از پری بانو، رسولی ارجمند

از پری بانو، رسولی ارجمند

  • شعر از پری بانو، رسولی ارجمند _ ملک الشعرا بهار 

    گفتن حدیث عشق پریزاد

     

    از پری بانو، رسولی ارجمند

    زی تو آید، ای شهنشاه بلند

     

    دیو زادی‌، گربزی‌، خودکامه‌ای

    هدیه‌ها آرد برت با نامه‌ای

     

    تا رهاند شه ز بند

     

    لیک بانو گویدت‌: بیدار باش

    من درین کارم تو هم برکار باش‌

     

    بند خود مگسل زپای شوی من

    تا مگرآن شوی ناخوش‌روی من

     

    گیرد از بند تو پند

     

    صرصرسوزان سموم قهر اوست

    آب دریا ناگوار از زهر اوست

     

    وز دم سردش به صحرای شمال

    زندگانی شد ز برف و یخ وبال

     

    بس که کرد افسون و فند

     

    دشمن اردیبهشت و بهمن است

    خصم‌ هرمزد است‌ و خود اهریمن‌ است

     

    از حسد اوکشت گاو ایوداد

    خورد از بیداد، کیومرث راد

     

    در زمین نکبت فکند

     

    کژدم و موش و وزغ، زنبور و گرگ

    موریانه‌، و اژدر و مار بزرگ

     

    اشپش‌ و ساس‌ و جُراد و کیک ‌و سِن

    پشه و مور و مگس‌، کرم عفن

     

    ساخت از بهرگزند

     

    پیش یزدان خودسری‌ها کرد او

    در جهان پتیاره‌ها آورد او

     

    با جلال کبریایی دشمن است

    وز ازل با روشنایی دشمن است

     

    هست تاربکی پسند

     

    روز و شب دیو دروغش هم‌نشین

    همدمش دیو فریب و آز و کین

     

    دیو جبن و کاهلی همراز او

    خواب و سستی روز و شب انباز او

     

    دشمن امشاسفند

     

    علم‌ و دستان و فسون و مکر و فن

    حکمت و استادی و دیگر سنن

     

    کیمیا و هندسه‌، نقش و نگار

    انتظامات و حقوق بیشمار

     

    وین بناهای بلند

     

    جمله او آورد و او تدبیر کرد

    تا جوانان را ز محنت پیر کرد

     

    کینه‌ و خودخواهی و فخر و غرور

    عجب و کبر و کشورآرایی و زور

     

    خنجر و تیر و کمند

     

    دشمن‌ سلم‌ و خضوع‌ و سادگی‌ است

    خصم بی‌آزاری و افتادگی است

     

    دشمن‌ بی‌قیدی‌ و خرسندی است

    عاشق هوش و دها و رندی است

     

    مایل ترفند و فند

     

    فکر آزادی و عیاشی از اوست

    علم طراری و قلاشی از اوست

     

    کینه‌توزی بازی پیوست اوست

    وین‌ ورق‌ همواره اندر دست اوست

     

    چون‌ حریص‌ آزمند

     

    ملک ایران ویژه از او شد خراب

    شد ز زهرش‌ بوستان‌هاتان‌ سراب

     

    شد چراگاهان به پایش پی سپر

    راغ‌ها گشت از دمش زیر و زبر

     

    باغ‌ها از بیخ کند

     

    پیش از این اندر زمین‌، جن و پری

    با ملایک داشتندی همسری

     

    لطف حق ما را چراغ راه بود

    فقر و آسایش به ما همراه بود

     

    بی‌خبر از چون و چند

     

    فارغ از عجب و غرور و کبریا

    غافل از آزادی و کید و ریا

     

    از جمال و زیب و زینت بی‌خبر

    دل تهی از حرص و غم‌های دگر

     

    چون به صحرا گوسفند

     

    اهرمن آورد بحث و ذوق و حال

    خط و شعر و منطق و علم‌الجمال

     

    علم کسب ثروت و فرماندهی

    شد به علم عشق‌بازی منتهی

     

    در جهان آتش فکند

     

    نورخورشید از سما او کرد دور

    نیمروزان شد از او تاری چو گور

     

    همچنین‌ در باختر نیرنگ ساخت

    کوه‌ها از برف‌ و یخ‌ چون‌ سنگ ساخت

     

    بیخ آبادی بکند

     

    با زنان او گفت کآرایش کنید

    خوبش را در چشم مردان افکنید

     

    مرد را او نطق و ذوق شعر داد

    در پیام و لابه‌اش کرد اوستاد

     

    تاکشد زن را به بند

     

    من ز اهریمن شدم زآن رو نفور

    بر تو دل بربسته‌ام از راه دور

     

    لیکن این دیوان که نزدیک منند

    جملگی بر سیرت اهریمنند

     

    کردشان باید نژند

     

    این دبیر من یکی پتیاره است

    صاحب‌ مکر و فریب‌ و چاره است

     

    کوش تا او را فریبی در سخن

    و این‌ چنین پاسخ فرستی پیش من

     

    ای خدیو دیوبند!

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شاه جهان‌، پهلوی نامدار _ خطابهٔ اول

    بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان

    شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد – 194

     

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    از پری بانو، رسولی ارجمند

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «از پری بانو، رسولی ارجمند زی تو آید، ای شهنشاه بلند دیو زادی‌، گربزی‌، خودکامه‌ای هدیه‌ها آرد برت با نامه‌ای» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «صاحب‌ مکر و فریب‌ و چاره است کوش تا او را فریبی در سخن و این‌ چنین پاسخ فرستی پیش من ای خدیو دیوبند!» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر گفتن حدیث عشق پریزاد ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر گفتن حدیث عشق پریزاد ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *