
معنی جادو خیز به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جادو خیز در گویش ها و لهجه.
معنی جادو خیز
افسونگر.
معنی جادو خیز در فرهنگ فارسی
( صفت ) جادوگر
معنی جادو خیز در فرهنگ عمید
=جادوگر.
معنی جادو خیز در لغت نامه دهخدا
جادوخیز. ( نف مرکب ) کسی یا چیزی که جادو را برانگیزد. جادوگر :
آهوی تاتار را سازد اسیر
چشم جادوخیز و عنبرموی تو.
خاقانی.
رجوع به جادو شود.
پیشنهاد و نظر شما برای واژه جادو خیز
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی
Latest posts by sahar (see all)
- لاله سیراب – نفسی داشتم و ناله و شیون کردم - بهمن 9, 1401
- ناله ناکامی – برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم - بهمن 9, 1401
- زندان زندگی – تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم - بهمن 9, 1401