بهار آمد و رفت ماه سپند

بهار آمد و رفت ماه سپند – در وصف نوروز

  • شعر بهار آمد و رفت ماه سپند – در وصف نوروز ملک الشعرا بهار 

     

    بهار آمد و رفت ماه سپند

    نگارا درافکن بر آذر سپند

     

    به نوروز هر هفت شد روی باغ‌

    بدین روی هر هفت امشاسفند

     

    زگلبن دمید آتش زردهشت

    بر او زند خوان‌ خواند پازند و زند

     

    بخوانند مرغان به شاخ درخت

    گهی کارنامه گهی کاروند

     

    بهار آمد و طیلسانی کبود

    برافکند بر دوش سرو بلند

     

    به بستان بگسترد پیروزه نطع

    به گلبن بپوشید رنگین پرند

     

    به یکباره سرسبز شد باغ و راغ

    ز مرز حلب تا در تاشکند

     

    بنفشه زگیسو بیفشاند مشک

    شکوفه به زهدان بپرورد قند

     

    به یک ماه اگر رفت جیش خزان

    ز رود ارس تا لب هیرمند

     

    به یک هفته آمد سپاه بهار

    زکوه پلنگان‌ به کوه سهند

     

    ز بس عیش و رامش‌، ندانم که چون

    ز بس لاله وگل‌، ندانم که چند

     

    به نرگس نگر، دیدگان پر خمار

    به لاله نگر، لب پر از نوشخند

     

    چو خورشید بر پشت ابر سیاه

    ز که، بامدادان جهاند نوند

     

    تو گویی که بر پشت دیو دژم

    نشسته است طهمورث دیوبند

     

    به دستی زمین خالی از سبزه نیست

    اگر بوم رستست‌ اگرکند مند

     

    بود سرخ سنبل سراپای عور

    به رخ غازه چون لولیان لوند

     

    بودسنبل‌نوشکفته سپید

    چو دوشیزگان سینه در سینه‌بند

     

    جهان گر جوان شد به فصل بهار

    چرا سر سپید است کوه بلند؟

     

    سرشک ار فشاند ز مژگان سحاب

    ز تندر چرا آید این خند خند؟

     

    چو برق افکند مار زرین ز دست

    کشد نعره تندر ز بیم گزند

     

    ز بالا نگه کن سوی جویبار

    پر از خم بمانند سیمین کمند

     

    ز قطر جنوبی برنجید مهر

    به قطر شمال آشتی در فکند

     

    وزین آشتی شاد و خرم شدند

    دد و دام و مرغ و بز و گوسپند

     

    جز اخلاف بوزینگان قدیم

    کزین آشتی‌ها نگیرند پند

     

    ندارند جز خوی ناپارسا

    نیارند جز فکر ناسودمند

     

    به فصلی که خندد گل از شاخسار

    به‌خون غرقه سازند گلگون فرند

     

    نخشکیده خون در زمین حبش

    ز اسپانیا بوی خون شد بلند

     

    نیاسود اسپانی از تاختن

    برافکند ژاپون به میدان سمند

     

    همی تا چه بازی کند آمریک

    همی تا چه افسون دهد انگلند

     

    چه موجی بجنبد ز دریای روم

    چه کفکی برآید ز ماچین و هند

     

    اروپا شد از آسیا نامور

    وز او آسیا گشت خوار و نژند

     

    نگه کن یکی سوی مرو و هری

    نگه کن‌ یکی سوی بلخ و خجند

     

    به ده قرن ازین پیش‌، مهد علوم

    کنون جای بیماری و فقر و گند

     

    عجب نیست گر آسیا یک زمان

    به رغم اروپا جهاند نوند

     

    یکی مستمندی بدی پرورد

    بترس از بد مردم مستمند

     

    *‌

    *

     

    دریغا کز این دانش و پرورش

    اروپا نیاموخت جز مکر و فند

     

    زگفتار خوبش چه حاصل، چو بود

    پسندیده قول و عمل ناپسند

     

    کند خانهٔ خویش زبر و زبر

    چو دیوانه را درکف افتدکلند

     

    بشر درخور پند و اندرز نیست

    وگر برگشایند بندش ز بند!

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش – ۱۲۵

    دانلود آهنگ درد سامان جلیلی + پخش آنلاین

    اشک رقصان

    گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    بهار آمد و رفت ماه سپند

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بهار آمد و رفت ماه سپند نگارا درافکن بر آذر سپند به نوروز هر هفت شد روی باغ‌ بدین روی هر هفت امشاسفند» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کند خانهٔ خویش زبر و زبر چو دیوانه را درکف افتدکلند بشر درخور پند و اندرز نیست وگر برگشایند بندش ز بند!» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در وصف نوروز ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در وصف نوروز ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *