تناسخ-و-قداست-گیاهی-در-شعر-سپهری-و-شاملو

تناسخ و قداست گیاهی در برخی اشعار

  • تناسخ و قداست گیاهی در شعر سپهری و شاملو  :
    «در خواب درختان نوشیده شویم که شکوه روییدن در ما میگذرد»(سپهری)

    نویسنده : دکتر حمیرا زمردی

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی احمد شاملو سهراب سپهری

    تناسخ و قداست گیاهی در شعر سپهری و الف. بامداد:

    جلوه های قداست گیاهان در قالب اعتقاد به تناسخ، تولد دوباره و رستاخیز آیینی ،باروری درمانگری و شفا بخشی ستایش ،نباتات سوگند خوردن به گیاه برکت بخشی و…. به گونه مستقیم یا غیر مستقیم (نمادین) و به طرز خودآگاه با ناخودآگاه در شعر نو و کهن نمودار شده است.
    تناسخ، مسخ، تبدل، کیمیاگری تبدیل انواع و بسیاری از اصطلاحات رایج در نقد اسطوره ای و در ادبیات ما همه و همه غالباً به یک معنی به کار می روند و در حقیقت بیانگر استحاله و دگرگونی انواع از شکلی به شکل دیگر یا به معنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر میباشد. اعتقاد به تناسخ، مستلزم پذیرش تئوری چرخه زایش در آئین بودا است. همان تئوریی که سهراب سپهری به آن گردش زیست می گوید. (ص ۲۶۲)
    تئوری تناسخ اگرچه در آموزههای شرقی مبدا و آغازی مادی دارد و مراتب وجودی را در قالب مسخ نسخ فسخ و رسخ به تصویر میکشد. اما در اعتقادات بودیسم به برداشتهای عرفانی مبتنی بر تغییر و تبدیل مراتب روحانی منجر شده و کیفیتی غیر مادی یافته است. تفکری که بر این اساس در شعر فارسی راه یافته بیشتر بر پایه باور داشتهای قدسی و عرفانی است اما به گونه های مادی آن نیز اشاره شده است.
    اهل کاشانم / نسیم شاید برسد… به گیاهی در هند به سفالینه ای از خاک سیلک (سپهری، ص ۲۷۴)
    و جنبه های قدسی و عرفانی آن عبارتند از:
    مرگ پایان کبوتر نیست / مرگ وارونه یک زنجره نیست / مرگ در ذهن اقاقی جاری است/ … مرگ با خوشه انگور میآید به دهان…» (سپهری، ص ۲۹۶)

    در حقیقت ذهنیت شاعر این قبیل آموزه های گیاهی را در پرتو زنده بینی و آنیمیسم و با استفاده از مبانی تشبیهی و مجازی و نیز با توجه به تئوری چرخه زایش برای تقریب ذهن مخاطب به حقیقت هستی و شناخت واقعی از دو عالم به تصویر کشیده است.
    نظریه چارلز روبرت داروین (۱۸۸۲-۱۸۰۹) نیز در تبیین تکامل بشری مبتنی بر اعتقاد به تناسخ است اما عبد العزيز بن محمد نسفی پیش از داروین مسئله تبدل انواع را مطرح کرده است«نفس جزوی به خاک میآید و چندین هزار سال در خاک میباشد و این مرتبه نام وی طبیعت است آن گاه از خاک به نباتات میآید و اول صورتی که از صور نباتات پیدا میکند صورت طحلب است و آن گیاه سبزی است که در آب پیدا می شود. به مراتب بر میآید و صورت ثبات و اشجار پیدا میکند تا به حدی که شجره به حیوان نزدیک میشود همچون درخت خرما …. از اول صورت که از صور حیوانات پیدا میکند صورت خراطین است و این خراطین کرمی است سرخ و دراز… به مراتب بر میآید و صورت حیوان به تدریج پیدا میکند تا به حدی که حيوان غير ناطق به حیوان ناطق نزدیک میشود همچون پیل و بوزینه و نسناس و در این مرتبه نام وی نفس حیوانی است. باز اوّل صورتی که از صورت انسان پیدا می کند صورت زنگیان است… همچنین به مراتب بر می آید تا به درجه حکما رسد… تا باز به درجه اولیاء برسد و در این مرتبه نام وی نفس قدسی است.» (ص ۹۴)
    عبدالرحمان ابن خلدون ( ۸۸۰-۷۳۲ هـ.ق.) نیز در باب تبدل و تطور انواع و تکامل سلسلة موجودات عقایدی از این دست را ابراز داشته است.

    تأثیری که از تئوری تناسخ و چرخه زایش به شعر فارسی، خصوصاً شعر نو راه یافته همانگونه که اشاره گردید علاوه بر جنبه تصویری آن از نوعی نگرش شاعرانه اساطیری و بعد روحانی و معنوی برخوردار است چنانکه در شعر احمد شاملو می بینیم:
    او من برگ و برکه نبودم / نه باد و نه باران / ای روح گیاهی / تن من زندان تو بود ا و عروس تازه…. از روح درخت و با دو برکه بار گرفت. چون زاده شدم چشمانم به در برگ نارون می،مانست رگانم به ساقه نیلوفر دستانم به پنجه افرا / و روحی لغزنده به سان باد و برکه به گونه باران و چندان که نارون پیر از غضب رعد به خاک افتاد / دردی جانگزا چونان فریاد مرگ در من شکست / و من ای طبیعت مشقت آلوده ای پدرا فرزند تو بودم. (لحظه ها و همیشه ها، ص ۲۶)

    شاملو، مراحل تکامل روح بشری و رسیدن به مرتبه والای انسانی در گذار از هیأت سنگ گیاه و حیوان و نیز انسان زاده شدن و در نهایت توان به دوش کشیدن بار امانت را به تصویر میکشد. اگر چه او قسمت آخر این منظومه را با عصبانی که خاص اوست به پایان می برد اما این بخش از شعر او به واقع بیانگر برتری روح انسان و تکریم بشر در گذار از مرحله پست به منزلت واقعی انسانی است:
    از بیرون به درون آمدم از منظر / به نظاره به ناظر / نه به هیات گیاهی نه به هیأت پروانه تی / نه به هیات سنگی نه به هیأت برکه لی / من به هیأت «ماه زاده شدم / به هیات پرشکوه انسان / تا در بهار گیاه به تماشای رنگین کمان پروانه بنشینم که کارستانی از این دست / از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است / انسان زاده شدن تجسّد وظیفه بود / توان دوست داشتن و دوست داشته شدن / توان جلیل به دوش بردن بار امانت… / انسان دشواری وظیفه است…» (در آستانه ص ۲۲، ۲۱)

    مسخ و دگرگونی به صورت گیاه در قتل ناجوانمردانه انسان نیز از مضامینی است که همواره در ناخود آگاه شاعران ما نشیمن داشته است و این بدان معناست که روح انسان در گیاه حلول میکند و در آن می.زید در حقیقت این یکی از نمودارها و تجسمات توتم است. اعتقاد به توتم نشان میدهد که روح فرد میتواند در گیاه، حيوان و… حلول کند و در آن باقی بماند. (زمردی، ص ۱۸۳-۱۸۱)

    این تفکر در شعر سپهری به صورت حلول روح گیاهی، خصوصاً در پرتو تصویر نیلوفر که نماد بیداری، حیات و تولد دوباره است و از رمزها و نمادهای متداول در کتب مقدس بودائی است به کار رفته است :
    از مرز خوابم میگذشتم / سایۀ تاریک یک نیلوفر / روی همه این ویرانه فرو افتاده بود کدامین یاد بی پروا / دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد / در مرداب بی ته آیینه ها / هر کجا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم / یک نبلوفر روییده بود و من در صدای شکفتن او / لحظه لحظه خودم را میمردم… / من به رویا بودم/ سیلاب بیداری رسید / نیلوفر به همۀ زندگی ام پیچیده بود / هستی اش در من ریشه داشت / همه من بود…» (ص ۱۱۸۱۲۰)

    مرغ افسانه بر بام گمشده ای نشسته بود / وزشی بر تار و پودش گذشت / گیاهی در خلوت درونش روئید/ از شکاف سینهاش سر بیرون کشید / و برگهایش را در ته آسمان گم کرد / زندگی اش در رگهای گیاه بالا می رفت / اوجی صدایش می زد / گیاه
    از شکاف سینهاش به درون رفت / و مرغ افسانه شکافت را با پرها پوشاند / بال هایش را گشود و خود را به بیراهه فضا سپرد. (ص ۱۱۳-۱۱۲)

    احمد شاملو نیز این باور زیبای قدسی را بدینگونه تصویر کرده است : ابر هر سبزه خون دیدم در هر خنده درد دیدم / تو طلوع میکنی من مجاب می شوم / من فریاد میزنم و راحت میشوم… / از هر ،خون سبزه ای می روید از هر درد لبخنده لی / چرا که هر شهید درختی است / من از جنگلهای انبوه به سوی تو آمدم.» (هوای تازه، ص ۲۰۹)
    آفتاب ،سبز تب شن ها و شوره زارها را در گاهواره عظیم کوه های یخ می جنباند، خون کبود مُردگان در غریو سکوتشان / از ساقه بابونه های بیابانی بالا میکشد . (همان، ص ۲۹۳)
    «آه» فرزندان/فرزندان گرم و کوچک خاک… / ما آن غرفه را هم اکنون به چشم می بینیم و در پناه درختانی / سایه گستر که عطر گیاهش یادآور خون شماست /
    که در ریشه های ایمانی عمیق میگذرد) (دشنه دردیس، ص ۱۶.۱۷)

    شاملو تا آنجا پیش میرود که خون را عاملی برای پیوند انسانهای خواب آلوده با آفتاب میداند خداوند درد من خون شما بر دیوار کهنه تبریز شنگ، زد / درختان تناور دره سبز / بر خاک افتاد / سرداران بزرگ بر دارها رقصیدند… / بگذار خون من بریزد و خلاء میان انسانها را پر کند / بگذار خون ما بریزد / و آفتاب ها را به انسانهای خواب آلوده پیوند دهد. (هوای تازه، ص ۲۳۲) و سپهری رویش گیاه نارنجی خورشید را در مرداب اتاقش، نماد حیات و تولدی دیگر میداند در تابوت پنجره ام پیکر مشرق میلولد / مغرب جان میکند / می میرد / گیاه نارنجی خورشید / در مرداب اتاقم میروید کم کم… / اکنون دارم میشنوم / آهنگ مرغ مهتاب و گلهای چشم پشیمانی را پرپر میکنم» (ص ۷۸)

    سهراب سپهری به عنوان شاعری متفکر و عرفان مدار، به دلیل قداستی که برای گیاهان قائل است در پرتو آنیمیسم (جاندار پنداری) گیاهی صدای هوش گیاهان را در خلوت میشنود ص (۳۰۲) و ضربه های گیاهی عجیب را به تن ذهن شماره می کند. (ص ۳۲۵) و می خواهد سطح روح را پر از برگ سبز سازد» (ص ۳۱۱) و در مدار درخت طنین بال کبوتر را حضور مبهم رفتار آدمیزاد میداند» (ص ۳۲۰)

    نمونه های دیگر از این دست از اشعار سپهری عبارتند از: در خواب درختان نوشیده شویم که شکوه روئیدن در ما میگذرد / باد می شکند شب راکد میماند / جنگل از تپش میافتد / جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود» (ص ۱۸۳)
    چیزهایی هست که نمیدانم / میدانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد / میروم بالا تا اوج من پُر از بال و پرم / من پر از نورم و شن و پر از دارو درخت / پرم از سایه برگی در آب / چه درونم تنهاست (ص ۳۳۶.۳۳۷)

    شاملو در پرتو این قداست میخواهد برای رسیدن به آرامش، «خواب اقاقیاها را بمیرد» (ابراهیم در آتش، ص ۲۷) و در این رهگذار به پاکی و قداست و معصومیت گیاهان اقتدا میکند و می خواهد به دوره جنینی و ناآگاهی خویش بازگردد و در پرتو تولدی دوباره علفها به جانب او برویند و انسانی دیگر شود من چینه ام من پیچکم من آميزه چینه و پیچکم / تو چینه ای تو پیچکی تو آمیزه مادر و کودکی… مرا به ایمان دوره جنینی خویش بازگردانید تا دیگر باره با کلماتی که کنون جز فریب و بدی سخن نمی گوید سرود نیکی و راستی بشنوم بازگردان مرا به دوران ناآگاهی خویش / بازگردان تا علفها به جانب من برویند… / تامن بسان گند و با نیش شیرین هزاران زنبور خرد از هسل مقدس آکنده شوم.» (باغ آینه، ص ۱۲۲)

    همچنین شاملو در باغ آینه و هوای تازه که مضمون قدسی اشعارش، نمایانگر بیداری انسان و دریافت حکمت و فلسفه روزگار است میگوید ایک شاخه در سیاهی جنگل / به سوی نور / فریاد میکشد» (همان ص (۲۹) پنجره چون تلخی لبخنده خونی / بازشو / تا شاخه نوری بروید / در شکاف خاک خشکم از بذر تلاش من (هوای تازه، ص ۱۲۰)
    و در رؤیاهای خود آهنگ صبور علفهای بیابانی را که به تدریج از بین می روند تداعی میکند و به چیز دیگری نمی اندیشد آهنگ صبور این علفهای بیابانی که میرویند و می پوسند و می خشکند و میریزند با چیزی ندارم گوش» (باغ آینه، ص ۲۵) دو در نیزه های سبز درختانی نظر کردم که به اعماق رسته بود / و آزمندانه به جانب خورشید میکوشید و دستان عاشقش در طلبی به انقطاع از بلندی انزوای من بر می گذشت. (ققنوس در باران، ص ۷۱، ۷۰)

    نتیجه مقالۀ تناسخ و قداست گیاهی

    همانگونه که گذشت در این مضامین ،قدسی با استفاده از عناصر بلاغی که از ناخودآگاه شاعر گذشته است و در پیوند با تئوری چرخه زایش و تناسخ و در پرتو آنیمیسم ؛ جنبه های قداست گیاهان به طریق آموزههای عرفانی در پرتو نمادهاینباتی به تصویر کشیده شده است.

    منابع
    ۱- ابن خلدون، عبدالرحمان ابن خلدون مقدمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹
    ۲- زمردی، حمیرا، نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی منطق الطير، زوار، ۱۳۸۲
    ۳-سپهری ،سهراب هشت کتاب طهوری، ۱۳۷۰
    ۴- شاملو، ابراهیم در آتش، زمانه نگاه، ۱۳۷۲
    ۵ -شاملو، باغ آینه، مروارید، ۱۳۷۱
    ۶-شاملو، در آستانه نگاه، ۱۳۷۶
    ۷-شاملو دشنه در دیس نشر مروارید، ۱۳۷۲
    ۸-شاملو، ققنوس در باران، نشر نگاه، ۱۳۷۲
    ۹-شاملو، لحظه ها و همیشه ها، نشر نگاه، ۱۳۷۲
    ۱۰ -شاملو هوای تازه، نشر نگاه، ۱۳۷۲
    ۱۱- کشفی، عبدالعزيز بن محمد، كشف الحقائق، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، بنگاهترجمه و نشر، ۱۳۵۹

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»