شعر ازین شب های ناباور هوشنگ ابتهاج

من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم – ازین شب های ناباور

  • من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم – شعر ازین شب های ناباور هوشنگ ابتهاج

     

    من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
    بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم

    ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابد
    که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم

    چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد
    چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم

    تنم افتاده خونین زیر این آوار شب، اما
    دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم

    الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
    کزین شب های ناباور منت آواز می دادم

    در آن روی و بد حالی نبودم از رخت خالی
    به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم

    سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت
    که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم

    به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست
    به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم

     

    سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت

    همانطور که می دانیم نام این شعر « از این شب های ناباور» است اما در میان مردم با نام های «سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت» و «در آن روی و بد حالی نبودم از رخت خالی» و «به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم» نیز شناخته می شود.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    نمونه ای از تاثیر ادبیات آلمان بر ادبیات معاصر ایران

    شعر پانزده سال گذشت نیما یوشیج

    شعر رهگذر فروغ فرخزاد

    شعری از محمد سعید میرزایی

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر سیاه مشق

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابد که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر ازین شب های ناباور هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ازین شب های ناباور هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *