
معنی دائم الحیاه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ دائم الحیاه در گویش ها و لهجه ها.
معنی دائم الحیاه
معنی : حی العالم ، جاوید زندگانی .
کلمات هم قافیه با دائم الحیاه
هم قافیه : تباه ، پناه ، پگاه ، نگاه.
دائم الحیاه در فرهنگ فارسی
۱- جاوید زندگانی . ۲ – ( اسم ) همیشه بهار .
حی العالم
دائم الحیاه در لغت نامه دهخدا
( دائم الحیاة ) دائم الحیاة. [ ءِ مُل ْ ح َ ] ( ع اِ مرکب ) حی العالم . ایزون.
پیشنهاد و نظر شما برای معني دائم الحیاه
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
Latest posts by غزل حمیداوی (see all)
- 50 – در آمد باربد چون بلبل مست – (سی لحن باربد) - بهمن 13, 1401
- 49 – چهارم روز مجلس تازه کردند – بزمآرائی خسرو - بهمن 13, 1401
- 48 – چو شاهنشاه صبح آمد بر اورنگ – آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین - بهمن 12, 1401