عمریست-مرا-تیره-و-کاریست-نه-راست

عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست – 38

  • دکلمه صوتی عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست – رباعی 38 از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی. محنت همه افزوده و راحت کم و کاست شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست.

     

    عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست
    محنت همه افزوده و راحت کم و کاست

    شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
    ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست

     

     

    ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست» از خیام است. این قطعه‌ها توسط زهرا بهمنی و داوود ملک زاده خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    تفسیر فلسفی عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست

    تفسیر زیر از عبدالحسین عادل زاده است. انتشار این متن به معنای تایید یا انکار محتوای آن نیست.

     

    عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست

    محنت همه افزوده و راحت کم و کاست

    شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست

    ما را ز کس دگر نمی‌باید خواست

    هستی راحت و سختی را فارغ از مقیاس ذهن بشری به یکسان عرضه می‌دارد، اما از آنجا که بشر آ‌گاهانه هستی و نیستی، و خوشی و ناخوشی را بنا بر معیار وجودی خویش درک می‌کند و بر اساس آن در باب پدیده‌ها و دگرگونی‌های آنها دست به قضاوت می‌زند، سختی‌های حیات همواره رو به فزونی و خوشی‌های آن همواره رو کاستی و نقضان جلوه می‌کند. و از آنجا که او برای غلبه بر ماهیت زوال‌پذیر و متغیر هستی دست به تکاپو و تلاش می‌زند تا به این وسیله بتواند جنبه حیات‌بخش و آفریننده آن را نیرومندتر سازد، در نظر او راحتی و خوشی با کوشش و تکاپو، و ناخوشی و ناراحتی خودجوش و بدون هیچ‌گونه کنشی به آدمی رو می‌آورد. اما حقیقت آن است که در هستی جریان‌های مرگ و زایایی دوشادوس یکدیگر به طور موازی و پایاپای در حرکت‌اند، اما کنش آ‌گاهانه بشر هم‌سو با میل به بقای بیشتر که کم و بیش در تمامی پدیده‌های هستی وجود دارد، او را به تلاشی هدفمند برای کسب راحتی و دفع سختی و ناراحتی وا می‌دارد، و همین تقلای هدفمند و عامدانه باعث می‌شود که زندگی او به میدانی برای تکاپو در جهت کسب هر چه بیشتر لوازم حیات و گریز هر چه تمام‌تر از لوازم مرگ و نابودی تبدیل شود. و این‌گونه به تعبیر کنایه‌آمیز شاعر، شکر که برای رسیدن به اسباب مرگ و پیری و زوال، نیاز به کمک و مساعدت کسی نیستیم و تنها برای بقا و چند صباحی زندگی بیشتر می‌بایست پیوسته بکوشیم.

    گر شاخ بقا ز بیخ بختت رست است

    ور بر تن تو عمر لباسی چست است

    در خیمه تن که سایبانی ‌ست ترا

    هان تکیه مکن که چارمیخ‌اش سست است

    در واقع این خواست ذاتی ما در جهت بقای بیشتر است که اسباب مرگ و زوال را همواره نزدیک‌شوند و در دسترس، و اسباب هستی و حیات را همواره دورشونده و خارج از دسترس جلوه می‌دهد.

    «از هر چه که فرار کنی، به سرت می‌آید.»[1]

    دیدگاه کاربران درباره‌ی عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست خیام

    کوشا می گوید:
    عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
    محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
    شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
    ما را ز کس دگر نمیباید خواست
    در مصراع اول هدف خیام از تیره گی روز گار است که چرخ گردون با همه کج است، در مصراع دوم شکایت از روز گار است که خلاف آرزو ها در محنت و رنج میگذرد، در مصراع سوم و چهارم سپاس گذاری از خداوند کرده اینکه میگوید خدای شکر هرچه است تو برای من میدهی، چه غم و یا چه خوشی باشد، اما سپاس اینکه مرا مدیون کس دیگر نیمسازی. ” عبدالمعروف کوشا صمدی کابل”

    امیر می گوید:
    بیت اول رو اصلا نمی فهمم … ولی بیت دوم منظورش به بیت سوم و ایزد هستش که رنج و سختی رو زیاد کرده و اسایش و ارامش رو کم, بیت سوم که کاملا تیکه انداخته “انچه اسباب بلاست!” خدا داره به روزمون میاره
    انوری میگه:
    هر بلایی کز آسمان آید
    گرچه بر دیگری قضا باشد
    به زمین نا رسیده می پرسد
    خانۀ انوری کجا باشد
    بلای اسمانی 🙂

    محمود می گوید:
    در مصرع آخر
    حرف پیشروان دینی رو نقض میکنه که:
    هرچه نیکی است از سوی خداست و تمام بدی هایی که میبینیم از خود ماست.
    خیام همه چیز رو از خدا میدونه هم سختی و هم راحتی که البته در این رباعی اذعان میکنه که ندیده
    خدا یا هست و همه چیز از اوست
    یا نیست اینکه فقط خوبی‌ها از سمت خداست
    و بدی ها از سوی ما و شیطان است

     

    شعر عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست اثر کیست؟

    اثر خیام است.

     

    معنی عمری‌ست مرا تیره و کاری‌ست نه راست چیست؟

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *