ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم

بخت خفته و دولت بیدار – ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم

  • دکلمه صوتی شعر بخت خفته و دولت بیدار استاد شهریار + پخش آنلاین و متن کامل.ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که می خواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم.

     

    ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم – شعر بخت خفته و دولت بیدار شهریار 

     

    ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم

    خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم

     

    آن که می خواست برویم در دولت بگشاید

    با که گویم که در خانه به رویش نگشودم

     

    آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت

    من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم

     

    آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید

    آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم

     

    یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا

    که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم

     

    ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را

    گو به سر می‌رود از آتش هجران تو دودم

     

    جان فروشی مرا بین که به هیچش نخرد کس

    این شد ای مایه امید ز سودای تو سودم

     

    به غزل رام توان کرد غزالان رمیده

    شهریارا غزلی هم به سزایش نسرودم

     

    غزل بخت خفته و دولت بیدار شهریار

    البته لازم به ذکر است که نام این غزل شهریار «بخت خفته و دولت بیدار» است اما به طور معمول در میان مردم به مصرع اول آن یعنی «ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم» معروف است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شهریار قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)

     

    ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم شهریار است. این قطعه‌ها توسط نوح منوری،پری سانکنی عندلیب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    دیدگاه کاربران درباره ی غزل ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم شهریار

     

    امید.ت می گوید :
    این شعر را شهریار وقتی سرود که روزی استاد هوشنگ ابتهاج به منظور ملاقات با وی به خانه ی ایشان واقع در شهر تبریز آمده بود ولی شهریار آن روز در منزل حضور نداشت…ابتهاج نیز بلافاصله به تهران برگشته بود…

    تالشی می گوید :
    پری به در خانه خواهر شهریار امده بود در دورانیکه شهریار در انجا شبانه روز اقامت داشت اما دقیقا زمانیکه شهریار بعد از مدتها خواست بیرون رود پری امده بود و شهریار نبود. وای بر دل شهریار

    ساجده می گوید :
    میشه شعر رو معنی کنید

    عبدالمهدی می گوید :
    چند جمله ای در معنی این غزل ارزشمند تقدیم به سرکار ساجده خانم و بیندگان محترم سایت:

    این غزل ارزشمند مرحوم شهریار مطالب بلند عرفانی را مانند اشعار حافظ بزبان رمز بیان کرده است. برای رمز گشایی از این اشعار چند مقدمه را به شرح زیر در نظر باید داشت بعد به معنی کردن آن پرداخت:
    1_ شهریار یک شاعر معنوی و عارف بوده است دارای اشعار عمیق عرفانی فراوان نظیر “علی ای همای رحمت…. ” و یا “علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب
    شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرالله است …”
    2_ “دیدار یار” در اشعار عرفانی منظور دیدار خدا و لقاء الله است، البته نه با چشم سر که با چشم دل. جمله معروف امیر المومنین علیه السلام را ببیند: “لم اعبد ربا لم اره” هرگز خدایی را که ندیده ام نپرستید ه ام. بعدهم در نهج البلاغه نحوه این دیدار توضیح بیشتری داده شده است: ” “ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار ولکن تراه القلوب بحقایق الایمان”؛ همانا خداوند از محدوده ادراک عقل خارج است همان طور که از چشم انداز دیدگان فراتر است ولی دل هایی که به حقیقت ایمان نورانی شده او را می بیند»
    این دیدار منتهای آرزوی عرفای واقعی و دوستان خداست و عظمت و لذت آن وصف شدنی نیست. بهرحال محل این دیدار دل انسان است.
    گاهی منظور از “دیدار یار” دیدار اولیا خدا و یا ولی الله اعظم امام زمان علیه السلام است.
    افراد زیادی ریاضت کشیده اند و می کشند و سعی میکنند خود را از پستیها و رذایل پاک کنندتا بتوانند ایشان را زیارت کنند. عده زیادی هم در این راه موفق شده اند ولی بعضا در هنگام ملاقات نشناخته اند بعد از آنکه صحبتهایی با هم داشته اند و ایشان رفته اند بعدا متوجه شده اند.
    یا مثلا حضرت موسی که بدنبال یافتن شخصیتی مانند حضرت خضر بود که دارای “علم لدنی” و مطلع از رموز و اسرار جهان است. یعنی علمی که با تدرس سر کلاس درس بدست نیامده بلکه خدای متعال از نزد خود مستقیما داده وعنایت کرده است. این علم لدنی با پیری و یا بیماری مثلا حصبه زوده نمیشود. علمی است الهی و در جان نشسته است. داستان زیبای آن در قران آمده است.
    3_ برای دیدار و شهود قلبی حضرت معبود نیاز به “سیر الی الله” و حرکت به سوی اوست. از قول حضرت ابراهیم در قران آمده است “انی ذاهب الی ربی سیهدین” آیه 99 سوره صافات” من بسوی پروردگارم میروم و در این مسیر حرکت او مرا راهنمایی میکند که چگونه حرکت کنم و بروم” کتا ب “لب اللباب” نوشته آیت الله سید محمد حسینی تهرانی که یادداشتهای درسهای “چگونگی سیر و سلوک به سوی خدا” است که توسط علامه طباطبایی در جلسات خصوصی بیان شده است را ببینید.
    4_ از لوازم این سیر مراقبه و دقت را اعمال و رفتار است و منتظر بودن
    یک چشم زدن غافل از آن مــــــــــاه نباشید/ شاید که نگاهی کند آگاه نباشید
    همان چیزی که شهریار در اول شعرش اشاره کرده است.
    4_ یکی از لوازم حتمی موفق شدن در این سیر استفاده از برکات سحر، سحر خیزی و نماز شب و راز و نیاز با خدای مهربان و معشوق حقیقی قبل از اذان صبح است. لذا استفاده از برکات سحر برای طی این مسیر بسیار بسیار اهمیت دارد. امام یازدهم امام حسن عسگری میفرمایند: ” اِنَّ الوُصُولَ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّیلِ”. یعنی
    “وصال به خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده داری به دست نمی آید.
    حافظ میفرماید:
    آن یار کز او خانه ما جای پری بود/سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
    ………………………
    خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را / با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب و ورد سحری بود
    کسی که عاشق خداست و دیدار او را تمنا دارد از شوق دیدار او سحرها خواب ندارد:
    حافظ:
    سحرم دولت بیدار به بالین آمد / گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
    و یا
    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس / که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
    کتاب “عرفان حافظ” استاد مطهری مباحث بسیار ارزشمندی در این باره دارد و رفرنس بسیار خوبی است.
    پس با این کلیدها شعر را معنی بفرمایید:
    ماه : خدا یا ولی خدا
    محل ملاقات: خانه دل و شهود معنوی در مورد خدا
    در خانه نبودم: توجه لازم نداشتم مراقبه نداشتم. قرار بود بمن عنایتی شود ولی من سرگرم کار بی ارزش دیگری بودم و متوجه نشدم این توفیق سلب شد. “فرصتها مانند ابر بسرعت میگذرند فرصتهای خوب را دریابید”
    زمان ملاقات: سحرها
    حال معنی شعر:
    ماهــم آمد به در خانه و در خانه نبودم / خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم””
    ماه و یار حقیقی من (خدا) قصد عنایتی بمن داشت و به خانه دل من توجه کرد ولی دل من مشغول جای دیگری بود/ وقتی متوجه شدم که فرصتی را از دست دادم از شدت تاسف گویی خانه بر سرم خراب شده ….
    آن که می خواست برویم در دولت بگشاید /با که گویم که در خانه به رویش نگشودم””
    واضح است نیاز به توضیح ندارد
    آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت /من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم””
    من یک عمر شبها به عشق دیدار او سحرها نخوابیدم وقتی او آمد من حواسم جای دیگری بود و بخت من فروخفته و خواب بود
    آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید / آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم””
    آن یار من که میخواست بمن توفیق دیدار خودش را بدهد و غم دوری از خودش را از دل من برطرف کند، آه آه که غبار مسیر آمدنش را (غبار= توجه به غیر او) از مسیر آمدنش به خانه دلم پاک نکرده بودم.

    یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا/که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم””
    سودن = ساییدن، سر نهادن یار مهربان من قصد داشت سر مرا و جان مرا به بالاترین نقطه آسمان معرفت(که در شعر تعبیر به ستاره بسیار دور و بلند مرتبه ثریا شده است) ببرد ولی دریغ و افسوس که من به پای او سر تعظیم نساییدم و سر فرود نیاورم
    “ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را /گو به سر می رود از آتش هجران تودودم”
    ای نسیم روح بخش و جان بخشی که از کوی معشوق من در سحرها می وزی و دلها را زنده و نورانی میکنی و همراه یار مهربان من هستی، به یارعزیزمن که همچون شمعی شبستان دل تاریک را روشن می کند بگو که از سوز و آتش غم دوری و هجران تو گویی دود از سر من بر می خیزد
    “جان فروشی مرا بین که به هیچش نخرد کس /این شد ای مایه امید ز سودای تو سودم”
    سودا = تجارت سودم = سود ونفع من
    جان من تنها سرمایه ارزشمند من است که حاضرم در راه دیدار و رسیدن به تو بذل کنم ولی بخاطر غفلتی که داشتم و در خانه دلم وقتی آمدی حاضرنبودم کسی دیگر برای آن ارزشی قایل نیست. ولی ای نسیم سحر به یار محبوب من بگو سرمایه امید من برای آنکه بالاخره ترا ملاقات کنم جان من است که تمام هستی من و سود من در تجارخانه عمر من است و من حاضرم آنرا بدهم و تو را ببینم. بقول حافظ:
    کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق/ با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم
    این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست/ روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
    “به غزل رام توان کرد غزالان رمیده / شهریارا غزلی هم به سزایش نسرودم”
    مرحوم شهریار در این بیت تواضع میکند و می فرماید:
    با غزل ( گفتار و دعا و مناجات شایسته در سحرها) میتوان غزال رمیده و یاری را که غافل بودم آمد و دید من قلبم متوجه او نیست رمید و رفت را مجددا راضی کرد که بیاید. ولی افسوس که من در این قسمت هم کوتاهی کرده ام.
    یک نکته هم این جا قابل توجه است و آن اینکه این مباحث صرفا در حد حرف و ادبیات نیست. حقایقی است که در عالم واقع وجود دارد و خدا بارها خودش را به همه ما نشان داده و دل و جان ما را گرما و روشنی بخشیده است.
    همه ما در زندگی خود بارها نسیم روح بخش لطف و عنایت خدا را حس کرده ایم و میدانیم لذت نزدیک شدن خدا بما یعنی چه، و چه لذت و آرامش بی نهایتی را بما میدهد که تمام غمها را از دل پاک میکند.
    امید آنکه خود او توفیق دهد و بیشتر از نسیمهای مهربانی او بهره مند شویم و بسوی او بشتابیم که پناهگاه و تکیه گاه آرام بخش و مطمینی جز او نیست.
    همچنین روح شهریار عزیز، آن عارف عاشق و شیفته مولی علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر رحمت، شاد که با اشعار ناب خودش در مایه این شعله مقدس الهی در قلبها میدمد و آنرا شعله ورتر میکند.
    عبدالمهدی
    28/11/1399

     

    غزل ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم اثر کیست؟

    این شعر اثر شهریار است.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»