قشنگ من…
برای ادمهایی بجنگ که جنگیدن را بفهمند… و برای حال خوبت بجنگند…
برای چیزهایی گریه کن که ارزش اشکهایت را داشته باشند…
روی شکافهای سخت بی کرانگی دست بکش…
تو تمام نخواهی شد…
و پایان نخواهی یافت…
حتی با دردهایی که از عمق جانت برمیخیزند…
و روح بزرگت…
کدر نخواهد شد… و تا ابد توان تمییز نور گرم را از موجهای سرد بی تفاوتی خواهد داشت…
قشنگ من… تو بی تفاوت نیستی… تو عشق را میفهمی…
تو معنای جادو را میدانی… و نورهای گرم ماورایی را دیده ای…
من به تو ایمان دارم… که تو هرگز از جنس این نقاب ها نخواهی شد…
به تو ایمان دارم… که تو نور خواهی شد و احساس را به آدمها نشان خواهی داد…
من تو را باور دارم…فراتر از چشمهایم… تورا باور دارم در فراسوی اشکهایم… و بال هایت را حاصل تمام آن سقوطها میدانم…
من به عمق ات ایمان دارم… به اقیانوس درونت… به آن وسعت خفته در قلبت…
و دریای ارام نگاه طوفانی ات…
تو قسمتی بزرگ از جهانی پر از احساس هستی…
تو قطعه ی جداشده از داستان بزرگ عشقی…
تو تمام نخواهی شد…
و پایان نخواهی یافت…
و لایه های روشن زندگانی را به تمام این جسم های توخالی نشان خواهی داد…
- قشنگ من… - سپتامبر 4, 2023
- ناگهان باران شد! - سپتامبر 4, 2023
- پیش از این… - می 22, 2023
