دانلود دکلمه صوتی شعر با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را سعدی – غزل 10 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر رامن که با مویی به قوت برنیایم ای عجب.
شعر با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را – غزل 10 – سعدی
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کاو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
آرزویم میکند کآماج باشم تیر را
میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن
گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن
شِکَّر از پستان مادر خوردهای یا شیر را
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی
همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را سعدی است. این قطعهها توسط حمیدرضا محمدی، محسن رحمتیان، محسن لیلهکوهی و سعیده تهرانینسب و سهیل قاسمی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی
دانلود آهنگ بعد ما شروین حاجی پور
معنی با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
این پیر که عافیت نگری را فرو گذاشته، با جوانی سرخوش و شادمان است. گرچه زورآوری پیران با جوانان نادانی است.
[بی تدبیر= آنکه پایان کار را نبیند / سرخوش= کسی که از نشئۀ شراب خوشحال باشد. در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد. اول سرخوش، بعد از آن تردِماغ، بعد از آن سیه مست و بعد از آن خراب. ( لغت نامه )].
معنی من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب
من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب با یکی افتادهام کاو بُگسلد زنجیر را
من که از لحاظِ نیرو از عهدۀ مویی برنمی آیم. شگفتا که با کسی درافتاده ام که زنجیر را پاره می کند.
[افتادن= گرفتار و اسیر شدن / گسلیدن= پاره کردن، گسیختن].
معنی چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن آرزویم میکند کآماج باشم تیر را
وقتی معشوق بلند قامتِ سپید اندام، کمان به بازو افکند و قصد تیراندازی کند، آرزو می کنم که هدفِ تیرِ او باشم.
[کمان در بازو آوردن= آمادۀ تیراندازی شدن / آماج= نشانه و هدف / آرزویم می کند= من آرزو می کنم].
معنی میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن
میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را
اگر چشمِ شکار بر آن دستِ کمان گیر و کمان کش بیفتد. با پای خود می رود تا در کمند او. (صید در پی صیاد دویدن). [نخجیر= شکار و صید].
معنی کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن شِکَّر از پستان مادر خوردهای یا شیر را
هیچ کس، آدمیزادی از تو شیرینسخنتر ندیده است، تو از پستان ِ مادر شکّر خورده ای یا شیر؟
(انگاری که به جای شیر، از پستان ِ مادر شکر خورده ای که سخن ات این قدر شیرین است).
معنی روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
روزگارِ رونقِ جوانی چند روزی بیشتر دوام نمی آورد. حال را دریاب که در دیر کردن آسیب و زیان وجود دارد.
[روز= روزگار و هنگام / نقد= حال و حاضر / تأخیر= دنبال افکندن، دیر کردن / آفت= آنچه مایۀ فساد و تباهی گردد، آسیب، بلا، زیان]
معنی ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
ای کسی که از من می خواهی چشم از دیدارِ زیبارویان بربندم. برای هر چیز چاره و تدبیری می دانم اما برای تقدیر و سرنوشت چاره ای نمی شناسم. (عشق تقدیر من بوده است).
[دیدار= چهره و صورت / دانستن= توانستن / تقدیر= سرنوشت]
معنی زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
روزگاری با تزویر، زهد را آشکارا و کفر را پنهان می کردیم. اما اینک از روی آن همه تزویر، پرده برگرفتیم.
معنی سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی
سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را
ای سعدی، اگر از روی فرمانبرداری، سَرِ خویش بر پای جانان نهی، لازم است از این غفلت و کوتاهی، یعنی سر نهادن به جای نثارِ جان، از او پوزش طلبی.
[عذرت بباید خواستن= باید عذر بخواهی / تقصیر= کوتاهی کردن، خطا و غفلت، گناه]
دیدگاه کاربران دربارهی غزل با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را سعدی
روفیا میگوید:
زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
یعنی ان که زهدش را به نمایش می گذارد در حقیقت برای خدا شریک قائل شده چون در درونی ترین لایه های افکارش می پندارد که دیگران هم علاوه بر خدا می توانند منشا اثر باشند یا اصولا دیگران را منشا اثر می پندارد و خدا و زهدورزی تنها وسیله ای برای جلب دیگران است .
حمید میگوید:
در باب جبر و اختیار در نظر حضرت سعدی:
همانگونه که دوستان اهل فضل اطلاع دارند حضرت سعدی در نظامیه از شاگردان امام محمد غزالی بوده است.امام غزالی از بزرگترین فقهای اشعری و در حقیقت حبری مسلک هستند.در نظر این گروه از فلاسفه یا بهتر بگوییم عارفان مسلمان حضرت حق در خلق و تدبیر جهان و انسان اختیار تام و تمام دارد لذا حقی برای اختیار انسان باقی نمی ماند.حضرت سعدی جبر نظری اشاعره را به معشوق زمینی نیز تسری می بخشد.
با در نظر گرفتن این نکته شاید بتوان بسیاری از ابیات افثح المتکلمین حضرت سعدی شیراز را بهتر درک نمود مانند این بیت بسیار زیبا:
سعدی چو جورش می کشی در پیش او دیگر مرو
من میروم ای بی بصر او می کشد قلاب را
در واقع در بسیاری از ابیات شیخ اجل عدم وجود اختیار در برابر و حضور معشوق به وضوح مشخص است که به همان بحث اشاعره اشاره دارد.
شهر آن توست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی گنه برانی
ناشناس میگوید:
در بیت هفتم شیخ اجل به این نکته اشاره می کند که با تقدیر نمی توان در افتاد و چاره ای برای آن نیست. و تقدیر را آن می داند دیده مقدراً به دیدار زیبایی میل دارد. دیده مجاز از خود انسان است. و ظرافتی که می خواهم بدان اشاره کنم اینکه مبحث جبرواختیار با مسئله قضا و قدر تفاوت دارد البته موضوعات مشترکی هم دارند.
معنی با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را سعدی چیست؟
این پیر که عافیت نگری را فرو گذاشته، با جوانی سرخوش و شادمان است. گرچه زورآوری پیران با جوانان نادانی است.
[بی تدبیر= آنکه پایان کار را نبیند / سرخوش= کسی که از نشئۀ شراب خوشحال باشد. در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد. اول سرخوش، بعد از آن تردِماغ، بعد از آن سیه مست و بعد از آن خراب. ( لغت نامه )].
شعر با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023