دارنده-چو-ترکیب-طبایع-آراست

دارنده چو ترکیب طبایع آراست – 31

  • دکلمه صوتی دارنده چو ترکیب طبایع آراست – رباعی 31  از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی. از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود.

     

    دارنده چو ترکیب طبایع آراست
    از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست

    گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
    ور نیک نیامد این صور عیب که راست

     

     

    ور نیک نیامد این صور عیب که راست

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «ور نیک نیامد این صور عیب که راست» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    دارنده چو ترکیب طبایع آراست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «دارنده چو ترکیب طبایع آراست» از خیام است. این قطعه‌ها توسط زهرا بهمنی و داوود ملک زاده خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی دارنده چو ترکیب طبایع آراست خیام

    هوشنگ می گوید:
    در هستی تقارن بسیار زیباست.
    برای کاشفان نظم جهان، یا خردمندان، تقارن بسیاری از مسایل را حل میکند.
    هر تقارنی عامل یکی از اصول بقاء است.
    برای مثال: تقارن همگنی فضا دلیل اصل بقاء انداره حرکت است.
    ولی در واقییت فضا همگن نیست.
    برای مثال دیگر : همگنی در زمان علت اصل بقاء انرژی است.
    شکست تقارن عامل تنوع نیرو هاست…!

    محمد می گوید:
    با سلام و درود
    به نظر بنده این خیام خیلی جسوره و این قابل تحسینه.
    با این بیت با خداوند وارد یک دور دوئل می شه و البته در جای دیگه می گه : در پرده اسرار کسی را ره نیست ” و دوباره حرف خودشو پس می گیره پس نمی تونه کفرگویی باشه و یا به زیر سوال بردن عدالت یا حکمت خداوند.
    خیام به یه چیزی به اسم “عرفان زمینی” اعتقاد داره و به یاد داشته باشید که معراج پیامبر نیز جسمانی بوده و شکی در ان نیست و علم فیزیک که تا به حال تونسته یک نوترون رو منتقل کنه با سرعت نزدیک به نور پس حتماً خواهد توانست یک انسان را در آن واحد از جایی به جایی دیگر منتقل کند.
    حافظ نیز در جاهایی به این اشاره می کنه ولی اصلاً جسارت خیام رو نداره.
    حق نگهدار تمامی دوستان

    عابد می گوید:خود خیام می‌گوید: بر شاخ امید اگر بری یافتمی/هم رشته خویش را سری یافتمی
    تا چند ز تنگنای زندان وجود/ای کاش سوی عدم دری یافتمی******
    ز آن می که حیات جاودانیست بخور/سرمایه لذت جوانی است بخور
    سوزنده چو آتش است لیکن غم را/سازنده چو آب زندگانی است بخور**********
    دریاب که از روح جدا خواهی رفت/در پرده اسرار فنا خواهی رفت
    می نوش ندانی از کجا آمده‌ای/خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت******
    وقت سحر است خیز ای طرفه پسر/پر بادهٔ لعل کن بلورین ساغر
    کاین یکدم عاریت در این کنج فنا/بسیار بجویی و نیابی دیگر**********
    ای آمده از عالم روحانی تفت/حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
    می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای/خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت***********
    این اشعار نشان میده که خود خیام،احتمالاً دچار شک و تردید زیاد بود و نظراتش پیوسته تغییر می کرد؛یعنی در بعضی مواقع امیدوار به جاودانگی بود و حقیقت وجودی وسر رشنه هستی خود را یافته بود و سحر خیز بود و دعا و مناجات می کرد و بقیه را هم سفارش به این کار می کرد و می دانست که از عالم روحانی و ملکوت می باشد و در خیلی از مواقع هم با همه حتی خدا هم مشکل پیدا می کرد و حقیقت را متوجه نمی شد و سرگشته و حیران بود؛ و اما نقد شعر بالا:
    ** اعتقاد به معاد و جاودانگی به انسان آرامش می بخشد، از فشارهائی که در طریق انجام مسئولیت ها بر او وارد می شود نه تنها رنج نمی برد که از آن استقبال می کند، همچون کوه در برابر حوادث می ایستد، در برابر بی عدالتی ها تسلیم نمی شود، و مطمئن است کوچک ترین عمل نیک و بد، پاداش و کیفر دارد، بعد از مرگ به جهانی وسیع تر که خالی از هر گونه ظلم و ستم است انتقال می یابد و از رحمت وسیع و الطاف پروردگار بزرگ بهره مند می شود.
    **ناراحتی از مرگ یکی از علل پیدایش بدبینی فلسفی است . فلاسفه بدبین ، حیات و هستی را بی هدف و بیهوده و عاری از هر گونه حکمت تصور می‏کنند . این تصور ، آنان را دچار سرگشتگی و حیرت ساخته و احیانا فکر خودکشی را به آنها القاء کرده و می‏کند ، با خود می‏اندیشند اگر بنابر رفتن و مردن‏ است، نمی‏بایست می‏آمدیم ، حالا که بدون اختیار آمده‏ایم این اندازه لااقل از ما ساخته هست که نگذاریم این بیهودگی ادامه یابد ، پایان دادن به‏ بیهودگی خود عملی خردمندانه است (خودکشی(
    **نگرانی از مرگ زاییده میل به خلود و جاودانگی است ، و از آنجا که در نظامات طبیعت هیچ میلی گزاف و بیهوده نیست ، می‏توان این میل را دلیلی‏ بر بقاء بشر پس از مرگ دانست . این که ما از فکر نیست شدن رنج می‏بریم‏ خود دلیل است بر اینکه ما نیست نمی‏شویم . اگر ما مانند گلها و گیاهان ، زندگی موقت و محدود می‏داشتیم ، آرزوی خلود به صورت یک میل اصیل در ما بوجود نمی‏آمد . وجود عطش دلیل وجود آب است . وجود هر میل و استعداد اصیل دیگر هم دلیل وجود کمالی است که استعداد و میل به سوی آن متوجه‏ است .
    مولوی: پیل باید تا چو خسبد اوستان /خواب بیند خطه هندوستان
    خر نبیند هیچ هندستان به خواب /خر زهندستان نکرده است اغتراب
    ذکر هندستان کند پیل از طلب /پس مصور گردد آن ذکرش به شب
    **مرگ ، نسبی است
    اشکال مرگ از اینجا پیدا شده که آن را نیستی پنداشته‏اند و حال آنکه‏ مرگ برای انسان نیستی نیست ، تحول و تطور است ، غروب از یک نشئه و طلوع در نشئه دیگر است ، به تعبیر دیگر ، مرگ نیستی است ولی نه نیستی‏ مطلق بلکه نیستی نسبی ، یعنی نیستی در یک نشئه و هستی در نشئه دیگر .
    دنیا ، رحم جان
    طفل در رحم مادر به وسیله جفت‏ و از راه ناف ، تغذیه می‏کند ، ولی وقتی پا به این جهان گذاشت ، آن راه‏ مسدود می‏گردد و از طریق دهان و لوله هاضمه ، تغذیه می‏کند . در رحم ، ششها ساخته می‏شود اما بکار نمی‏افتد و زمانی که طفل به خارج رحم منتقل شود ، ششها مورد استفاده او قرار می‏گیرد.
    شگفت آور است که جنین تا در رحم است کوچک ترین استفاده‏ای از مجرای‏ تنفس و ریه‏ها نمی‏کند ، و اگر فرضا در آن وقت این دستگاه لحظه‏ای بکار افتد ، منجر به مرگ او می‏گردد ،
    استعدادهای روانی انسان ، بساطت و تجرد ، تقسیم ناپذیری و ثبات نسبی من انسان ، آرزوهای بی پایان ، اندیشه‏های وسیع و نامتناهی او ، همه ، ساز و برگهایی است که متناسب با یک زندگی وسیع تر و طویل و عریض تر و بلکه جاودانی و ابدی است . آنچه انسان را غریب و نامتجانس با این جهان فانی و خاکی می‏کند همین هاست . آنچه سبب شده که انسان در این جهان حالت نِیی داشته باشد که او را از نیستان بریده‏اند ، از نفیرش مرد و زن بنالند و همواره جویای سینه‏ای شرحه شرحه‏ از فراق باشد تا شرح درد اشتیاق را بازگو نماید همین است . آنچه سبب شده انسان خود را بلند نظر پادشاه سدره نشین بداند و جهان را نسبت به خود کنج محنت آباد بخواند و یا خود را طایر گلشن قدس و جهان را دامگه حادثه ببیند همین است.
    **دنیا ، مدرسه انسان
    دنیا برای بشر نسبت به آخرت مرحله تهیه و تکمیل و آمادگی است . دنیا نسبت به آخرت نظیر دوره مدرسه و دانشگاه است برای یک جوان ، دنیا حقیقتا مدرسه و دار التربیه است.
    یعنی دنیا که تلفیق و ترکیبی از موت و حیات است آزمایشگاه نیکوکاری بشر است.باید توجه داشت که «آزمایش» خدا برای نمایان ساختن استعدادها و قابلیّتها است. نمایان ساختن یک استعداد همان رشد دادن و تکامل دادن آن است. این آزمایش برای پرده برداشتن از رازهای موجود نیست، بلکه برای فعلیّت دادن به استعدادهای نهفته چون راز است. در اینجا پرده برداشتن، به ایجاد کردن است. آزمایش الهی، صفات انسانی را از نهانگاه قوّه و استعداد به صفحه فعلیّت و کمال بیرون می‌آورد. آزمایش خدا تعیین وزن نیست، افزایش دادن وزن است.
    **اینکه برخی از افراد بشر حیات و زندگی را لغو می‌پندارند بدین جهت است که آرزوی جاوید ماندن دارند و این آرزو را غیر قابل تحقق می‌پندارند. اگر آرزو و میل به جاوید ماندن نبود، حیات و زندگی را لغو و بیهوده نمی‌دانستند
    انسان غیر مؤمن به حیات ابدی‏ میان ساختمان وجود خود از یک طرف و اندیشه و آرزوی خود از طرف دیگر ناهماهنگی می‏بیند ، با زبان سر می‏گوید : پایان هستی نیستی است و همه‏ راهها به فنا منتهی می‏شود پس حیات و زندگی لغو و بیهوده است ولی با زبان استعدادها که رساتر و جامع تر است می‏گوید : نیستی در کار نیست‏ ، راهی بی پایان در پیش است ، اگر زندگی من محدود بود با استعداد جاودان ماندن و آرزوی جاودان ماندن آفریده نمی‏شدم .

     

    شعر دارنده چو ترکیب طبایع آراست اثر کیست؟

    اثر خیام است.

     

    معنی دارنده چو ترکیب طبایع آراست چیست؟

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»