زیرا جایی که تو در آن باشی، شایستگی تبدیل شدن به گردشگاهی فرح انگیز و دلگشا را دارد.

    [تفرّج= خوشحالی و گشایش، گردش و تماشا / سر چیزی داشتن= کنایه از قصد و توجّه به امری داشتن].

     

    معنی گویند نظر به روی خوبان

    گویند نظر به روی خوبان نهیست نه این نظر که ما راست

    می گویند نگریستن به چهرۀ زیبارویان روا نیست و آن را نهی کرده اند. امّا نگریستن ما بر آنان از آن روی که از سر هوی و هوس نیست، مشمول این قانون نمی گردد.

    [نظر= نگاه / خوبان= جمعِ خوب به معنی زیبارویان / نهی= بازداشتن و منع کردن].

     

    معنی در روی تو سر صنع بی چون

    در روی تو سر صنع بی چون چون آب در آبگینه پیداست

    راز آفرینش خداوند را در چهرۀ تو می توان به وضوح دید. همچنانکه می توان آب را در شیشه آشکارا مشاهده کرد.

    [سرّ صنع= راز آفرینش / بی چون= بی کیفیّت و بی مانند، کنایه از خداوند است، صفتی است برای خداوند که در اینجا جانشین موصوف شده است / آبگینه= شیشه و ظرف شیشه ای].

     

    معنی چشم چپ خویشتن برآرم

    چشم چپ خویشتن برآرم تا چشم نبیندت به جز راست

    چشم چپ خود را از حدقه درمی آورم تا فقط چشم راستم بماند و تو را آنچنانکه هستی مشاهده کند.

    معنی هر آدمیی که مهر مهرت

    هر آدمیی که مهر مهرت در وی نگرفت سنگ خاراست

    هر انسانی که نشانِ محبّت تو بر وی اثری باقی نگذارد. موجودی است چون سنگ خارا سخت و انعطاف ناپذیر.

    [گرفتن= اثر کردن / سنگ خارا= نوعی سنگ سخت و سیاه که مظهر سرسختی است].

     

    معنی روزی تر و خشک من بسوزد

    روزی تر و خشک من بسوزد آتش که به زیر دیگ سوداست

    این آتش شعله وری که زیر دیگ آرزوهای من است و هر دم هوس و میلم را بیشتر به جوش می آورد. روزی همۀ هستی مرا از میان خواهد برد.

    [سَودا= یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال (مالیخولیا) می شود / تر و خشک= کنایه از هستی و وجود].

     

    معنی نالیدن بی‌حساب سعدی

    نالیدن بی‌حساب سعدی گویند خلاف رای داناست

    می گویند این ناله های از حد گذشتۀ سعدی را اندیشۀ دانایان برنمی تابد.

     

    معنی از ورطه ما خبر ندارد

    از ورطه ما خبر ندارد آسوده که بر کنار دریاست

    آن کسی که با آرامش در ساحل دریا قدم می زند. از گرداب و غرقابی که ما در آن گرفتار آمده ایم، آگاهی ندارد.

    [ورطه= غرقاب، گرداب / کنار= ساحل].

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل بوی گل و بانگ مرغ برخاست سعدی

    احسان بهزادنژاد میگوید:

    گویند نظر به روی خوبان
    نهی ست نه این نظر که ماراست
    شبیه این بیت در غزلی دیگر می فرماید:
    تو همین مگوی سعدی که نظر گناه باشد
    گنه است بر گرفتن نظر از چنین جمالی
    ای کاش می نوانستم معنی دقیق این نوع نظر خاص سعدی را دریابم. آیا این یک نظر فبزیکی است که در واقعیت رخ می دهد؟ اگر اینگونه باشد با این بیت در غزلی دیگر تناقض دارد که:
    دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
    تا ندانند حریفان که تو منظور منی
    پس قاعدتا نظری به غیر از نگاه کردن معمول و مستقیم باشد. شاید چیزی از جنس خیال و یا کشف!

     

    محمد میگوید:

    ساقی بده آن شراب گلرنگ
    مطرب بزن آن نوای بر چنگ
    کز زهد ندیده ام فتوحی
    تا کی زنم آبگینه بر سنگ
    دل ما به این زندست که تو اون تفرج گاه یک روز قدم بزنیم.

     

    امیدرضا محبی میگوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    هر آدمی یی که مهر مهرت
    در وی نگرفت سنگ خاراست
    این بیت را با شعر زیبای حافظ مطابقت فرمائید:
    هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
    نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
    برای آزاد مردان و آزاده زنانی که جنس شان از آهن نیست که جذب این زمین کهربایی گردند، بلکه جنس الهی خود را باز یافته اند و جز با راست چشمی به وی نمی توانند بنگرند، دیگر چه تفرجگاهی جزء بر یار برایشان وجود دارد.
    امید آنکه قبل از هر چیز، دل بی کینه روز الست خویش را به مجاهدت، دریابیم، که بتوان در آن نگریست و تفرجگاه حقیقی را باز شناخت.

     

     

    معنی غزل بوی گل و بانگ مرغ برخاست سعدی چیست؟

    بوی گل همه جا را فرا گرفته و نای پرندگان به گوش می رسد. روزگارِ پای کوبی و سیر و تفرّج در صحرا فرا رسیده است.

     

    شعر بوی گل و بانگ مرغ برخاست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»