تازهگانی

تازهگانی

  • تازهگانی

     

    دیگر به گذشته باز نمی‌گردم
    می‌گردم در این مرداب اکنون
    لا به لای لا اله الا الله
    حتی بلد نیستم عربی بنویسم
    و این کسری از من نیست
    مغزها تقسیم شده‌اند
    به انجماد در گذشته
    احساس می‌کنم آینده
    اکنون را به گروگان گرفته
    که در مرداب اکنون اسیرم
    سیرم از هرچه بود و هست و نیست
    اینجا اندیشه‌ها تار و پود موهوم‌پرستی است
    عنکبوتی بیوه‌مانند
    که پس از جفت‌گیری
    جفت خویش را می‌خورد…
    و بچه‌های موهوم‌تر می‌زاید…
    در امتداد انجماد در گذشته…
    حیاتی عجیب است اکنون
    که می‌گردم در این مردار
    حیاتی دیگر را زنده کنم
    مردوار بردار
    این طناب تکرار
    کسر کلمات و مفهوم
    اکنون هزاران معنا اینجاست
    بخوان تا ببینی‌اش
    روحی در جنون
    تو را می‌خواند مجنون
    روشن کن آتشکده‌های خاموش را
    نه به خاطر موهوم‌پرستی
    دگر هیچ کس را نمی‌پرستم
    چنان که خود هیچم
    به خاطر گرم شدن
    نرم شدن
    مست شدن‌ها
    پیچیدن در هم‌ها دم‌ها
    و رهایی از انجماد در گذشته…

    شعری از مجموعه «رسولی پاکدل»

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    حسن رسولی
    Latest posts by حسن رسولی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *