
دکلمه صوتی گویند مرا که دوزخی باشد مست – رباعی 42 از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی. قولیست خلاف ، دل در آن نتوان بست گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند.
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف ، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
فردا بینی بهشت همچون کف دست
در قالب رباعی ضربهی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق میافتد. از ابتدا انگار به گونهای شاعر میخواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد میماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «فردا بینی بهشت همچون کف دست» میشناسند.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
گویند مرا که دوزخی باشد مست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «گویند مرا که دوزخی باشد مست » از خیام است. این قطعهها توسط زهرا بهمنی و داوود ملک زاده خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
معنی گویند مرا که دوزخی باشد مست
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف ، دل در آن نتوان بست
در تفکر افراد تجردگرا که جهان را به صرف مادیت و غرایز آن نفی میکنند.
معنی گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند
گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
عامل دوزخی بودن فرد دلبستگی به دنیا و امیال پیکر مادی است، و فرد برای رستگاری میبایست در این دنیا دل از تمام لذات و زیبایی اینجهانی بشوید.
تفسیر فلسفی گویند مرا که دوزخی باشد مست
تفسیر زیر از عبدالحسین عادل زاده است. انتشار این متن به معنای تایید یا انکار محتوای آن نیست.
گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولی ست خلاف، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
در اینجا شاعر به مسأله غریزه و تعیینکنندگی آن در وجود بشر پرداخته است. در این رباعی، عاشقی و میخوارگی کنایه از پیروی از غرایز مادی زمینی است. گوینده با سرودۀ خویش میخواهد این مطلب را برساند که در تفکر افراد تجردگرا که جهان را به صرف مادیت و غرایز آن نفی میکنند، عامل دوزخی بودن فرد دلبستگی به دنیا و امیال پیکر مادی است، و فرد برای رستگاری میبایست در این دنیا دل از تمام لذات و زیبایی اینجهانی بشوید. خیام که شخصی خردمند و تیزبین است، باز در اینجا نکتهای را که در عین سادگی و بدیهی بودن بسیار مغفول مانده است بیان میکند؛ که اگر قرار بر آن باشد که دلبستگی به زندگی مادی مایه تباهی اخروی و از دست دادن رستگاری گردد، پس چون هیچ انسان سالمی را نمیتوان یافت که چنین غرایزی در او گم شده باشد، اگر بهشتی نیز وجود داشته باشد، در فردای قیامت کمتر کسی را میتوان یافت که در آن مقیم شده باشد، مگر اندک کسانی که بهجبر شدید طبایع خویش ضایع و عقیم گذارده باشند.
شاعر در اینجا مثل همیشه نگاه پاک و واقعنگر خویش را به مساله زندگی، اخلاق و هدف هستی معطوف میکند و از ورای آنچه که به پیشفرضهای کلیشهای عصر او و هر عصر و دوره دیگری میتواند تبدیل شده باشد، به تناقضات موجود میان واقعت طبیعی هستی و انسان، و آنچه که در چشمانداز آرمانخواهانه عدهای معدود شکل گرفته است، دست میگذارد.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که خیام در اینجا نیز – همچون دیگر رباعیات خود – دست به ارایه هیچگونه داوری اخلاقی یا ایدئولوژیک نزده است، بلکه صرفاً به ارایه قضاوتی واقگرایانه از آنچه واقعیت هستی و وجود نشان میدهد پرداخته است. او در اینجا به واقعیت وجود آدمی که به نیروی مادی غرایز انگیزه تلاش و زیستن میگیرد اشاره کرده، و اینکه اساساً بدون مهر و دلبستگی به حیات مادی، پایۀ امید به زیستن و ادامه حیات و تلاش برای بقا متزلزل خواهد شد.
در اینباره اگر عمیقتر بیندیشیم، راز این مسأله را که چرا در ادبیات عرفانی مجردترین مفاهیم به واسطۀ جنسیترین و نوشخورانهترین مضامین بیان شده است، در مییابیم! که نیروهای کنشگر در وجود پرشورترین نفیکنندگان جهان نیز درنهایت از همین جریانهای غریزیِ بنیادینِ نیرو و مایه میگیرند!
دیدگاه کاربران دربارهی گویند مرا که دوزخی باشد مست خیام
فرهاد می گوید:
به نظر من (و البته بسیاری دیگر) شما کاملن اشتباه میگویید آقا یا خانم ناشناس. شما چه اصراری دارید گفته های خیام را مطابق نظر خود (آن هم به اشتباه) تفسیر کنید؟! “دوزخی باشد مست” که تفسیر عارفانه نمیخواهد؟ دارد نظر آنها که میگویند مستی گناه است را زیر سوال میبرد. شما فارسی بلدید؟ همه که مثل هم نیستند. قرار نیست خیام را با بابا طاهر عریان یکی بدانید.
بهنام می گوید:
شعر فقط وزن و قافیه نیست. شعر هنره و شاعر هم هنرمند. یکی حرف دلشو رو بوم نقاشی پیاده میکنه یکی رو یه فیلم یا موسیقی یا هر چیز دیگه .
هیچ کدوم از هنرمندا حرف دلشونو به زبان ساده بیان نمیکنن بلکه آنرا در پشت مجموعه ای از استعارات منتقل میکنن . انقدر ساده بین نباشیم و ارزش خیام و حرف او را بالاتر از کاری که اراذل (شرابخواری) میکنن بدونیم.
خلیل می گوید:
من نمیدونم چرا شعرهای اصلی خیام رو که واقعا با وزن اصلی خودش خیلی شیرین و روان سروده شده و زیبایی این شعرها نیز به همین وزن زیباست ایگونه تحریف شده؟ فقط تنها یک پاسخ در ذهنم وجود داره و اونهم در هر دوره از تاریخ هر کس به نفع خودش اونها رو تحریفش میکنه و اینهم جزء زیباییهای شعرهای خیام است.
گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولی است خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
فردا باشد بهشت همچون کف دست
شعر گویند مرا که دوزخی باشد مست اثر کیست؟
اثر خیام است.
معنی گویند مرا که دوزخی باشد مست چیست؟
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - بهمن 4, 1401
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - بهمن 3, 1401
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - بهمن 3, 1401