طمع
دیدمت بر مرکب طمع ،گشتی سوار
آرام در دلم گفتم ،کمی آرام بران
تو شنیدی حرف دل ،اما هی زدی بر مرکبت
مرکبت افسار گسیخت ،تو پرت گردیدی از آن
خاک بود و تو بودی و چشمی بود ،،پر از افسوس و آه
گفتمت ،گفتم ،تو شنیدی ،نگفتم ؟ کمی آرام بران
بخوانید:
Latest posts by راز۳۴ (see all)
- پره آسیاب - سپتامبر 23, 2023
- چون، شمعی درون سوزم - سپتامبر 23, 2023
- پیمانه شکستیم - سپتامبر 16, 2023
