جهان مدرن شاعرانه نزد شارل بودلر و نیما یوشیج

جهان مدرن شاعرانه

  • جهان مدرن شاعرانه نزد شارل بودلر و نیما یوشیج

    مقدمه
    ادبیات و شعر، هنر کلامی و کاربرد ویژه ای از زبان هستند که به ذهنیت و عواطف، تجسم حسی میبخشند و اصالت و ارزش آنها به تازگی بیان بستگی دارد؛ بنابراین، در فضایی که تمایل به نوآوری و پیشرفت احساس میشود فرهنگ و هنر نیز از تحول و دگرگونی بی بهره نمی ماند. شارل بودلر و نیما یوشیج از شاعران نوگرایی بودند که در دوران خود، تأثیر بسزایی در تحول شعر سنتی بر جا گذاشتند و به لطف نگرشی جدید، امکان ایجاد تحولات بنیادین در زمینۀ شعر را چه از لحاظ ساختار و چه از نظر محتوا مهیا ساختند و این عامل در واقع همان مشخصه بارز شعر آنهاست همان طور که میدانیم، تأثیر ادبیات مدرن اروپا بر آثار نویسندگان ،ایرانی انکارناپذیر است همچنین میتوانیم از تأثیر مدرنیته نویسندگان اروپایی بر روی اشعار و نوشته های زبان فارسی سخن به میان آوریم. با توجه به این نکته بررسی مدرنیته در آثار اروپایی و همچنین آثار نویسندگان فارسی زبان، پژوهشی خاص را در این زمینه می طلبد. در این بین نفوذ آموزه های مدرن ،بودلر به عنوان نخستین شاعر مدرن بر نیما یوشیج، به عنوان پدر شعر مدرن ایران انکار ناپذیر است.

    نویسندگان: شهلا قرایی، کریم حیاتی آشتیانی

    جهان مدرن شاعرانه نزد شارل بودلر و نیما یوشیج

    بیان مسئله
    محور اصلی مباحث این تحقیق بررسی مدرنیته از منظر شارل بودلر، در قیاس با نیما یوشیج است که از حیث نوآوری در شعرهای سنتی پیشگام بودند و قصد داشتند مدرن گرایی را از دیدگاه هنری و زیباشناختی مورد بررسی قرار دهند تا بتوانند تأثیر چشمگیری در ایجاد شناخت نسبت به تجدد و عصر مدرن داشته و در راستای آن در راه آگاهی هر چه بیشتر مردان و زنان هم عصر خویش با این موج جدید قدمی برداشته باشند. بدین ترتیب، جنبه های گوناگون اندیشه مدرن ،نیما با بودلر مورد مقایسه قرار می گیرد؛ لذا، در این مقاله، می کوشیم ابتدا زمینه های ضرورت ایجاد تحولات ادبی و تأثیر این دو شاعر در معرفی و گسترش شعر مدرن را بازگو کنیم؛ همچنین به اهمیت جایگاه مدرنیته میپردازیم و سپس، مرلفه های مهم مدرنیته نزد دو شاعر را در اشعارشان به نظاره و بررسی مینشینیم. در انتها، با نگاهی به تحول ساختار شعر سنتی نزد این دو ،شاعر گرایشهای متشابه در اشعارشان را بررسی می کنیم.

     

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی نیما یوشیج شعر فرانسه

     

    پیشینه تحقیق

    بودلر و نیما، در زمرۀ نوابغی جای دارند که گوناگونی آثارشان چشمگیر است. اگر کسی بخواهد آثار ایشان را از جمیع جهات بررسی ،کند هدفی دشوار بل ناممکن را برای خود برگزیده است. مجید یوسفی ،بهزادی در سال ۱۳۸۸ دربارۀ نیما و دو تن از شعرای فرانسه با نام های آلفرد دووینی و آلفرد ،دوموسه سخن رانده است و به جنبه های مشترک شعر آنها اشاره کرده است. با توجه به اهمیت مدرنیته در دنیای امروز و نقش پررنگ و تأثیر گذار این دو شاعر ارزنده به عنوان پیشگام در این پژوهش برای نخستین بار دیدگاه مدرن آنها را در شعر مورد بررسی قرار داده ایم.

    بحث

    در اواخر قرن نوزدهم به موازات تحولات فرهنگی و اجتماعی، گرایشهای جدیدی در افکار و نگرش ادبا نسبت به جهان پیرامون خود احساس شد و در میان نسل جوانی که جویای ادب و هنر بودند زمزمه هایی حاکی از بیزاری نسبت به افکار و نگرش فرسوده و قدیمی، به میان آمد. بدین ترتیب شاعران ،جدید تنها به توصیف و تصویر ساده از دنیا اکتفا نکردند و کوشیدند که شعر را از قالب محدود سابق خود آزاد سازند و برای مثال، به جای نظم الکساندرن یا ۱۲ هجایی که یکی از قالبهای اصلی اشعار فرانسه را شامل میشد، نظم جدیدی را متصور شوند؛ مصرع های نامساوی سرودند و چنان بر تعداد هجاها افزودند که تا آن زمان بی سابقه بود در این ،اشعار دیگر صحبت از وحدت اصلی و حساب شده ای برای قالب شعر در میان نبود کوتاه و بلندی ابیات نیز با توجه به مضمون آن ابیات تعیین میشد. بدین ترتیب چنین نگرش ،جدیدی این امکان را فراهم ساخت تا شاعران آزادانه بتوانند افکار و احساسات خویش را از خلال شعر نو به رشته تحریر در آورند.

    ظهور گرایشهای نوگرایی در فرانسه و ایران

    شارل بودلر (Charles Baudclaire)، از نخستین شاعرانی بود که در قرن نوزدهم واژه مدرنیته را به میان آورد و در رساله ای با نام «نقاش زندگی مدرن از مدرنیته به عنوان پدیده ای صحبت کرد که در هنر جنبۀ گریزپا و مشروط داشت. به همین جهت، راه او، از راه شاعرانی که در همان قرن هنر را تنها برای هنر میخواستند و طالب شعری مقید به اصول پیشین بودند، جدا می شد. از نظر وی که دنیا را مالامال از علائم اشارات و حقایقی پنهان میدید، شاعر می توانست با قدرت ادراک ،خود این احساسات را تفسیر کند و لازمه بیان این تخیلات شعری بود همراه با زمزمه ای آرام و مبهم کاربرد منظم وزن و آهنگ و نثر شاعرانه، از ویژگیهای اثر اوست و به همین دلیل در آثار وی همواره میتوان نوآوری در سبک و اصطلاحاتی همچون مدرنیته زندگی مدرن و هنر مدرن را مشاهده کرد. بی شک، بودلر را می توان پدر شعر مدرن نامید.
    در ایران نیز گرچه برخی معیارها و تفکرات در باب طرز اداره زندگی، تغییرناپذیر، مقدس و ابدی مینمود پس از آشنایی با تفکر غربی و تأثیر ادبیات غرب در میان برخی روشنفکران ایرانی ضرورت توجه به زندگی و اصلاح پاره ای از قوانین احساس شد. یکی از نخستین قدمهایی که در مسیر ایجاد این تحولات برداشته شد توجه ایرانیان به ادبیات اروپا بود که می توان ترجمه آثار غربی را از عوامل اصلی دگرگونی اندیشه در این عصر دانست. در واقع، ترجمۀ آثار همانند پلی بود برای عبور افکار و اندیشه های اروپایی و انتقال آن به حوزه ادبی ایران.
    از سوی دیگر، در راستای این تحولات میتوان به تأثیر قابل تأمل ادبیات فرانسه بر ادبیات فارسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و همچنین آشنایی و گرایش ادبای ایرانی نسبت به آثار نویسندگان و شعرای فرانسوی اشاره کرد؛ چرا که ادبیات فارسی و جنبش ادبی آن دوران چندی بود که با وقفه ای مواجه شده و درخشش پیشین خود را از دست داده بود. از این پس، تأثیر زبانهای خارجی بر شعر و ادبیات ،ایران کاملاً مشهود بود و با ظهور اشعار و آراء مستدل برخی شاعران و نویسندگان بنیادها و ساختارهای کهن فارسی به چالش کشیده شد. اندک اندک شعر نوشتن به جای شعر سرودن رواج یافت و بر خلاف شعرهای سنتی که تمامی توجه شان معطوف به شکل بیرونی و ظاهری شعر ،بود اهمیت بیشتری به شکل درونی و محتوای شعر داده شد. اما شاید تنها کسی که مفهوم درست تحول را درک کرد، نیما یوشیج بود، چرا که او در تمامی موارد شعر فارسی هم از لحاظ معنی و درون مایه اصلی و هم از نظر ساختار و فرم تجدیدنظر کرد ،نیما با مطالعه و بررسی در تاریخ نهضتها و تحولات شعر خارج از ایران اعم از کشورهای شرقی و غربی، کار خود را آغاز نمود.
    بدین ،ترتیب جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که شاعر پرآوازه ،ایرانی نیما یوشیج مبدع آن بود بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار وی را نمادین میدانند و او را هم پایه شاعران سمبولیست بنام جهان میدانند. شعر او، نه تنها یک الگوی جدید شعری بلکه شیوۀ نوینی در نگرش به دنیای پیرامون بود که می توانست اندیشههای مدرن اجتماعی را پایه گذاری کند او با برشکستن برخی قالبهای شعری، تأثیر فراوانی در پدید آمدن شعر نو داشت به طوری که برخی از منتقدین ادبی، بر این باور هستند که غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به گونه ای کامل تر، راه خویش را پیمود. با تولد این قالب سیل عظیمی از فضاها و مضامینی که تاکنون استفاده نمی شد، به دنیای ادبیات هجوم آورد شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود و بدین ،سب به پدر شعر نو فارسی ملقب شد.

    اهمیت جایگاه مدرنیته و بررسی جامعه شهری

    ابتدا باید مدرنیته را به عنوان یک دورۀ ،تاریخی با مدرنیته ادبی که سرآغاز مسیر زیبایی شناسی است و تاکنون هم ادامه دارد از یکدیگر متمایز نمود و به این نکته اذعان داشت که زیبایی مدرن در تمامی جنبه های رئالیستی اساساً ایده ای تازه نیست. در قرن نوزدهم ،هنرمندان نقاشان و ادبای اروپایی هم عصر ،بودلر، هم با او و هم با شهر پاریس که آن زمان نمادی از تحولات و دگرگونیهای عصر مدرن محسوب می شد، پیوند مهمی برقرار کردند بودلر در نظر داشت که انقلاب عظیمی در دنیای زیباشناختی و در مخالفت علیه سنت به وجود بیاورد که بر طبق آن اثر هنری باید هم ارزشمند و هم از سوژه ای اصیل برخوردار میبود کم اهمیت ترین مسائل زندگی در پایتخت، از نگاه کنجکاو و هراسان بودلر در امان نبود: مد، زرق و برق لباسهای زنانه حرکت سریع درشکه ها، نگاه یک ولگرد، آرایش زنان روشنایی لرزان قماخانه ها همچون هنرمندهای مدرن، همه زندگی پاریسی، از خلال قلم شاعرانه بودلر ترسیم میشد تمامی این عناصر و گرایشهای نوگرایانه،بیانگر دیدگاه تازه وی نسبت به دنیای پیرامونش بود و انعکاس تمامی این عناصر در آثارش، تنها خبر از انقلاب درونی اشعار بودلر میداد که از نظر ،مفهوم به سوی دنیای مدرن و ضرورت همگام شدن با آن پیش می رفت.
    در ایران نیز در دهه های اخیر مفهوم مدرنیته از توجه خاصی میان روشنفکران ایرانی برخوردار شده است عناوینی چون مدرنیته و ،مدرنیسم از جمله مباحثی است که در این دهه ها، در ایران مورد بررسی واقع شده اند نقطه شروع آشنایی نخبگان ایرانی با مدرنیته، به دو صورت انجام گرفت؛ از یک سو با اعزام دانشجویانی به اروپا و از سوی دیگر، با وارد کردن عناصری از نظام آموزشی اروپایی و دعوت از مستشاران خارجی به ایران برای راه اندازی دارالفنون در این بین باید بیشک از نیما یوشیج سخن به میان آورد. عمده ترین دلیل گرایش او در پدید آوردن شعر نو آشنایی با ادبیات فرانسه بود. در این راستا، گرچه با مقاومت سنت گرایان مواجه بود با کنار گذاردن چارچوبهای کلاسیک و رهایی از قاعده مندی نظام شعری پایه های شعر نو را بنا نهاد او بیش از سایر شاعران نوپرداز، از ماهیت این نوع شعر و همچنین علت ظهور آن آگاه بود. یحیی آرین پور، در جلد دوم کتاب «از صبا تا نیما»، در فصلی با عنوان پیکار» کهنه و نو موضوع تجدد ادبی را در مباحثات پرشور ادبای بعد از مشروطیت بیان میکند:

    ادبیات کلاسیک ایران بخصوص ادبیات منظوم، با قواعد و قوانین مزاحم و سختگیر خود که در طول تاریخ ادبی ممتد ایران هیچ گونه تغییری در آن راه نیافته بود، دیگر قادر نبود حیات اجتماعی معاصر را با همۀ پیچیدگیها و تضادهای آن بیان کند و نویسندگان و شاعرانی که میخواستند مسائل مبرم روز را در آثار خویش منعکس کنند، از هر جهت، خود را اسیر مقررات فنون و صنایع ادبی مییافتند اکثر ادبا و اهل قلم، انحطاط و واپس ماندگی ادبیات ایران را آشکارا میدیدند و بدان اعتراف داشتند.» (آرین پور، ۱۳۷۲:۴۳۳)
    تا پیش از نیما به معنای واقعی کلمه تحول اساسی در مضمون شعر صورت نپذیرفت و عمده مباحث مربوط به نوآوری در حد شکل و زبان باقی ماند ولی ظهور نیما، به تدریج همه معیارها را در هم ریخت. نیما مخاطب را به کلبه های فقرزده و خاموش میبرد و او را در برابر تصویری که برایش میسازد به تأمل وا میدارد؛ مثل این است در این کومه خُرد / بس کسان دست به گردن مردند /وین زمان یک پسرک با مادر /زان این کومه تنگ و خردند/ فقر از هرچه که در بارش بود/ داد آشفته در این گوشه تکان/ مادری و پسری را بنهاد/ پی نان خوردنی اما کو نان (نيما يوشيج، ۱۳۷۰۳۲۷)

    نیما، خود دربارۀ تأثیرات اجتماعی بر آثار ادبی گفته است: «در هیچ جای دنیا، آثار هنری و احساسات نهفته و تضمین شده عوض نشده اند مگر در دنبالهٔ عوض شدن شکل زندگی های اجتماعی ( نیما یوشیج، (۱۳۵۵ (۳۶) با بیان اهمیت جایگاه مدرنیته، پرداختن به مؤلفهٔ شهر، به عنوان عضوی جدانشدنی از جامعه ،مدرن کاری بس ضروری است. شاعر، در عمق دو گانگی که اساس گلهای «شر» را تشکیل میداد به شهر مدرن مینگریست و ضمن تحسین شهر مدرن نشانه های انحطاط را در آن مییافت؛ برای مثال، در شعر زیر در بارهٔ شهر چنین می گوید:

    تو را دوست میدارم /ای زیبای من ای جذاب من/ بمب هایت خنجرهایت، پیروزی ها و جشن هایت/ حومه های ملال آور و هتلهای آراسته ات /باغهای مملو از حسرت و دسیسه ات/ معابد مملو از نماز آهنگینات/ یأسهای کودکانه بازیهای قدیمی و جنون آمیزت/ نا امیدی هایت…» (بودلر، ۱۰۲:۱۸۶۱)

    اصالت بودلر در نگاه او نسبت به واقعیتهای شهری و ظرافت تخیل شاعرانه اش بود. همان طور که در چکیده شعر بالا میبینیم نگاه بودلر در پیوند با پاریس، عشقی است آمیخته با نفرت که در آن ترس از مکانها با شکنجه های روحی با هم آمیخته می شود. نا گفته نماند که بودلر از طبیعت که نزد پیروان رمانتیسم به وفور از آن یاد میشد نیز گریزان بود بودلر شاعر شهر است؛ او شهر و و زیباییهای مدرن اش را می ستاید و به هر آنچه طبیعی و بکر ،است می تازد ،شهر همان جایی است که بودلر همیشه خواهان آن بوده است؛ جایی که میتواند در دل جمعیت تنها باشد و تنهایی اش را به نمایش عموم بگذارد اما در مورد نیما باید گفت:
    «شهر به عنوان عضوی از جامعه مدرن او را که عمیقاً به نوآوری معتقد است، نمی فریبد. او شهر را سراسر آکنده از فساد تقلید و عیب و شر میداند. از دیدگاه نیما، شهر منبع قبایح و رذائل و بدبختی است و در آنجا خوشبختی برای یک مغز حساس، محال است. (آرین پور، ۱۳۷۲ : ۵۹۱)

    بودلر، برخلاف نیما، حتی زمانی که به ارائه تصویری واضح از زشتی های زندگی شهری می پردازد، به دنبال بیرون کشیدن زیباییها از دل آن زشتیهاست؛ همان کاری که به شیوه ای استادانه در شعر به دنبال آن است ،بودلر طبیعت را با زشتی و شر و مصنوع را با زیبایی و خير متناظر میداند. او به هر آنچه طبیعت را منبع خیر و زیبایی می داند، حمله می کند. این مسئله بزرگ ترین وجه ممیزه بودلر از رمانتیسم است. از دیدگاه بودلر، تمدن و اخلاق (شهر و شعر)، مصنوع کار و اندیشه انسان است.
    بر خلاف بودلر طبیعت گرایی نیما در اشعارش از مهمترین خصوصیات تفکرات رمانتیسمی اوست تأمل کردن در طبیعت و انتقال احساس انسانی به آن و تأثیرپذیری از آن، پدیده ای کاملاً رمانتیک است پیوند نیما با طبیعت پاکیها و عظمت های آن، از دوران کودکی اش آغاز شده و تا آخرین روزهای زندگی اش ادامه یافته است. در اینجا، باید به این نكته مهم ! اشاره کرد که رمانتیک ها عظمت انسان را در همانندی یا شباهت او با طبیعت یا اجزای طبیعی جست وجو می کردند. این تفکر در اشعار نیما به وضوح آشکار است و بدین سبب، طبیعت گرایی ،نیما از نوع طبیعت گرایی انسان گرایانه ،است، در حالی که برعکس، بودلر در لحظه گسست خود از رمانتیسم همواره قصد دارد که عظمت انسانی، عظمت امر مصنوع را به رخ بکشد. با وجود این میتوان گفت که اهمیت مکتب رمانتیسم، به حدی است که ریشه های جهان مدرن و عصر ،جدید به لحاظ ،اجتماعی اقتصادی و هنری در دوره رمانتیک نهفته است و تنها تفکر رمانتیسمی بودلر که بر نیما و شعر او تأثیر گذارده، نگاه ضد اشرافی او است.

    در پایان این قسمت، تنهایی و عزلت حاصل از زندگی شهری از دیدگاه بودلر را می توان به عنوان مؤلفه ای از مدرنیته در نظر گرفت؛ مؤلفه ای که در شعر نیما و بودلر آشکار است. زندگی مدرن برای انسان به عزلت و تنهایی ختم خواهد شد علی رغم تمام فراز و نشیبهایی که با خود به همراه دارد بودلر به ستایش زندگی شهری می پردازد و همواره علاقه مند است که عزلت و تنهاییاش را در دل ،جمعیت به نمایش بگذارد اما ،نیما، از تنهایی خود همواره  به آغوش طبیعت پناه میبرد و طبیعت را یگانه مأمن خویش میداند. با تمامی این اوصاف، هر دو شاعر در یک حس با هم اشتراک دارند؛ هر دو به دنیای ایده آل دیگری می اندیشند؛ دنیایی سراسر امنیت و پاکی نیما نیز همچون ،بودلر خود را برای زندگی شهری ملامت می کند ولی طبیعت را یگانه مأمن خود میداند همین حس بد نسبت به شهر و جامعه شهری و شوق بیقرارانه به بازگشت به طبیعت به رغم تغییرات مدام در نگاه نیما نسبت به زندگی و هستی تا پایان عمر در شعرش موج میزند بی آنکه بپذیرد که اگر طبیعت را رها نمی کرد و به قول خود زندانی شهر نمیشد بانی شعر نو ایران نیز نمیشد. (لنگرودی، ۱۹:۱۳۹۰) نیما در شعر زیر، درباره شهر چنین می گوید:

    من از این دونان شهرستان نی ام/ خاطر پر درد کوهستانی ام/ کز بدی بخت در شهر شما روزگاری رفت و گشتم مبتلا /هر سری را عالم خاصی خوش است/ هر که را یک چیز خوب و دلکش است /من خوشم با زندگی کوهیان / چون که عادت دارم از طفلی بدان /به به از آنجایی که مأوای من است / وز سراسر مردم شهر ایمن است/ اندر او نه زینتی نه شوکتی / نه تقيد نه فریب و حیلت/ی به به از آن آتش شبهای تار /در کنار گوسفند و کوهسار… (همان (۵۷)

    در این شعر نیما نوعی از گرایش و دلسوزی منفعل و نوستالوژیک نسبت به طبیعت ارائه می کند که در حقیقت پناه بردن از تنهایی اجتماعی شهر به آغوش روستاست. وجه غالب گرایش او به طبیعت در این شعر به وضوح آشکار است. البته باید این نکته را مد نظر داشت که نیما همانند بودلر در نوشته هایش گاهی به ستایش شهر نیز می پردازد؛ برای مثال، در نامه ای خطاب به یکی از دوستانش مینویسد: «بار فروش (بابل) شهر نیست دیوان شعر است.» (همان (۲۳) این تنها باری است که نیما به شهر روی خوش نشان میدهد و این علاقه می تواند به خاطر وجود نشانههایی از طبیعت باشد که به وفور در شهر بابل به چشم می خورد اما وجود چنین ستایشهای گذرا هم بدبینی مفرط او نسبت به زندگی شهری را تسکین نمیدهد و می توان این گونه گفت که او به واقع از این نوع زندگی ترس دارد.

    تحول شعر سنتی

    نیما و بودلر، از شخصیتهای جریان ساز در ادبیات معاصر به شمار می آیند. تأثیری که بودلر به نوعی بر شکل گیری شعر مدرن فرانسه گذاشته نیما بر شعر معاصر فارسی گذاشته است. هر دو شاعر، نسبت به تنگناهای شعر کلاسیک و لزوم ایجاد تغییر در شیوه بیان و تحول در معنا، وزن و قافیه و زبان شعر، تحلیل مسائل اجتماعی، نگاه تازه به انسان، دیدگاه های متفاوتی، در مقایسه با پیشینیان خود دارند.
    در سال ۱۸۵۸ با انتشار مجموعه گلهای ،شر دوره ای جدید در شعر فرانسه آغاز و در واقع پایه های شعر نو ریخته میشود شارل بودلر از نخستین شاعرانی بود که ابهامات و تناقضات مدرنیته آمیختگی زیبایی و زوال و فرهنگ و فساد در زندگی مدرن را تا به آخر با چشمان باز تجربه کرد و آنها را در محتوای اشعارش جلوه گر ساخت. از نظر او، هنر در کوتاه کردن کلام بود و شعر تنها باید از مفهوم و ماهیت ابیات پیروی می کرد.
    وی در نگارش ،اشعارش شیوه روایی را در پیش گرفته و در برخی از اشعارش، همانند زندگانی پیشین که یکی از شعرهای مجموعه گلهای شر است، با تسلطی خاص، اصول چیدمان قافیه ها را در دو سه بیتی پایانی بر هم میزند در این شعر، بازی رنگها و تقابل معنایی را میبینیم بودلر در این قطعه به شیوه ای هنرمندانه رنجها، لذتها و خاطراتی از خود را به تصویر میکشد که آشکارا احساسات و ایده هایش نسبت به زندگی و هستی را بیان میکند؛ بنابراین این ،شعر به دلیل ساختارهای شعری و موسیقایی، به نوعی مدرن محسوب میشود از سوی دیگر بودلر از کلماتی نمادین بهره می جوید. زیبایی را همواره از میان کلمات معمولی و پیش پا افتاده جست و جو میکند؛ برای مثال، در این شعر، تنها به زیبایی های مطلق زندگی نمیپردازد بلکه بر جنبۀ متضاد ،آن که همانا زشتی ناشی از درد و رنج است نیز تأکید می کند. (بودلر، ۲۰۰۷: ۳۷)
    از مجموعه گلهای شر شعر دیگری به نام« دعوت به سفر» را نام میبریم که در آن شاعر، قوانین فرم شعر کلاسیک را زیر پا میگذارد این ،شعر، در وصف مادام دوبرن (Madame Daubrun) سروده شده است؛ زنی با چشمان سبزفام که گاهی، شاعر او را «کودکی» مینامد که نشان دهندۀ محبتی بی دریغ برای شخصی بی دفاع است و گاهی، «خواهری» می نامد که یادآور احترامی معصومانه است. بودلر با شفقتی وصف ناپذیر، او را به این سفر دعوت می.کند این ،شعر دعوت به سفری است عاشقانه و شاعرانه که رؤیای همیشگی بودلر را برای رسیدن به بهشتی ،برین محقق می سازد در این شعر، به جای دوازده هجا، مصرعهای چهار و هفت هجایی آورده شده و پس از هر دو مصرع چهار هجایی، یک مصرع هفت هجایی آمده است. شاید بودلر در نظر داشته که از ورای این سفر، از نقطه نظر فرم و ساختار نیز نوید شعر آینده را بدهد که شاعران بعد از او راهش را دنبال کردند و شعر نو را آفریدند. در چکیده زیر از شعر دعوت به سفر»، موارد ذکر شده مربوط به فرم و تعداد هجاها مشهود است:

    کودکم ، خواهرم/ ,Mon enfant, ma soeur/ در نظر آور لطف رفتن به آنجا را /Songe a la douceur/ رفتن و با هم زیستن / ! D’aller la-base vivre ensemble /بی خیال دوست داشتن /,Aimer a loisir /دوست داشتن و مردن /Aimer et mourir/ در دیاری که مانند توست! / A pays qui te ressemble( بودلر، ۱۳۹۱: ۴۲)

    هدف شاعر در این ،شعر رسیدن به فراسوی حقیقت است و تصویرپردازی همین عبور از واقعیت به آرمان است که شعر را تا حدودی مبهم مینماید بودلر با توصیفهای نمادین، تصویری از بهشت را از ورای نومیدی القا میکند تا بدین وسیله، از دنیای حقیقی بگریزد: جهانی دوردست و سرزمینی مملو از شکوه و جلال این دعوت به سفر، در حقیقت، سفری سه جانبه به سوی مکانی سحر آمیز بهشتی بدیع و نیک بختی جاودانه است. تمایل به ایجاد تحول در زمینه های هنری و ادبی نه تنها ساختار شعری را تا حدودی در بر میگیرد بلکه بر مفاهیم و مضامین شعری نیز تأثیر تعیین کننده ای میگذارد مدرنیته در آثار بودلر، محدود به فرم متافیزیکی آن نمی شود و بعد اجتماعی را هم در بر می گیرد تأثیر مدرنیته ای که بودلر در فرم و عمق اشعارش از آن صحبت میکند در قرون بعدی آشکارا نمود پیدا می کند. این سیر تحولات را میتوان در ایران نیز مشاهده کرد. در طول تاریخ ادبیات فارسی، گاه اشعاری آزاد از قیود تساوی اوزان دیده میشود ولی هیچ کدام از آنها را نمی توان به صرف داشتن همین یک مشخصه، شعر نو محسوب کرد.

    نشانه های پیدایش شعر نو در ایران را به عنوان پدیدهای ضروری و پیشرونده، میتوان در دوران مشروطیت یافت نیما یکی از شاعرانی بود که زیر سلطه جو مسلط، بر شعر دورانش باقی نماند و با شناخت دقیق قوانین حاکم بر تاریخ و شعر و با نگرشی موشکافانه بر ساختار شعر فارسی به مرور توانست با ارائه دستاوردهای هنری اش، به استحکام و استقرار شعر مدرن یاری رساند در خصوص درونمایههای شعر نیما این گونه می توان گفت که وی تنها به ساخت و قالب شعر کلاسیک حمله نکرد. از نظر او قالب، وزن و قافیه و زبان شعر کلاسیک باید با هم تغییر می کرد. بدین ترتیب بود که شاعران و روشنفکران مشروطه، شعر کلاسیک را از لحاظ ساختار و محتوا با هم مورد انتقاد قرار دادند و خواستار تحول شعر سنتی شدند اما نکته ای که بیش از هر چیز مورد توجه قرا میگیرد تفاوت سبک نیما با دیگر شاعران نوپردازی است که پیش از او شعر نو گفته اند و این وجه افتراق را در حوزه محتوا و شکل اشعار می توان مشاهده کرد.
    در بخش نخست به این نکته اشاره شد که نیما نیز چون دیگر شاعران نو پرداز پیش از خود شعر آزاد را از طریق آشنایی با ادبیات فرانسه شناخته بود و آن را در زبان فارسی به کار می بست ولی فرق اساسی نیما با دیگر ،شاعران در این بود که آنها همچون نیما، به فلسفه دقیق کار آگاه نبودند و صرفاً از روی تنوع و امکان آزادی بیان و از همه مهم تر، جذابیتهای پنهان و آشکار غرب به سرودن شعر آزاد پرداخته بودند حال آنکه نیما عمیقاً به علت ظهور و شکل گیری شعر آزاد در ایران و جهان واقف بود. در واقع، نوآوری شاعران مدرنیست پیش از نیما عمدتاً در شکل بیرونی (قالب) شعر و بویژه در نوع قافیه بندی آن بود. بدین ترتیب، زبان هر ،عصر، چیزی جز شناخت جوهره موضوعات آن عصر و نحوه بیان آن نیست و این همان مفهوم انقلاب مضمون و محتوا در شعر نیمایی است.
    نیما متأثر از پدیده های نوین و تحولات ،زندگی نتوانست از قواعد وضع شده شعر سنتی که یادگار دوره های کهن بود پیروی کند. او با تکیه بر اسلوب تازه ای در شعر خود، سنگ بنای شعر آزاد را در ادبیات فارسی ،گذاشت به طوری که اسیر پیروی از وزن و قافیه نمی شد و احساسات و مقاصدش ، به وضوح تجلی می یافت؛ بنابراین، هدف شعر نیمایی، این بود که شاعر به همان نسبت که اصول خارجی نظم سازی کهن را به دور می افکند، باید بیشتر میدان را به موسیقی و کلام واگذار کند در این سبک ارزش موسیقایی و آهنگ شعر، در درجه اول اهمیت قرار میگیرد شعر می تراود مهتاب یکی از اشعاری است که می تواند به خوبی نمایانگر تعاریف ارائه شده در خصوص ماهیت و سبک اشعار نیما باشد؛ شعری که از قید قافیه به کلی آزاد و آهنگ دار بودن به معنای موسیقی درونی کلام از اجزای جدایی ناپذیر آن است:

    می تراود مهتاب / می درخشد شب تاب/ نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک / غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم میشکند/ نگران با من استاده سحر / صبح می خواهد از من /کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را /بلکه خبر / در جگر لیکن خاری /از ره این سفرم میشکند […] می تراود مهتاب / می درخشد شب تاب /مانده پای آبله از راه دراز /بر دم دهکده مردی تنها /کوله بارش بر دوش/ دست او بر در، می- گوید با خود /غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند. (نیما یوشیج، ۱۳۹۱:۳۳۲)

    این شعر از اشعاری است که میان مصرعهای هر بند ،آن گاهی قافیه ای وجود دارد اما تابع نظم و قانون خاصی نیست در چنین شعری قافیه نه در فواصل معین بلکه به دلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی ،قطعه در جاهای مختلف شعر دیده میشود در بند اول شعر، خود شاعر به تصویر کشیده میشود که در برابر مردمی که به خواب غفلت فرو رفته اند لحظه ای خواب به چشمان گریانش راه نمی یابد. سپس تصویری از سحر به میان می آید که تا صبحدم، با نگرانی در کنار شاعر ایستاده تا به همگان مژدۀ نزدیکی صبح را بدهد. در بندهای بعدی شعر، با غم و تأسف ناشی از درد و رنج سفری همراه است که شاعر برای ابلاغ این خبر، متحمل آن گشته اما پس از یک شب طولانی شاعر به دهکده ای خفته در ظلمت و بی خبری رسیده است. بند آخر ،شعر ، بازگشتی به بند اول است و همان موقعیت مردی خسته و مأیوس را نشان میدهد که پس از سفری دور دوباره خود را در ابتدای راه میبیند. باز همان شب است و مهتابی که تکرار میشود در این بند دیگر نیما از زبان اول شخص سخن نمی گوید. او سرگذشت رنج و اندوه پنجاه سالهٔ مردی شکست خورده را به تصویر می کشد. قافیه این شعر که ردیف میشکند در نقاط پایانی هر بند آن ،آمده بیانگر تأکید بر سرگذشت این مرد است؛ شکستی چنان دشوار که شاعر از نسبت دادن آن به خود گریزان است. میتوان مشاهده کرد که تنها اصل حائز اهمیت برای شاعر بیان ،احساسات مفهوم دقیق و آهنگین شعر به دور از هر قاعده و الزامی است که خود بیانگر انقلاب درونی اشعار نیماست.
    سیر روحی نیما در جریان تحول ،شعر ناشی از تأکید بر زندگی و تجربه های متفاوت شخصی اوست اشاره کردیم که منظومه ،افسانه یکی از مهمترین آثار اوست و از بندهای پنج مصراعی تشکیل شده است نکته درخور توجه در این باب، مربوط به تغییر قرار گرفتن قافيه ها و بعد چند معنایی مفاهیم شعری است؛ با اینکه بیشتر مصرع ها دارای قافیه هستند، نیما که خود را ملزم به رعایت قافیه در تمامی بندها نمیداند این ترتیب را برهم میزند و – گاهی گاهی مصرع
    هر چهار مصراع، گاهی مصرع اول و سوم گاهی اوقات مصرع دوم و چهارم و اول و دوم و چهارم با هم هم قافیه میشوند همچنین مکالماتی که بین دو شخصیت «افسانه» و «عاشق» شکل می گیرد، به شعر جنبه ای تازه می بخشد اما با تمام این تفاسیر و نوگرایی ها، همچنان نشانه هایی از اصول و قواعد شعر سنتی مانند تساوی وزن و تشابه بندها مشاهده می شود که خود نشانگر فقدان گسستگی کامل از شعر سنتی است.
    بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که افکار و گرایشهای نیما نیز همچون بودلر، میان سنت مدرنیته همواره در نوسان بوده است اما آنچه بیش از همه منظومه افسانه را از دیگر آثار سنتی متمایز کرده و اساس تجدد و نوآوری را به سوی مدرن شدن فراهم می کند، نادیده گرفتن اصل تک معنایی است که بی شک یکی از مهم ترین مؤلفه های مدرنیته نزد دو شاعر است. در نوشته های بودلر، اغلب گرایشهایی دیده می شود که لحن ،آن هم ابهام آمیز است و هم حاکی از دوگانه جویی وانگهی عنوان گلهای شر» گویای همین دوگانگی است. شاید بتوان گفت که بارزترین ویژگی شعر بودلر دوگانگی معنایی یا همان تضاد میان عناصر تشکیل دهنده است. (رنسه، ۱۹۹۶: ۹۳)
    مؤلفه دوگانگی یا همان تضاد میان عناصر تشکیل دهنده ،اشعار نزد نیما به شکلی برجسته نمایان است. نیما از ورای دوگانگی تحولات و دیدگاه های اجتماعی را به تصویر می کشد. یکی از اشعاری که به وضوح بیانگر این تضاد است شعر «در شب سرد زمستانی» است؛ این شعر برمبنای تضادی میان شب سرد و سوزندگی و گرمای چراغ شکل گرفته است. پورنامداریان ۱۳۹۱ (۳۵۸ شب و زمستان در شعر ،نیما نماد تاریکی و سکوت جامعه در برابر اوضاع نابه سامان اجتماعی است که مفهومی سمبلیک به شعر میبخشند و چراغ نیز نمایانگر راهنمایی و حقیقت طلبی است در این ،شعر تضاد اصلی میان سرمای طبیعت یا جامعه از یک سو و گرمای اندیشه شاعر از سویی دیگر است. در شبی سرد، خورشید از گر می بخشیدن بازمانده ولی چراغ همچنان برافروخته و گرم است:

    در شب سرد زمستانی/ که کوره خورشید ،هم چون کورۀ گرم چراغ من نمیسوزد / و به مانند چراغ من/ نه می افروزد چراغی ،هیچ نه فروبسته به یخ ماهی که بالا می افروزد» (همان: ۳۳۹)

    نیما، زیبایی شناسی مدرن خویش را همانند بودلر با بیان ماهرانه دوگانگی، در شعر به تصویر می کشد نزد ،بودلر عنوان گلهای شر نوید بخش زیبایی شناسی جدید و یا به عبارتی، مدرن است آنگاه که زیبایی که گل نماد آن به شمار می رود، می تواند به مدد زبان شاعرانه از خلال واقعیتهای پیش پا افتاده و جزیی طبیعت سربرآورد. (بودلر، ۲۰۱۰: (۱۰۲) او همواره با ظرافت هر چه تمام از دل زشتی ها، زیبایی می آفریند.
    یکی از اشعاری که میتواند معرف این واقعیت باشد و به خلق تصویر استادانه دوگانگی نزد بودلر بپردازد شعر در ستایش زیبایی است. تضادی که در این شعر مورد نظر است برآمده از تضاد موجود در اندیشه های بودار است بیشتر شعرهای درخشان او بر مبنای این گونه تضاد پدید آمده اند. او در شعر زیر به دنبال تعریفی از مفهوم زیبایی است که این زیبایی را به گونه ای مبهم و متناقض به تصویر می کشد. او همواره نشان میدهد که بین دو كلمة متضاد، تقارنی وجود دارد که در آن هیچ یک از این کلمات، بدون دیگری معنایی نخواهد داشت؛ برای مثال در ابیات زیر این دوگانگی معنا به شیوه ای استادانه نشان داده شده و شاعر، نگاه دوزخی را در کنار نگاه آسمانی نیکی را در کنار پلیدی و نشاط را در برابر نگون بختی قرار داده است چرا که به اعتقاد وی زیبایی را نمیتوان به دور از زشتیها دید.
    در شعر زیر، این اندیشه بودلر و همچنین دو گانگی، به وضوح نمایان است:

    از ژرف آسمان آمدی یا که که از گرداب برون شدی/ ای زیبایی؟ کز نگاه دوزخی و آسمانی ات/ به گونه ای مبهم، نیکی و پلیدی میبارد […] /به هر جا بذر نشاط و نگون بختی می کاری/ و بر همه فرمان میرانی و پاسخ نمیدهی به هیچ (بودلر ۱۳۹۱: ۴۸)

    هدف بودلر رسیدن به ناشناخته هاست از نظر ،وی شاعر نباید در بند قواعد قرار گیرد؛ برای او شعر ،خوب غیر از خودش هیچ هدف دیگری را دنبال نمی کند. او معتقد است که اگر قاعده را به هنر تحمیل کنیم احتمال از بین رفتن آن وجود دارد. در گلهای شر، به این نتیجه میرسد که نمیتوان هرگونه زیبایی را به دور از هرگونه زشتی دید. در اینجا به قاطعیت بر این امر میتوان پافشاری نمود که نیما نیز همانند بودلر با بیان دوگانگی واژگان در شعر، زیبایی شناسی مدرن خویش را به گونه ای استادانه به تصویر می کشد و این گونه، یکی دیگر از مؤلفه های مدرنیته در شعر را به وضوح آشکار می سازد.
    شعر نیمایی، صرف نظر از عدم تساوی مصرعها بیانگر تنوع در شکل و تجلی آزادی در کلام نیز هست که خود تصویرگر افکار و اندیشه های متضاد اوست؛ بنابراین، برای رسیدن به مفهوم واقعی اشعار نیما، باید از تأمل در معانی ظاهری فراتر رفت، جایی که عناصر به قرینه ای مبدل میشود تا امکان حضور معانی مختلف پدید آید این امر بنا به عقیده نیما به شعر ابهام یا غنایی ژرف گونه میبخشد. شخصیت مبهم و رازگونه منظومه افسانه که خود، فراتر از یک معشوق انسانی است بی آنکه پیچیدگی یا دشواری در آن راه یابد، به خواننده حس ابهامی از دریافت و در کی دقیق از مفاهیم القا میکند و همین ابهام معنی یا وجود دو گانگی و تضاد میان عناصر و مفاهیم همچون گلهای شر ،بودلر به افسانه ماهیتی مدرن می بخشد. در شعر زیر که بخشی از منظومه افسانه را تشکیل میدهد این تضاد یا دوگانگی معنا، به – وضوح نمایان شده است:

    -عاشق:«لیک در خنده اش آن نگارین /مست میخواند و سرمست می رفت/ تا شناسد حریفش به مستی /جام هر جای بر دست میرفت /چه شبی ماه خندان، چمن نرم »
    -افسانه:« آه عاشق! سحر بود آن دم /سینۀ آسمان باز و روشن/ شد ز ره کاروان طربناک/ جرسش را به جا ماند شیون آتشش را اجاقی که شد سرد…» (نيما يوشيج، ۱۳۷۰: ۱۲)

    اشعار فوق، بی آنکه از زبان و اشارات یا لغات و تصاویر دشوار، بهره ای برده باشد،
    خواننده را از درک قطعی معنا باز میدارد در حقیقت شاعر با قرار دادن کلمات قرینه همچون «شب» و «سحر» و اجاق سرد» و «آتش» اصل معنی پذیری یا تک معنایی شعر را با ضوابط شعر کهن مغایر میسازد چرا که در شعر کهن این جبر معنایی حاکم بر اصول و ضوابط همواره مانع از گسترش افکار شاعر میشد اما آنچه در افسانه اساس تجدد و نوآوری را فراهم می آورد ناشی از همین خروج از اصل و رکن تک معنایی شعر کلاسیک است.
    بدین ترتیب در حیطهٔ شعر اصول و قواعد سنتی که در برابر جریان خلاقیتهای ذهنی شاعر به سوی دریچه ای تازه از جهان همچون سدی گسترده شده بود و تنها برای نگرشی تکراری نسبت به دنیای پیرامون ساخته و پرداخته می شد، توسط نیما درهم شکست. بدین گونه در افسانه به همان نسبت که از رعایت اصل صورت و زبان سر باز میزند، از سلطه اصل تک معنایی نیز دوری میجوید اشعار ،نیما همواره زبان مشخص و مستقلی دارد و همین زبان ویژه نموداری است از جهان بینی و نوع تأملات خاص او، در برابر رویدادهای هستی.
    در پایان می توان به این نکته اشاره کرد که در راستای تحولات نیما، تحولات دنیای کار و اختراع دنیای ماشینی انکار ناپذیر است. نیما این تغییر و تحولات شعر را همانند بودلر، در شکل گیری جدید زندگی اجتماعی و قرار گرفتن هنرمندان در مناسبات تاریخی میداند. از نظر نیما برای شناختن زبان هر ،عصر باید احوالات اجتماعی و جوهرة تفکر و موضوعات آن عصر را شناخت ،نیما همانند ،بودلر به این امر معتقد است که هر پدیده جدیدی، بالاجبار و الزاماً شكل میگیرد و در آن مناسبت معنی پیدا میکند او همانند بودلر، از شاعرانی است که میخواهد محتوای عصر خود را درک نماید و از فلسفه تاریخ آگاه است و بر علل ظهور پدیده ها و زوال آنها اشراف دارد نیما در قلمرو وزن و قافیه به محدودیت های آن دو که در شعر سنتی مرسوم بود، خط بطلان میکشد و معتقد به تحول اساسی در قلمرو شکل و محتواست. این نوع نگرش، نگرشی تازه به شعر است؛ نگرشی که بودلر نیز آن را دارد.

    در شعر نیما شاعر از آزادی بیشتری برخوردار ،است چرا که قافیه به گونه ای متحول شده و در طول مصراعها عدم تساوى ملاحظه میشود. نیما با این اهداف، میخواهد مانع محدودیت تفکر و اندیشه بشود و نمی خواهد که وزن و عروض بر احوالات و عواطف شاعر تسلط داشته باشد. بنابراین به نظر او همانند ،بودلر یا قافیه بر اساس نیاز مطلب ساخته می شود یا اصلاً قافیه ای در شعر وجود ندارد این تفکر مبین این است که نیما کاملاً وزن و قافیه را رد نمی کند بلکه همه آنها را در اشکال و قالبهای نو می پذیرد. بودلر نیز وزن و قافیه را در اشکال نو میپذیرد و آنها را به طور کامل رد نمی کند. (وین، ۱۹۹۲: ۲۳)
    در شعر نیما، با وجود مساوی نبودن مصراع ها پایبندی به وزن و قوانین عروضی سنتی از بین نرفته است انقلاب ،نیما همانند ،بودلر در وجه محتوایی و در وجه صوری شعر حائز اهمیت است؛ به نظر آنها این محتواست که در جریان شکل گیری شکل شعر را به دست میدهد.

    نتیجه گیری

    در مقاله حاضر که به بررسی ،اندیشه نوگرایی و سبک نگارش شارل بودلر و نیما یوشیج پرداخته شد، نشان دادیم که در جریان پیدایش مقولههای مدرن و پدیده های نوین، رفته رفته مضمون اشعار نیز دگرگون میشود و در مناسبات ،جدید رنگ زمانه به خود میگیرد. در تفكر نيما، شاعر باید متعهدانه عمل کند و آلام اجتماعی را منعکس نماید و از مشکلات اجتماعی خود سخن بگوید؛ بدین ترتیب برای نیما شعر جنبۀ اخلاقی و تهذیبی دارد اما برای بودلر هنر اهداف سیاسی و اجتماعی ندارد و تنها هدف ،هنر خود هنر است. از ویژگیهای شعر نیمایی این است که وی هم به عینیت و هم به ذهنیت توجه دارد. نیما، برخلاف بودلر به شعر در معنای اخص کلمه و به هنر در معنای اعم (عام) کلمه با دید متفاوتی می نگرد.
    بودلر و نیما هر دو نگرش بدبینانه ای نسبت به جهان دارند نیما در این نگرش، به نحوی از بودلر متأثر شده است؛ او در جستجوی جهان دیگر است و میخواهد در آنجا به آرزوهایش برسد. او همانند بودلر از درد و رنجهای جهان واقعی نفرت دارد. نیما و بودلر، القای دنیایی آرمانی که فقط شاعر توان دسترسی به آن را دارد هنر شاعر می دانند. تأثیر شعر نو بودلر در اشعار نیما تحول شعر فارسی و آفرینش شعر نو در ایران بر کسی پوشیده نیست. در ادبیات تطبیقی، وقتی از تأثیر شاعری در آثار شاعران دیگر سخن به میان می آوریم، بحث تنها به مطالعه شباهتهای ظاهری که در اشعار و آثار دو شاعر وجود دارد، محدود نمی شود. آنچه حائز اهمیت است این امر است که شاعر در روند تأثیر پذیری خود از میراث های ذهنی هنرمندان گذشته به اصالت در خلاقیت و نوآوریهای خود دست یابد.
    اصالت نیما، در این است که او مقلد محض بودلر نیست. تأثیر پذیری او توأم با خلاقیت و توأم با شناخت موقعیت شعر فارسی است. او با به کارگیری تجربه ها و دریافت های ذهنی اش، به آفرینش اثری که مورد پسند روزگار باشد همت می ورزد و به عناصر فکری و فرهنگی ،ایران پشت پا نمیزند به طور کلی در مقایسه شعر نیما و بودلر، نزد هر دو شاعر، می توان بصیرت زیبایی شناختی را مشاهده کرد که از میکوشند تا از یک سو، دنیای نوین را به نمایش بگذارند و از سوی دیگر زبان جدیدی برای بیان احساسات شاعرانه خلق کنند. آنچه نیما و بودلر انجام داده اند، پاسخی به یک ضرورت بود که بعدها تاریخ بر آن مهر تأیید زد و راه این دو شاعر برجسته و اندیشمند پیروان بسیار پیدا کرد.

    یادداشت

    .«La Vie antérieure »/ J’ai longtemps habité sous de vastes portiques/Que les soleils marins teignaient de mille feux,/ Et que leurs grands piliers, droits et majestueux,/ Rendaient pareils, le soir, aux grottes basaltiques. Les houles, en roulant les images des cieux,/ Mêlaient d’une façon solennelle et mystique/…./d’approfondir/ Le secret douloureux qui me faisait languir./ Charles Baudelaire (1861)

     

    فهرست منابع

    – کتابها
    1- آرین پور، یحیی (۱۳۷۲). ا از صبا تا نیما چاپ چهارم تهران زوار.
    2- اسفندیاری، على نيما يوشيج). (۱۳۷۰) مجموعه کامل اشعار تهران نگاه.
    3-_________ (۱۳۵۵) ارزش احساسات و پنج مقالۀ دیگر چاپ سوم تهران: گوتنبرگ.
    4-_________(۱۳۷۰) مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج ،افسانه گردآوری سیروس طاهباز چاپ سوم تهران چاپ فجر اسلام.
    5-بودلر ،شارل (۱۳۹۱) گلهای رنج ترجمه محمدرضا پارسایار. تهران: هر مس.
    6- جواهری گیلانی، محمد تقی شمس لنگرودی) (۱۳۷۷) تاریخ تحلیلی شعر نو چاپ دوم
    تهران: نشر مرکز.
    7-_________(۱۳۹۰). از جان گذشته به مقصود میرسد تهران ایلیا.
    8-پورنامداریان تقی (۱۳۹۱) خانه ام ابری .است چاپ چهارم تهران مروارید.

    – منابع فرانسه

    Baudelaire, Charles(1861). Les Fleurs du Mal. avec préface de Claude Bonnefoy, Paris: Ed. Presse de la Renaissance
    Brunel, Pierre. (2007). Baudelaire antique et moderne, Parispressess de l’université Paris-Sorbonne
    Rincé, Dominique. (1996). Baudelaire et la modernité poétique Paris: Presses universitaires de France
    Viegnes, Michel. (1994). Les Fleurs du Mal. Profil. paris. Baudelaire Haticr
    Bonneville, Georges .(1972). Les Fleurs du Mal. paris. Baudelaire Hatier

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»