
معنی جادوئی کردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جادوئی کردن در گویش ها و لهجه.
معنی جادوئی کردن
افسونگری کردن.
معنی جادوئی کردن در فرهنگ فارسی
سحر کردن.
معنی جادوئی کردن در لغت نامه دهخدا
جادوئی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. جادوگری کردن :
جادوئی کرده ست کسی یا سیمیاست
یا خلاف طبع تو از بخت ماست.
مولوی.
رجوع به جادو کردن شود.
پیشنهاد و نظر شما برای واژه جادوئی کردن
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی
Latest posts by sahar (see all)
- لاله سیراب – نفسی داشتم و ناله و شیون کردم - بهمن 9, 1401
- ناله ناکامی – برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم - بهمن 9, 1401
- زندان زندگی – تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم - بهمن 9, 1401