استعاره-های-مفهومی-زنانه-در-شعر-فروغ-فرخزاد-و-غاده-السمان

استعاره های مفهومی زنانه در شعر

  • استعاره های مفهومی زنانه در شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان : در بررسی عناصر چهارگانه بیان استعاره از ظرافت و ظرفیت بیشتری در نزد اهل ادب برخوردار است استعاره امکان تصرف خیالی در شیء را بیش از دیگر عناصر بیانی فراهم می کند و ظرفیت بالایی برای محو مرزهای میان انسان و طبیعت اندیشه و شیء و زبان و جهان دارد. گذشته از ارسطو دانشمندانی چون جاحظ (۲۲۵ه.ق)، قدامه بن جعفر (۳۳۷ه.ق)، رمانی (۳۸۶ه.ق)، ابو هلال (۳۹۵ ه.ق) و عبد الله بن معتز (۳۹۶ه.ق) استعاره را تعریف کرده اند. در تعریف کمابیش ارسطویی ،آنها استعاره عموماً نامیدن چیزی است به غیر از نام اصلی اش در این میان نظر عبد القاهر گرگانی (۴۷۴..ق) نسبت به دیگران جامع تر است؛ او بنیان استعاره و نوع انتقال های صورت گرفته در آن را از معنایی میداند نظر گرگانی همچنان بدیع و پویاست چنان که کمال ابودیب در کتابی با عنوان نظریه جرجانی در باب تصویرپردازی (یا) صور خیال شعری به تفصیل نظریه های او پرداخته است.» (ساسانی، ۱۳۹۰: ۸)
    لیکاف و جانسون در سال ۱۹۸۰ نظریه استعاره مفهومی را نخستین بار در کتاب «استعاره هایی که با زندگی میکنیم معرفی کردند که تحولی در باب درک و دریافت از استعاره به وجود آوردند مهمترین نکته این نظریه آن است که استعاره، برخلاف دیدگاه سنتی فقط یک ویژگی سبکی زبان ادبی نیست بلکه خودِ تفکر و ذهن دارای ماهیت استعاری هستند. (راسخ مهند ۱۳۸۹ ۴۱) این نظام برخلاف استعاره در مفهوم سنتی، هر گونه فهم و بیان مفاهیم انتزاعی در قالب مفاهیم ملموس تر را کاربردی استعاری میداند.

    فروغ فرخزاد در تاریخ ادبیات و شعر زنانه ،فارسی، نقطه عطفی است، چنان که میتوان ادبیات و شعر زنانه را به دو دوره پیش و پس از فروغ تقسیم کرد. زنانگیها حساسات و عواطف خاص (زنانه) بن مایۀ اصلی شعر فروغ است. او تنها شاعری است که احساسات زنانه خود را بی پرده پوشی یا پرده دری خالص و بی شائبه روی کاغذ آورد و روان شناسی زن سودایی و رمانتیک ایرانی را دلیرانه تصویر کرد استفاده از تعابیر و استعاره های نامتعارف و جدید، توالی تصویرهای تازه و بی سابقه در شعر او نشان از ابداع و خلاقیت هنری اوست. او شاعری است عاطفی با زبانی بسیار صمیمی و مضامینی غنایی و مؤثر …» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۶) مقام فروغ در مقایسه با دیگر شاعران زن ممتاز و متمایز است زیرا موضوعاتی را که مطرح کرد و نگرشهای زنانه اش عمدتاً در شعر دیگر زنان سابقه نداشته است. مهستی – گاهی مضامین رکیکی دارد اما شعر فروغ در عین بی پروایی رکیک نیست پروین، هیچ گاه مثل فروغ از مسائل خصوصی و مصائب خود و به طور کلی از زبان دل خود سخن نگفت. (همان:۱۷) غاده السمان (۱۹۴۲) شاعر و نویسنده سوری تبار از بنیان گذاران شعر نو در ادبیات عرب به شمار میرود. نگاه او نسبت به زندگی و بیان احساسات زنانه و زندگی شخصی اش در شعر، شباهت هایی با زندگی فروغ دارد او با همسرش بشیرالداعوق از نظر فکری و شخصیتی اختلاف داشت و ازدواج آن دو به مثابه یک برخورد بود یا چیزی که میتوان آن را تلاقی آب و آتش نامید که از تفاوت شخصیتهایشان سرچشمه میگیرد بشیر از خانواده ای بیروتی و کاملاً سنتی با گرایشهای بعثی بود در حالی که غاده زنی تنها و آزاده بود. البته برعکس فروغ ازدواج آنها دوام یافت و تا آخرین لحظه زندگی همسر بیمارش در کنار او ماند. با توجه به وضعیت فرهنگی خانوادگی غاده و همسرش ظاهراً زندگی مرفهی داشته و مشکلات خاص فروغ را نداشته اند.

    بررسی تطبیقی شعر فروغ و غاده از جهات مختلف مضمونی ،فرمی، ساختاری و ادبی حائز اهمیت بسیار است و میتواند یکی از نقاط عطف در تطبیق ادبیات زنانه ایران و عرب تلقی شود. سنت، عشق، زن، تبعیض و تعصب ستیزی، جنگ وطن پرستی و انسان دوستی از بن مایه های اصلی شعر غاده السمان است شعر او مانند شعر ،فروغ روشن و ساده است، احساسات و عواطفش را صریح و شفاف به تصویر می کشد به ارزشهای انسانی احترام می گذارد و مانند فروغ، در برابر بایدها و نبایدهای ناعادلانه طغیان میکند زبان فروغ اگرچه ساده است، اما او به ظرافت تمام میدانست که استعاره ها و طرحواره ها در انتقال عاطفه و القای اندیشه بیشترین رسالت را برعهده دارند. از اینرو، نبوغ و خلاقیت خود را به کار گرفت تا پس از تجربه های اولش، اثری فرامکانی و فرازمانی خلق نماید چنان که شعر فروغ را می توان از استعاراتی که او به کار میبرد از نحوه برخورد با کلمات و قرار گرفتن آنها در کنار هم، از نحوه حرکت تصاویر و اشیا و خصوصیات ،افعال به آسانی تشخیص داد» (براهنی، ۱۳۷۱ : ۲۶۰)

    هدف از این پژوهش تطبیق و مقایسۀ شعر دو شاعر برجسته حوزه زنان، است و می کوشد تا استعاره های مفهومی و طرح وارههای مختلف تصویری در اشعار فروغ و غاده السمان را با رویکردی شناختی بررسی کند و از خلال آن به جهان اندیشۀ آنها دست پیدا کند و در پایان به این پرسشها پاسخ دهد استعاره های مفهومی پرکار برد در شعر فروغ و غاده السمان کدام اند؟ و از کدام طرح وارهها در اشعارشان استفاده می کنند؟ این پژوهش نشان میدهد که دو شاعر در بیان محدودیتهای زنان، چگونه و در چه قلمروهایی از استعاره مفهومی بهره برده اند و به سبب نتایج تازه تحلیلی که به دست میدهد برای شناخت بهتر و دقیق تر شاعران صاحب نامی چون فروغ فرخزاد و غاده السمان در دو حوزه ادبی مختلف ضروری به نظر میرسد.

    نویسندگان: سعید زهره وند، حسین جبارپور

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی فروغ فرخزاد

    استعاره های مفهومی زنانه در شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان

     پیشینه پژوهش
    مقاله های بسیاری درباره مقایسۀ شعر فروغ فرخزاد با غاده السمان نوشته شده است اما در هیچکدام از آنها از منظر شناختی و استعاره های مفهومی شعر این دو را با هم مقایسه و تطبیق نکرده اند. از پژوهشهای انجام شده در زمینۀ ادبیات تطبیقی با محوریت فروغ و غاده، می توان به این آثار اشاره کرد: «تأثیر زبان و اندیشه فروغ فرخزاد بر شعر غاده السمان» از حسن اکبری بیرق و سحر بهلولی که به بررسی تأثیر پذیری غاده از فروغ در حوزۀ تفکر و اندیشه، هستی شناسی، انسان شناسی، سیاست و اجتماع پرداخته است؛ مطالعۀ تطبیقی اشعار غاده و فروغ فرخزاد» از حسن اکبری بیرق، به تحلیل و بررسی همسانیهای شعر فروغ و غاده در حوزه زبانی و تمدتی اختصاص دارد؛ «بررسی تطبیقی آثار ادبی غاده السمان و فروغ فرخزاد» رساله دکتری مصطفی جوان رودی است و در آن اشتراکات و اختلافات فروغ و غاده السمان بررسی شده است؛ «المرأه بین فروغ فرخزاد و غاده السمان از علی پیرانی شال و سعیده سادات موسوی، مقاله ای به زبان عربی است که به بیان دردها و رنج های زنان در شعر فروغ و غاده پرداخته است؛ «سیمای زن در اشعار فروغ فرخزاد و غاده السمان از نادر ابراهیمیان که جایگاه و هویت زن در جامعه مردسالار را در اشعار فروغ و غاده نشان داده است.

    مبانی نظری تحقیق
    در نظریه شناختی استعاره منحصر به زبان ادبی ،نیست بلکه در کلیت زبان جای دارد. «استعاره تنها منحصر به زبان یعنی واژه ها نیست برعکس بخش عمده ای از فرآیندهای فکری آدمی استعاری.اند لیکاف و جانسون (۱۳۹۴ (۱۷ از نظر معناشناسان استعاره ها فقط دارای بعد زیبایی شناختی نیستند بلکه بیانگر جهان بینی هم هستند و با تحلیل استعاره ها میتوان به جهان فکر و اندیشه گویندگان پی برد استعاره مفاهیم انتزاعی را در قالب مفاهیم ملموس بیان می کند و فهم و درک آنها را هموار می.کند آنچه برای معنی پژوهان مهم است، «این است که مردم چگونه تجربیاتشان را می فهمند.» (همان :۱۸۶)

    ۱- قلمرو مبدأ (Source Domain) و قلمرو مقصد (Target Domain):
    در هر استعاره، دو قلمرو مبدأ و مقصد وجود دارد حوزۀ مبدأ، قلمرو معنای واژگانی و حوزه مقصد، قلمرو معنای استعاری یا مفهوم سازی استعاری است؛ به عبارت دیگر، قلمرو مبدأ غالباً مفهومی ملموس است که با تجارب مادی انسان ارتباط دارد و در نتیجه به آسانی درک می شود. قلمرو مقصد، غالباً مفهومی انتزاعی و درک آن دشوارتر است. در فرآیند تفکر استعاری، مفهوم ملموس قلمرو مبدأ به ما کمک میکند تا به درک بهتر و روشن تر مفهوم انتزاعی قلمرو مقصد دست پیدا کنیم؛ به عنوان مثال در جملهٔ خشم او به جوش آمد خشم را مایعی میداند که در حال جوش آمدن است؛ جوشش در قلمرو مایعات (مبدأ) و خشم در حوزه مقصد است.

    ۲- استعاره های نو (New Metaphors استعاره های قراردادی (Conventional Metaphors)
    زبان شناسان ،شناختی بر اساس حوزه کاربرد استعاره ها، آنها را به دو گروه استعاره های قراردادای و نو تقسیم میکنند استعاره های قراردادی در زبان روزمره و خودکار به کار میروند و فاقد جنبۀ هنری هستند. از آنجا که این استعاره ها کاربرد همگانی و ناخودآگاه پیدا کرده اند و جزیی از فرهنگ شده اند زبان شناسان آنها را مهمتر از استعاره های ادبی می دانند. استعاره های نو یا برداشت جدیدی از استعاره های قراردادی اند و به جزیی از آنها توجه می کنند که در کلام مردم عادی مورد توجه قرار نگرفته اند یا اساساً تازه هستند و هیچ ارتباطی با استعاره های قراردادی ندارند

    ۳- برجسته سازی (Highlighting)، پنهان سازی :(Hiding)
    در استعاره پردازی (شناختی) با دو فرآیند برجسته سازی و پنهان سازی سروکار داریم زیرا در استعاره تنها یک جنبه خاص از یک موضوع مورد تأکید بیشتر گوینده است و بنابراین همان جنبه را «برجسته» می کند و جنبه یا جنبه های دیگر پنهان میشود پس مفاهیم استعاری در کی نسبی به ما میدهند و نباید مدعی ارائه فهم مطلق بود زیرا اگر فهم مطلقی ارائه میدادند، یک مفهوم می توانست به راستی مفهوم دیگری باشد (لیکاف و جانسون، ۱۳۹۴ ۲۷) اگر استعاره ها را از نگاه تحلیل گفتمان و رابطه میان زبان قدرت و ایدئولوژی بررسی کنیم ارزش فرآیندهای برجسته سازی و پنهان سازی بهتر نمایان میشود.
    لیکاف برای توضیح این فرآیندها از جنگ عراق و آمریکا نمونه می آورد: «ملت، یک فرد است»، از استعاره هایی است که برای مخاطیان آمریکایی تبلیغ میشد و بر همین اساس، به آنها القا می شد که صدام ظالم است و ملت عراق هم یک فرد است بنابراین، ریختن بمب بر سر گناه عراق اشکال .ندارد آن بخشی که به نظر ،لیکاف در این استعاره نادیده مردم بی گرفته شده بود، هزاران بمبی بود که در روز نخست بر سر مردم «عراق» افکنده شد نه بر سر «یک فرد که صدام حسین باشد. (شهری ۱۳۹۱ ۷۳) نویسندگان برای دفاع از گفتمان خود، در استعاره ها بخشی را برجسته و بخشی را پنهان میکنند در هر حال استعاره هایی که فرد برای اشاره به مفهوم خاصی به کار میبرد نشان دهندۀ نگاه ویژه و جهت گیری او نسبت بدان مفهوم است و روش اندیشیدن و چهارچوب فکری او را نشان میدهد پژوهشهای بسیاری از نظریه استعاره های مفهومی بهره گرفته اند تا بدانند افراد چگونه در مورد زندگی و تجاربشان می اندیشند.» (2010:52,Cameron, Maslen)

    ٤- تبیین استعاره های ادبی و شناختی
    تعریف زبان شناسان شناختی از استعاره با تعریف سنتی استعاره تفاوت دارد. در نظریه ،معاصر استعاره شگردی زیبایی شناختی است که در زبان ادبی و گفتار روزمره کاربرد دارد زیرا نظام تصوری بشر در ذات خود استعاری است. آنها بر آناند که نظام اندیشگانی انسان برپایه مجموعه ای از تجربه های تصوری دیگر تعریف می شوند. مفاهیم تجربی گروهی از پیوندهای مکانی پایه ای بالا، پایین، جلو عقب، مفاهیم هستی شناختی فیزیکی(موجود، ظرف و….) و برخی تجربیات انسانی (دیدن شنیدن حرکت و….) را در بر می گیرند. در این ،روش انگاره های تجربی و مادی استعاره اند تصورات انتزاعی با نگاشت استعاری (Metaphoric Mapping) از میان گروهی کوچک از مفاهیم تجربی و بنیادین ذهن ما سازماندهی میشوند (گلفام و یوسفی ،راد ۱۳۸۱ ۵) به این ترتیب، تفاوت استعاره های ادبی و شناختی در این است که در نگاه سنتی استعاره به زبان ادبی و هنری مربوط است اما در نگاه شناختی استعاره فرآیند اندیشیدن انسان است و با همۀ ناپایداری ،شان مفاهیمی پایدار میسازند. در نگرش سنتی، استعاره ادبی تنها شامل استعاره های زنده میشود و استعاره های پربسامد را استعاره هایی مرده مینامند استعاره مفهومی هنجارگریزی نیست بلکه کاربرد زبان خودکار و روزمره است. در نگاه سنتی ،استعاره ،کاربرد واژه است یا علاقه مشابهت اما در نگاه شناختی، علاقه های دیگر هم نگاشتهای استعاره ساز را پیوند می زنند.

    گزارش استعاره ها

    کلان استعاره Mega Metaphor) در بردارنده چندین خُرد استعاره است؛ مثلاً «عشق، آتش است کلان استعاره ای است که استعاره های دارای عناصر آتش انگاری را در بر دارد. گزاره هایی که در بردارنده حوزه آتش درباره عشق اند، استعاره های به دست آمده از آن خُرد استعاره اند. در این مقاله استعاره های مفهومی در دیوان فروغ و مجموعه های: الرقص مع البوم، عاشقه في محبره، أشهد عكس الريح، اعتقال قوس قزح والابديه لحظه حب از غاده السمان در حوزه های زنانه بررسی شده است. بنابر عقاید آداب و رسوم و اجتماعی در جوامع مختلف زنان پایگاه و ارزش اجتماعی والایی نداشته اند و به سبب غلبه گفتمان قدرت تقریباً هیچ گاه فرصتی برابر نداشته و نتوانسته اند بنا بر توان و استعدادهای خدادادی خود در اجتماع جایگاهی در خور بیابند. گذشته از وجود استثنایی برخی زنان صاحب نام در اغلب آیینهای رایج در اقوام و ملل نیمه متمدن و حتی مترقی و متمدن قبل از اسلام زن انسانی بود بی اراده و تصمیم بلکه برده وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت.» (فاضل، ۱۳۸۲ ۱۳) در برخی از قبایل پس از مرگ شوهر، زن را می کشتند یا در کنار شوهر زنده به گور میکردند اقوام ،هندی زن را سرچشمه گناه و منشأ سرشکستگی اخلاق و روحیات جامعه می دانستند و برای او شخصیت مستقل انسانی قائل نبودند (نورالدین فضل الله ۱۴۰۵ ق (۳۱) در یونان باستان نیز زنان وضعیت مناسبی نداشتند، چنان که زن یا در خانه پنهان بود یا چون عشرتکده ای ،سیار به عفت فروشی می پرداخت تا جایی که «دموستن» مینویسد ما زنان هوسران را برای لذت میخواهیم… و همسران را برای فرزندان مشروع» (همان: ۲۶) ژان ژاک روسو در قرارداد اجتماعی» درباره زن می نویسد:
    زن نه برای تفکر و اندیشه و نه فناوری و نه سیاست مداری فقط برای این آفریده شد که مادری باشد با شیر خود فرزندش را تغذیه کند و در دوران ناتوانی ،آنها با عنایت ویژه خود سرپرستی نماید و پس از آن آنان را تحویل پدر یا مربی دیگری دهد… .» (همان: ۵۹۹) چنین نگرشی به زن باعث شده است زن در طول تاریخ جایگاه واقعی خود را به دست نیاورد. احساسات سرکوب شده زنان و ظلم و خشونتهایی که علیه آنان به کار رفته، موجب می شد تا گاهی زنانی چون فروغ و غاده بی آنکه پروایی از سنتهای هزاران ساله وطن خود داشته باشند، زنانه سخن بگویند به آفرینش ادبی بپرازند و بدینسان اعلام موجودیت کنند. (اکبری بیرق ۱۳۸۸: ۵۷)

     استعاره های مفهومی در حوزه زنانه

    الف) زن نور است: در این استعاره قلمرو مبدأ، مفهومی حسی و ملموس است و به کمک آن، قلمرو مقصد که تعبیری انتزاعی است بهتر شناسایی میشود و از سوی دیگر، گوینده به دنبال آن است تا با کمک این ،تعبیر ارزش وجودی و جایگاه زن را در عرصه زندگی به خواننده بنمایاند. در ادبیات فارسی هر چند اشاراتی مانند بیت زیر از سعدی به جایگاه ارزشمند زن در زندگی مرد وجود دارد به دلداری آن مرد صاحب نیاز به زن گفت کای روشنایی بساز» جز این موارد نادر در ادبیات فارسی و عربی همواره زنگویی دستاویزی بود برای تحقیر و نکوهش جنس زن (یزدان پناه و متولی ۱۳۹۰ ۱۷۲) در فرهنگ عامه نیز علیرغم همه ستمی که به زن میشود تعبیراتی چون چراغ و روشنایی خانه درباره زن وجود دارد. فروغ، ضرورت وجود و حضور زن در زندگی مرد را به درستی دریافته بود. نور، باعث زایایی و زندگی طبیعت است و زن نیز منشأ زایایی در حیات مرد است؛ لذا، زن را نور و منبع روشنی و سرچشمه نوربخشی معرفی میکند من آن شمعم که با سوز دل خویش / فروزان می کنم ویرانه ای را … (دیوان، ۱۳۸۰: ۳۶)

    غاده نیز در اشعار خود از این استعاره مفهومی بهره برده است چنان که در «حب فی غرناطه» می نویسد و من چه تابانم از دیدار تو وأنا مُزدَهرة بلقائك (غاده ابدیه]، بی تا: (۴۸) او در «أكذوبه… افزون بر آنچه فروغ بدان میاندیشید به نقش آفرینی زن در تحولات اجتماعی پرداخته، برای او نقشی فراتر از مادری و معشوقی می بیند:
    تَرَانِي شَرَرَ بِلا زَيْتٍ وَ لَأَفَتِيلِ، لَهبُه مُحرقة بلا ضوء. أقِفُ عَلى الأطلالِ كَمَا فَعَلَتْ مُندَ قُرون، وَأَتْلُو «ديوان الحماسهِ» وَأترحَمُ عَلى أجدادى، وسَجادَةُ الأرض تتم سرقتها مِن تَحْتِ أَقدامِي وَ أنا أنشد: أمجاد يَا عَرب أمجاد…» (غاده [الأبديه] بیتا (۱۶۶) یعنی آتشی مینمایند بی فتیله و روغن شعله اش بینور سوزان است. روی آثار باقی ماندۀ گذشتگان می ایستم، کاری است که قرنها میکنم و دیوان حماسه را میخوانم و بر اجدادم رحمت میفرستم، حال آنکه خاک وطنم را از زیر پایم میدزدند و میسرایم چه بزرگیهاست تو را ای عرب چه بزرگیها….

    ب) زن سرگرمی است: یکی از استعاره های مفهومی در شعر فروغ، تعبیری است که او برای بیان بی اعتباری یا ارزش موقتی زن در نگاه مردان هوسباز جامعه به کار میبرد. در این استعاره، «بازیچه» به منزله قلمرو مبدأ کمک میکند که قلمر و مقصد که مفهومی انتزاعی است، آسان تر فهمیده شود و از سوی دیگر، برجستگی بیان شاعر باعث می شود، دیگر ویژگیها موقتاً از دید خواننده پنهان بماند و این تعبیر بهتر درک شود در اندیشه ،فروغ، زن، وجود مرد را برای تعالی می خواهد و لذت جاوید و عشق حقیقی را از او میطلبد حال آنکه مرد هوسباز، تنها در انديشة كامجویی خویش است او به فکر لذت و غافل که من / طالبم آن لذت جاوید را… / او تنی میخواهد از من آتشین / تا بسوزاند در او تشویش را (دیوان، ۱۳۸۰: ۳۸)

    او بر این باور است که در چنین جامعه ای فضا برای زن چنان سنگین و خفقان آور است که جرأت و توان آرزو کردن هم از او سلب شده است و آرزو و امیدی برای او نیست: برگهای آرزوهایم یکایک زرد شد. (همان: ۱۱۵)
    غاده در «عاشقه» فی محیره» آشکارتر از ،فروغ نگاه ابزاری به زن و بازیچه بودن او را نشان میدهد. او از مردانی مینویسد که در اندیشه تصاحب ،زن زبان بازانی فریب کارند: حين تختال صوبِي فِي المُقهى | وكُلُّ عُضو فيك يُرحَبُ بِالآخِرا تَكادُ مِن جديدٍ تَقْنَعَنِي أَنَّ الجَسَدَ هُوَ البَلاغَةُ وَكُل اللغات الأخرى هَراءٌ فَضفاض…. (عاشقه في محيره، ۱۹۹۹:۱۷)

    غاده در شعری با عنوان «أشهد بالليل المحطات» نیز به بازیچه و سرگرمی بودن زن برای فراهم ساختن لحظات شاد مردان میپردازد. او در بیان استعاری خود از برجسته سازی به خوبی بهره برده است و استفاده ابزاری از وجود زن را به وسیلهٔ مردانی که فقط به لذات خود و کسب درآمد و شهرت میاندیشند بدین وسیله نمایان می کند كُنت أفكر بعلاقة إنسانية الحقيقية انحياهَا مَعاً فِي دَهَالِيز أحزَاتِنا وَ خِيباتنا… وَ كُنتَ أَنتَ تَفَكَّرُ بِشَيْءٍ آخِرا وَ تَخطط لإستعراض راقص… و كنتُ أفكر بك توأماً لعذابي و كنتَ تَجِدُ أننا نصلح معاً | لتكوين زوجي فكاهي استعراضي جديد… جتُكَ مِن بَابِ الاعماق البحريه فَأَخَذَ تَني إلى كواليس الثرثره الاستعراضيه | أردتُكَ السِّرَ | و أردتَنى النصر | مُجرد نصر اضافي آخر | شهريار المُترعِ بالضجر …. (غادة أشهد… ۱۹۹۲ ۴۴) یعنی به رابطه ای انسانی و حقیقی میاندیشیدم تا در دهلیزهای غم و مخفیگاه اسرارمان پاسش بداریم… تو به چیزی دیگر می اندیشیدی و نمایش رقصندگان را در نظر داشتی… من به تو که همزاد دردهایم هستی میاندیشیدم. از نظر تو ما زوج های تازه نمایشی خوبی بودیم. به سویت آمدم از دروازه اعماق دریایی، ولی مرا به صحنه های نمایش یاوه گویی بردی تو را رازدار خود میخواستم اما مرا برای فیروزی خویش میخواستی یک فیروزی مطلق دیگر برای شهریاری لبریز از خشم…..

    ج) زن اسیر است: استعاره مفهومی اسارت که قلمرو منبع آن زیر نفوذ دو حوزه ساختار ذهنی و جهانی عبارت از زندان و غل و زنجیر و مانند آن است در قلمرو هدف، در جست وجوی مفهومی است تا بدان محدودیتهای زن در جامعه ای مردسالار را نشان دهد. فروغ میگوید: «میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم / مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر» (دیوان، ۱۳۸۰ (۴۹) تویی آن آسمان صاف و روشن / من این کنج قفس، مرغی اسیرم» (همان:۳۵)
    غاده نیز مانند فروغ بر آن است زن با در ارتباط با مرد سند بردگی خود را امضا می کند: حينَ أَكتُبُ عَلى الورقهِ البَيْضَاءِ اسْمُكَ أرَى حِصَاناً عَرَبَاً يَخرُج مِن رَأْسِ قَلَمَى بَدَل الحبر يُولد و ينتصب و يركض عَلى سُطُورِ وَرقتى» الرقص مع البوم، ۲۰۰۳: ۱۷)؛ یعنی: هنگامی که بر سپیدی کاغذ نام تو را مینویسم میبینم که از نوک قلمم به جای جوهر، دیواری عربی برم کشد و بر سطرهای کاغذم استوار می شود.
    و در جایی دیگر نیز شبیه به همین مضمون میگوید:
    … وَلَن أَغْفِرُ لَكَ فَقَد تَأْمَرْتَ عَلى مَعَ أَعمَاقِى… | مُنِعَت النُّجُول فِي شَوَارِعِ عُمرى… وَ أَعْلَنتُ الأحكامِ العُرفِيهِ فِي شَبَكَتِي العَصَبِيَّهِ وَ مَا أنا أسيرتك!» (غاده [أشهد]،۱۹۹۲ ۲: ۱۵)؛ یعنی: تو را نمی بخشم بر همه وجودم فرمان میرانی و مرا از سفر در خیابانهای عمرم باز میداری من احکام عرفی متعصبانه را آشکار میکنم و فریاد میزنم اسیر توام

    د) زن ننگ است: در گذشته در جوامعی چون شبه جزیره عربستان یونان و هند، چنان که پیش تر نیز گفتیم وجود زن مایه ننگ و منشأ بداخلاقی های اجتماعی تلقی میشد و هنوز هم کمابیش بن مایه های آن به شکلهای مختلف وجود دارد. در چنین فضایی، زن به گمان موهوم نقصان عقل و عاطفه اش حتی اجازه ابراز احساسات نسبت به همسر خویش را هم ندارد. استعاره مفهومی «زن، تنگ است در دو ساختار ذهنی و عینی به جست و جوی مفهومی برای قلمرو مقصد است تا مظلومیت زن را نشان دهد. فروغ میگوید پنداشت اگر شبی به سرمستی / در بستر عشق او سحر کردم / شبهای دگر که رفته از عمرم در دامن دیگران به سر کردم (دیوان، ۱۳۸۰: ۶۶)
    جامعة یا «آن داغ تنگ خورده که میخندید / بر طعنه های بیهده من بودم / گفتم که بانگ هستی خود باشم/ اما دریغ و درد که «زن» بودم.» (همان (۱۶۶) نیز (ر.ک. دیوان: ۵۲، ۱۶۶) غاده السمان همچون ،فروغ فریادگر صدای فروخفته زن رنجدیده است. او با استفاده از استعاره مفهومی زن تنگ است به بیان این مسئله میپردازد که زن همیشه متهم است و مردسالار به هر بهانه ای، او را با وجود همۀ افتخارات منکوب میکند تا جایی که حتی زن نیز خودش را محکوم و گناهکار میبیند او مینویسد: «أنتِ مُتَّهَمَةٌ بِطيران الليل… | مُتَّهَمَه بِالمَسَافَاتِ، مُتَّهَمَةٌ بالقطارات… | أنتِ مُتَّهَمَةٌ بِمُغَازِلَةِ المُستَحِيل … وَ مُتْهَمَةٌ بِحُبِّك…. (عاشقه في محیره، ۱۹۹۹: ۴۳)

    هـ) مرد ظالم و اسارتگر است: این استعاره مفهومی چنان که در استعاره مفهومی «زن اسیر است گفته شد، قلمرو منبع آن زیر نفوذ دو حوزه ساختار ذهنی و ،جهانی عبارت از زندان و غل و زنجیر و مانند آن است. با این تفاوت که در قلمرو هدف، در جست وجوی مفهومی است تا بدان وسیله قهاریت مرد را در جامعه ای مردسالار نشان دهد فروغ میگوید: «شهری است در کناره آن شط و قلب من / آنجا اسیر پنجه یک مرد پرغرور» (دیوان، ۱۳۸۰ (۳۹) که دیدم در وزیدن دستانش / جسمیت وجودم / تحلیل میرود.» (همان: ۲۳۳) غاده السمان در ،اشعارش این استعاره مفهومی را در بیان استیلای مرد بر جسم و جان زن به کار برده است. برای زن ،مقهور حتی در غیبت مرد فکر رهایی و آزادی بیهوده است: «أطلق سراحِي مِن حُضُورك في غيابك | عبثاً أنهالُ بِفأسى | عَلى ظِلكَ فوق جدار عُمرى! … لأنَّ غیابكَ هُوَ الحُضُورُ) (غادة [ عاشقه … ] ، ۱۹۹۹ (۵۸) :یعنی خود را در غیاب تو از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با تبرم بر سایه های تو بر دیوار عمرم حمله میکنم! زیرا نبودنت مثل حضور توست.

    در جایی دیگر می گوید: فاحبينِي كَمَا أنا | وَلَا تحاولُ اِعْتِقَالَ نَظَرَتي أَو رُوحِي وَأَقِبِلَنِي كَمَا أنا كما يتقبل البحر الانَهَارُ كُلُّهَا آلتى تصب فيه…» (غادة [اعتقال…] ۱۹۹۶: ۳) یعنی: مرا دوست بدار آن گونه که هستم و روح و اندیشه ام را اسیر ،نکن مرا آن طور که هستم پذیرا باش، آن گونه که دریا پذیرای نهرهایی است که به او می ریزند…. در جامعه مردسالار زن چنان مقهور مرد است که در برابر هر خواسته او تسلیم محض می شود. غاده در مفهومی استعاری استیلا و اسارتگری مرد را چنین بیان می کند: أبسط لك كَفّى الا لِتَقرأ | بَل لِتِكتُبَ فِى راحتها و تَرسِمَ فيها | مَا يَحِلو لَكَ مِنَ الخطوط و الدروب و الرموزا بِوَردِك أو بسكينك!» (غادة [اعلنت…. ۱۹۷۶: ۱۵)؛ یعنی: مشتم را برایت می گشایم نه برای آنکه بخوانیش بلکه در کف آن بنویسی هرچه از پیشگویی ها و واژه های آرزو داری و در آن آنچه از خطوط راهها و رمزهای خوشایند توست با گلت یا با چاقویت و در نهایت باژگونگی بخت و نومیدی قهر و استیلای مرد و تلاش برای نمایاندن آن در هر لحظه و ،مکان ادامه دارد تا جایی که زن از خواندن و نوشتن به ابتدایی ترین کارها وادار می شود و چونان برده ای مقهور با او رفتار میشود. غاده می گوید:

    تَمُوتُ الأَبجديه، في بيتِ المَرأةِ الشَّرقيَّه فِي مَذبحة التفاصيل الصغير اليوميه… هل لمعتِ الأوانى الفضيه بدل الحُروف الأبجديَّهِ ؟ هَل مَسحتِ الغبارَ عَنِ الآرائك… وَ تَزفتِ دَم مُوهِبَتِك | ليلة قطعوا رأسَ القِط أمامَ العُتبة لإرهابك ؟ ( غادة [ عاشقه…، ۱۹۹۹: ۵۹)؛ یعنی: در خانه زن شرقي الفبا در قربانگاه روزمرگیهای حقیر می میرد… به جای حروف الفبا، آیا ظرف های نقره ای را برق انداخته ای؟ فرشها و پشتیها را گردگیری کرده ای؟ و خون استعدادت را بیرون کشیده ای در شبی که آنها در برای ترساندنت گربه را دم حجله کشتند؟

    و ) مرد سنگ است: ویژگی بارز سنگ بی تحرکی و جمود است. در استعاره مفهومی «مرد، سنگ است»، فروغ میکوشد تلاشهای بی فرجام زن گرفتار را در جامعه مردسالار برای تسخیر وجود مرد تصویر کند مردی که هیچ دلیلی برای اندک توجه عمیق و قلبی نسبت به زن در وجود خود نمیبیند؛ خودخواه و پرغرور است و در مقابل زن رنجدیده و آزرده خاطر او تلاش می کند تا مرد را نسبت به خود ترم و مهربان کند آن ماه دیده است که من نرم کرده ام / با جادوی محبت خود قلب سنگ او» (دیوان، ۱۳۸۰: ۴۰)
    از تناظرهای معنایی مرتبط با این ،استعاره میتوان به استعاره فرعی مرد دیو است» اشاره کرد که فروغ از آن بهره جسته و رفتارهای تصنعی و محبتهای دروغین مرد را نسبت به زن قابل درک کرده است دیده بربند که این دیو سیاه خون به ،کف خنده به لب آمده است.(همان: ۵۰)

    غاده نیز مانند ،فروغ معتقد است که در جامعه مردسالار رفتار محبت آمیز مردان بیشتر آنی و برای تصاحب زن است مردان به خود مغرورند و در اندیشه تملک بر آنچه می خواهند ، المُشتَعَله حُباً | برمادِ شَهِيتُكَ لِإذلالي و امتلاكي… وَ بِاسم «الحُب» حاولت أن تحيط عُنُقِي بِشَرِيطِ هَاتِفَا وَ تَربَطنِى إِلى سَاقِ السَرِيرِ كَكَلب صغير يقطن الانتظارا وَ يَهِزُّ بَدَيله مرحبا بك استمرار… (غادة [اشهد… ۱۹۹۲: ۱۲-۱۱) یعنی: حنجره آتشین از عشقم را به خاکستر اشتیاق تو در تحقیر و تملکم انباشتم و به نام عشق کوشیدی سیم تلفن را بر گردنم بیچی و مرا چون توله سگی ساکت و منتظر به پایه صندلی ببندی تا پیوسته برایت دم تکان دهد.

    ز) مرد آسمان است : آسمان در ذهن و جهان خارج مظهر بی مرزی و بی کرانگی است. در این استعاره ،مفهومی برای قلمرو هدف (مرد) در جامعه مردسالار چنین وضعیتی وجود دارد؛ لذا، فروغ مرد را آسمان صافی و روشنی میداند که چیزی او را محدود نمی سازد. کرانه های دور دست در چشم انداز اوست اما برعکس زن اسیر و گرفتار و مغموم است چنان که می گوید: تویی آن آسمان صاف و روشن / من این کنج قفس مرغی اسیرم (دیوان: ۳۵) غاده السمان، همچون ،فروغ این موضوع را دریافته و با تمام وجود خود آن را لمس کرده است. در شعر او بی مرزی سلطۀ مرد که ناشی از فرهنگ مردسالاری و عصبیت عربی جامعه اوست، در این استعاره مفهومی به خوبی پدیدار میشود مرد زن را تحقیر و تملیک . کند: «فَمَلَأَتُ حَنجرتي المُشتَعَلَهُ حُباً بِرِمَادِ شَهِيتُكَ لإذلالي و امتلاکی…» (غاده، ۱۹۹۲: ۱۱) از قویترین استعاره های مفهومی غاده در این زمینه میتوان به استعاره «زن، جغد است» اشاره کرد که با استعاره مرد آسمان است مناسبت .دارد در اندیشه،او، زن در جامعه متعصب و دچار جمود فکری جغدی است که در روشنی روز مجال پرواز ندارد و گرفتار انواع محدودیتها و تحقیرهاست: أنا ألبومه ثَقِيلَةَ الأَحمال | أحملُ عَلَى جَناحِي خَطَايَا النَّاسِ (غادة [الرقص]، ۲۰۰۳: ۲۶ به این ترتیب شاعر تابوشکنی می کند و می گوید: «وَحينَ فَتحت باب الفضاء | و هربتُ إِلى كَوكَبَي حُريَتِي وَ صدقى | رَميتَني بِالغُرور … واليوم، أحملُ غُرورى وَردَهُ صَفْرَاء | وَ أعْرَسَهَا فَی شعری…. .» (همان (۱۲) ؛ یعنی چون درهای آسمان را گشودم، به ستاره پاکی و آزادگی ام گریختم تو با غرور پرتابم کردی ولی امروز با غرورم، گل زردی را حمل میکنم و در موهایم میکارم ….

    استعاره های مفهومی در حوزه دل و عشق

    الف) دل شی است: دل مفهومی انتزاعی است و در زبان ،روزمره تعبیرهای مختلفی چون دلگیر، دل تنگ دل نگران دل آشوب و مانند آن وجود دارد. در شعر فروغ و غاده، استعاره های مفهومی فراوانی با مرکزیت دل وجود دارد؛ برای ،نمونه فروغ برای نشان دادن، ناکامی خود، از استعاره مفهومی «دل شیء است استفاده کرده است. اشیا در برابر فشار یا ضربه می شکنند. دل، مرکز احساسات و عواطف ،انسان در برابر ناملایمات و ناخوشایندیها متأثر میشود: «آه از این دل آه از این جام امید / عاقبت بشکست و کس رازش نخواند.» (دیوان، ۱۳۸۰: ۳۸) وقتی که دل، شی است و شکستنی پس میشود بر روی آن پا هم گذاشت و عبور کرد: پا بر سر دل نهاده می گویم / بگذشتن از آن ستیزه جو خوش تر. (دیوان، ۱۳۸۰: ۶۵) غاده السمان نیز از این استعاره به تکرار بهره جسته دل در نظرش شیء است قابل انفجار:
    فَلَيَنفَجِرُ القَلبِ بِلَحظَهِ الاعتراف : أحبك | أحبُّكَ أُحِبُّكَ أَحبُّكَ» (غاده، ۱۹۹۶: ۸۰)

    ب) دل ظرف است: در این مورد در توصیف دل از استعاره ظرف استفاده میشود. در شعر فروغ، نمونه هایی از این دست استعاره ها وجود دارد؛ مثلاً ،فروغ، دل را محل گناه و غلیان آن میداند: «آه بگذار که بگریزم من | از تو ای چشمه جوشان گناه.» (دیوان، ۱۳۸۰: ۴۴) غاده السمان نیز برای توصیف دل از قلمرو حسی استفاده کرده است و دل را خانه ای میداند که پنجره های آن را برای گنجشکان و نور ماه و باد باز کرده است: «فَتَحَتْ تَوَافِذَ قَلْبِي لِلعَصَافِيرِ وَضُوءِ القَمَرِ والريح.» (الرقص مع اليوم، ۲۰۰۳: ۸۶)

    ج) عشق گرماست: گاهی مفهوم انتزاعی عشق در قلمرو حس لامسه قرار می گیرد. در این استعاره مفهومی فروغ برای ملموس تر کردن عشق از قلمرو حسی گرما بهره برده است: «بازهم در گیرودار یک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد. (دیوان، ۱۳۸۰:۳۷)غاده نیز حالات خاصی را که در وجودش غلیان و حرکت آفرینی می کند، ناشی از عشق میداند و برای بیان مفهوم انتزاعی ،عشق، از صورت حسی گرما بهره میبرد. همانطور که گرما، مولکولهای مواد را به حرکت وا می دارد… عشق هم در موجودات حرکت می آفریند؛ پس عشق گرم و تحرک بخش است: «ذَلِكَ الغَلَيَانُ فِي أَجْنِحَتِي / أَهْوَ جُنُونُ الرَّبِيعِ أَم حُبُّكَ // ذلِكَ القَارِعُ لِطَّبُولِ الِانتِشَاء فِي لَيلِ الدفء؟» (الرقص مع البوم، ۲۰۰۳: ۱۰۴)؛ یعنی: آن جوششی که در بالهای من است / آیا جنون بهار است یا عشق تو / آن طبال سرمست در شبی گرم؟»

    د) عشق جنون است: معمولاً دنیای شگفت انگیز و فرامنطقی عشق را به جنون نسبت می دهند و خوارق عادات عاشقان را با منطق دیوانگی می سنجند در نمونه زیر از شعر فروغ، گذشتن از جاه و مال و آرزو در توان عقل نیست و این عشق است که میتواند از همه اینها بگذرد؛ بنابراین، در اندیشه شاعر، تعبیر عشق جنون است، بیانگر و توجیه کننده اعمالی است که از او و امثال او سر زده است عاشقی دیوانه میخواهم که زود / بگذرد از جاه و مال و آرزو (دیوان، ۱۳۸۰ ۳۸)

    غاده هم در شعر خود برای توصیف عشق از همین استعاره مفهومی استفاده میکند: اوغلنا معاً فِي غَايَه الجُنُون / وَ تَجَاوَزَنَا كُل الأسلاك الشائكة / وَ ضَحَكَنَا مِن كُل لافتات «مَمْنُوعُ المرور» (غادة [اعلنت]، ۱۹۷۶ (۵۲) یعنی به عمق بیشۀ جنون رفتیم / و از سیم خاردارهای سر به فلک کشیده گذشتیم / به همه تابلوهای عبور ممنوع خندیدیم. يا «وَسَطَ مُوقد الحمى / رَأيتُ جُنُونِى بِكَ مُلتهب / و انتظارِى لِهبوب رياحِكَ / لا يَنتَهى… (غادة [أشهد…]، ۱۹۹۲ (۲۵) :یعنی در میان تنور داغ دیدم / جنونم به تو شعله ور می شود / و انتظارم برای تندبادت/ پایانی ندارد.

    هـ) عشق خونریز است: یکی از استعاره های مفهومی که در حوزه عشق پرکاربرد است، گشندگی و خونریزی عشق است. در زبان تعبیرهایی نظیر عشقت مرا کشت، از عشق تو مردم و…. بسیار است. در شعر فروغ نیز این استعاره بسامدی قابل توجه دارد؛ محض نمونه: «زخمهای من همه از عشق است / از عشق عشق عشق دیوان، ۱۳۸۰: ۳۱۷)
    او عشق را قداره بندی زخم زن میداند که جسم و جان او را می آزارد. غاده نیز در توصیف حالات عشق از استعاره مفهومی «عشق خونریز است استفاده کرده است: «الاتری مَعِی اَنَّ البحر لحظه اعتَقَلَ السَمَكَةَ بعِشقِه / قتلها أيضاً؟!» (غادة [اعتقال] ، ۱۹۹۶: ۱)؛ یعنی: آیا تو نیز چون من نمی بینی دریا در همان دم که ماهی را با عشقش در بند کرد، به کشتنش داد؟ در اندیشه غاده عشق درنده و خونریز است و همۀ وجود عاشق را در بر میگیرد: «لقد اطبقت على زهره حُبُّكَ المُفتَرِسه و غرَسَت أَشواكاً فِى روحي / وامتصتني بكلیتی» (غاده (اعتقال)، ۱۹۹۶ : ۸۴) یعنی گل عشق درنده ات مرا برگرفت و خارهایش را در روحم فروبرد و همه وجودم را مکید. (نیز ر.ک: (غاده [الأيديه]، بی تا: ۱۱۹)

    و)عشق اسارت است: پایبندی به عشق و وفاداری ،بدان به شکل اسارت عشق» در زبان وجود دارد. در این استعاره مفهومی شاعر برای درک بهتر قلمرو ذهنی وفاداری و تسلیم محض، از قلمرویی حسی بهره میبرد ،فروغ عشق را حس مغشوشی میداند که محصورمان کرده است و عشق بود آن حس مغشوشی که در تاریکی هشتی ناگاه / محصورمان می کرد و جذیمان می کرد در انبوه سوزان نفسها و تپشها و تبسم های دزدانه. (دیوان، ۱۳۸۰: ۲۰۵) غاده السمان نیز با تأثیرپذیری از فروغ، استعاره مفهومی عشق اسارت است» را بازتاب داده: أحبُّكَ / لَكُنى أكره أن تَعتَقِلنى / كَمَا يُكرَهُ النَّها أَن يَعتَقِلَهُ مَجرَاه…/ فِي نُقطَهُ وَاحِدَة… كُن شلالاً أو بحيرة / كُن غِيمَةٌ أَو سَداً / سَتَنْهَمِرٍ مَيَاهِي عِبَر صُخُورٍ شِلالِكَ / ثُمَّ تُتابع مسيرتها… (غادة [اعتقال] ۱۹۹۶ (۳)؛ یعنی دوستت دارم اما خوش ندارم که مرا دربند کنی چنان که رود خوش ندارد در نقطه ای از بسترش اسیر شود آبشار باش یا ،دریاچه ابر باش یا بند آب تا آبهای رودخانه من از صخره های آبشار تو بگذرد و به راه خود ادامه دهد… يا تدق المسمار في جدار غُرفَهِ نَومك بَدَلاً مِن تَعليق صُورَتِي تحاول تعليقى عَلَى الجدارِ / أهَذَا مَا يدعُوهُ البَشَر بالحب؟» (غادة [ أشهد ]، ۱۹۹۲: ۱۱۰)؛ یعنی: بر دیوار اتاق خوابت میخی کوییدی / میکوشی به جای آویختن عکس مرا بدان بیاویزی آیا آدمی این را عشق میداند؟

    نتیجه گیری

    دستاوردهای این مقاله عبارت اند از : (۱) فروغ ،و غاده گفتمان زنانه را در چهارچوب استعاره های مفهومی به تصویر کشیده اند (۲) آنها کوشیده اند در باب زنان با تور، ننگ، اسیر و….. و در باب مردان با آسمان اسارتگر سنگ و…. نگاشتهایی برای بیان مصائب زنان در جامعه مرد سالار ترسیم کنند. (۳) هر دو ،شاعر عشق را وجه مشترک زنان و مردان دانسته و کوشیده اند آنچه را به نام عشق موجب استیلای مردان بر زنان و سکوت زنان در برابر این قهر و غلیه است، نقد کنند. (۴) غاده در بیان استعاره های ،مفهومی متأثر از فروغ است، با این تفاوت که محافظه کارانه تر از فروغ عمل میکند (۵) زن و جایگاه او در اجتماع، در آثار فروغ و غاده بازتابی گسترده دارد. آنها با کمک استعاره های مفهومی تصویر کلیشه ای زن/ معشوق را از شعر معاصر می زدایند (۶) استعاره مفهومی در شعر این دو ، به تابوشکنی از سنتهای مردسالارانه و نفی محدودیت های زنانه منجر می شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»