آموزش‌های ویدیویی
عاشقانه در حرمش

عاشقانه در حرمش

  • عاشقانه در حرمش

     

    چشم‌هایش ستیغ کرمانشاه ،در پاسارگادوهگمتانه ی من
    گیسوانش خراج مصر و روم، ضامن ملک بی‌خزانه ی من
    تخت جمشید قصر رؤیایش ،پله پله به آسمان نزدیک
    کوروش و داریوش موجی نو، روی طوفان بی‌کرانه ی من
    خنده‌هایش به مثنوی ماند،به سماع نگاه مولانا
    هفت اورنگ جامی و خمسه است، در دل بکر و پر ترانه ی من
    اخمش از نسل سربدارانِ، قاطع و پرصلابت و مغرور
    باشتینی‌ترین صدای دف، بین اشعار عاشقانه ی من
    روبرویم که می‌نشیند در، بسته است و ورود من ممنوع!
    دور از او شعر می‌شود قلمم، قلمِ در پیِ بهانه ی من
    رکعتی عاشقانه در حرمش ،اقتدا می‌کنم به چشمانش
    بعد از الله واکبر و حمدش،به خدا می‌رسد زبانه ی من
    من که ایاک َ نعبدُ دائم،عشق،ایاکَ نَستَعین،حالا_
    _اهدنا آن صراطِ زیبا را،لحظه ای سوی آشیانه ی من
    قل هو الله ویک نفر که مرا،بُرده تا اینهمه نیاز بهار
    لَم یَلِد مثل او، وَلَم یولَد،بر درخت پر از جوانه ی من
    عشق سبحانِ رَبی اَل او شد،عشق سبحان ربی الاعلی
    اَشهَدُ اَنََّ نیست جز چشمی،که به آتش کشیده خانه ی من
    السلامُ عَلَیک و مریم،و عَلَینا که واقعاً مستم
    و عَلَیکُم و هرکه در کوچه، هست دنبال این نشانه ی من

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    حفیظ(بستا) پورحفیظ
    Latest posts by حفیظ(بستا) پورحفیظ (see all)
    Loadingذخیره در لیست علاقه‌مندی

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دلیل بازگشت وجه