ای رخ میمونت آفتاب صفاهان

ای رخ میمونت آفتاب صفاهان – صفاهان

  • شعر ای رخ میمونت آفتاب صفاهان – صفاهان ملک الشعرا بهار 

     

    ای رخ میمونت آفتاب صفاهان

    وی به وجود تو آب و تاب صفاهان

     

    باز شد از قید ظلم‌، گردن مظلوم

    تا تو شدی مالک الرقاب صفاهان

     

    کرد صفاهان ز عدل پرسش و حق داد

    ز آیه لاتقنطوا، جواب صفاهان

     

    دید صفاهان همی به طالع بیدار

    آنچه نیامد همی به خواب صفاهان

     

    مقدم آبادی آفرین «‌نصیری‌»

    گشت نصیر دل خراب صفاهان

     

    همت سردار جنگ و غیرت احرار

    بر رخ اشرار بست باب صفاهان

     

    بر رجب دزد، راه بسته و بگشاد

    راه ذهاب و ره ایاب صفاهان

     

    بر سر جعفر قلی کشید سپاهی

    کشن و غریونده چون سحاب صفاهان

     

    لشکر دزدان غمی شدند و بجستند

    چون ز نسیم خزان‌، ذباب صفاهان

     

    از اثر خون خاک خوردهٔ اشرار

    رنگ طبرخون گرفت، آفتاب صفاهان

     

    زبن سپس از بسکه خون دزد بریزد

    نکهت خون آید از گلاب صفاهان

     

    وز اثر این سیاست‌، از پس زردی

    سرخ شود رنگ شیخ و شاب صفاهان

     

    ای هنری میر بختیار، که شد یار

    فر تو با بخت کامیاب صفاهان

     

    مردم ایران ز شرق و غرب ببردند

    رشگ‌، بر این حسن انتخاب صفاهان

     

    رو که خوش از عهدهٔ حساب بر آیی

    چون ز تو خواهد خدا حساب صفاهان

     

    رو که اثرهای مستطاب نماید

    در تو دعاهای مستجاب صفاهان

     

    نعمت دنیات هست‌، کوش که یابی

    عاقبتی نیک از احتساب صفاهان

     

    عاقبت نیک‌، غیر نام نکو چیست‌؟

    نام نکو جوی از جناب صفاهان

     

    تا به تو منسوب گشت‌، فخر نمایند

    اهل صفاهان ز انتساب صفاهان

     

    روی بهار از فراق روی تو گشته است

    زردتر از آبی خوشاب صفاهان

     

    لیک به حکم حکیم و لطف تو شاید

    سرخ شود رویش از شراب صفاهان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    سلطان قلبم!

    دانلود آهنگ حیف سامان جلیلی + پخش آنلاین

    تو هم امروز بده بوسه به من – بوسه

    تورو دوست دارم (رفت تموم یادگاریاشو برد)

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ای رخ میمونت آفتاب صفاهان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای رخ میمونت آفتاب صفاهان وی به وجود تو آب و تاب صفاهان باز شد از قید ظلم‌، گردن مظلوم تا تو شدی مالک الرقاب صفاهان» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «روی بهار از فراق روی تو گشته است زردتر از آبی خوشاب صفاهان لیک به حکم حکیم و لطف تو شاید سرخ شود رویش از شراب صفاهان» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر صفاهان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر صفاهان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *