به روی روز چو از خون اثر پدید آمد

به روی روز چو از خون اثر پدید آمد

  • شعر به روی روز چو از خون اثر پدید آمد ملک الشعرا بهار 

    وداع 

     

    به روی روز چو از خون اثر پدید آمد

    سپاه شب را روی ظفر پدید آمد

     

    چو آفتاب‌، سنان‌های زر به خاک افکند

    مه دو هفته چو سیمین سپر پدید آمد

     

    همی تو گفتی خورشید در تنور افتاد

    که از قفایش چندان شرر پدید آمد

     

    تنور مغرب چون سرد شد ز شعلهٔ خور

    به خوان مشرق قرص قمر پدید آمد

     

    عقیدت از پی تردید و شک عیان کردید

    عزیمت از پس بوک و مگر پدید آمد

     

    ستارگان را هولی عظیم رفت به دل

    چو جرم ماه به چندان خطر پدید آمد

     

    شدند پیدا هریک چو نیمدانگی سیم

    خلاف زهره که چون تاج زر پدید آمد

     

    نجوم تافتهٔ نعش برکمرگه چرخ

    چو تکمه‌بند دوال کمر پدید آمد

     

    نبسته رخت سفر خادمم درست هنوز

    که آن بدیع نگاربن‌، ز در پدید آمد

     

    چه گفت‌؟ گفت که ای از سفر نیاسوده

    مگر چه رفت که بازت سفر پدید آمد

     

    بتان مصری و خوزی نه بس که اندر دلت

    هوای سیمبران خزر پدید آمد

     

    مگر به بغداد ایدون شنیده‌ای که بتی

    به‌تازگی به «‌فرشوادگر» پدید آمد

     

    و یا به پهنه مازندران گلی تازه

    که نیست هرگز مثلش دگر،‌پدید آمد

     

    درین سفر نچنی هرگز آن گلی کاینک

    میان خانه‌ات اندر حضر پدید آمد

     

    حدیث او به دلم بر شراره زد وآنگاه

    قوی بخاری از آن شرر پدید آمد

     

    از آن بخار به مغز اندرم سحابی خاست

    وز آن سحاب ز چشمم مطر پدید آمد

     

    همی چگویم کاندر دلم چه تاثیری

    از آن نگارین و آن چشم تر پدید آمد

     

    ز تندباد عتابش غباری از آزرم

    به‌روی چهرهٔ خوی کرده بر پدید آمد

     

    جواب دادم و یزدان گواست کاندر آن

    هرآنچه بود همه سربسرپدید آمد

     

    همی چه گفتم‌؟ گفتم که ای نگارین‌روی

    به ‌صانعی که ز صنعش بشر پدید آمد

     

    درون جانست آن عهد استوار، کجا

    میان ما و تو زبن پیشتر پدید آمد

     

    گمان مبر که دگرگون کنم به خواهش دل

    تعلقی که به خون جگر پدید آمد

     

    در آزمایش من جهد کرده‌ای بسیار

    بیار تا چه ازبن رهگذر پدید آمد

     

    مصاحبان را پیوسته امتحان نکنند

    از آن سپس که یکی راگهر پدید آمد

     

    اگر ببستم رخت سفر به خوزستان

    هزار تجربت از این سفر پدید آمد

     

    دو دیگر آنکه ز دیدار کارخانه نفت

    رضایت ملک دادگر پدید آمد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    گله عاشق – آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس

    دانلود آهنگ دیوار سامان جلیلی + پخش آنلاین

    مقایسه دو منظومه

    اگرکه پشت من از بار حادثات خمید

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    به روی روز چو از خون اثر پدید آمد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به روی روز چو از خون اثر پدید آمد سپاه شب را روی ظفر پدید آمد چو آفتاب‌، سنان‌های زر به خاک افکند مه دو هفته چو سیمین سپر پدید آمد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «اگر ببستم رخت سفر به خوزستان هزار تجربت از این سفر پدید آمد دو دیگر آنکه ز دیدار کارخانه نفت رضایت ملک دادگر پدید آمد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر وداع ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر وداع ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *