شِلیکِ گلوله
همیشه رفتنت رو میدیدم من تویِ خواب
تا یه شب رفتی تو بی خبر دَرَم نبستی
مِثلِ شاخه های یک درختِ کهنه سال
تویِ فصلِ سردِ رفتنت منو شکستی
چه حرارت و شورِ عجیبی داشتیم من و تو
که هنوز حِس میکنم تک تکِ بوسه هاتو رو لبام
تو چی داشتی چی گذاشتی تو این دِلم
که نه خونه!؟ حتی دُنیا هم یه سِلوله برام
همه شبها رو بدونِ تو. به خوابِ گریه ها میرم
من خود تنهاییم با رفتنت کوهِ غم و غُصه شدم
چندتا بوسه و بغل مونده تو این شبهای تلخ ؟
من که مُحتاجِ توام برگرد به آغوشِ خودم
بَعدِ رَفتنِت هوایِ دل دائما اَبری میشه
کم نداشتم بعد تو بارون و تنهایی تو شبام
وقتی بارون میگیره شِدّتِ اَشک بند نمیاد
که با چَترَم میزنه به رویِ هردو گونه هام
پُشت سر گذاشتم خیلی روزا رو بعد تو
جایِ رَفتنت اَما هنوز تیر میکشه
بَدتر از زخم گلوله شد نبودنِت
کاش میفهمیدی که زخمِ دِل خوب نمیشه
چجوری کَندی تو از جاش کُجا بُردی قَلبَمو ؟
که برام دنیا غروب و واسه تو خودِ طلوعه
تو همون لحظه که برگشتم تو رو صِدا کنم
یهویی چکوندی ماشه رو تو با شِلیک گلوله
پَریدم از خواب و دیدم جای خالیتو دوباره
کاشکی واقعاً میکُشتی منو قبلِ رفتنت
وقتی ذره ذره میمیری آب میشی هر شب
نمیتونی اما بِکَنی اون همه خاطراتو از تَنِت
بخوانید:
- شبهایِ تهران - سپتامبر 4, 2023
- شِلیکِ گلوله - سپتامبر 4, 2023
