
شعر چون اختران پلاس سیه بر سر آورند ملک الشعرا بهار
کیک نامه
چون اختران پلاس سیه بر سر آورند
کبکان به غارت تن من لشکرآورند
دودو و سه سه دهتادهتا وبیست بیست
چون اشتران که روی به آبشخورآورند
آوخ چه دردهاکه مرا در دل افکنند
آوخ چه رنجهاکه مرا برسرآورند
ازپا ودست و سینه وپشت وسر وشکم
بالا وزمبر رفته و بازی درآورند
چون رگزنان چابک بی گفتهٔ پزشک
بهرکشودن رک من نشتر آورند
بر بسترم جهند وتو دانی که حال چیست
چون یک قبیله حمله به یک بستر آورند
از هم جدا شوند چو دزدان ز یک کنار
وز یک کنار روی به یکدیگر آورند
در آستین راست چوگیرم سراغشان
چابک ز آستین چپم سر برآورند
نازان و سرفراز بتازند سوی من
گویی مگر ز خیل مخالف سرآورند
درکشوری که اجنبیان را مجال نیست
بیدار و گیر روی بدان کشور آورند
در جایگاه پنهان داخل شوند و فاش
ناکرده شرم حمله به بام و درآورند
گو مگرکه نیزه گذاران غزنوی
با نیزه روی بر در کالنجر آورند
یا خیلی از عشیرهٔ قزاق نیم شب
مستانه حمله بر بنه قیصر آورند
خوابم جهد زچشم وخیالم پرد زسر
زآنچ این گزندگان به من مضطر آورند
چون کارسخت کشتبجنبم زجایخوبش
گویم مرا چراغی در محضر آورند
آن ناکسان چراغ چو دیدند و جنبشم
خامش شوند و تن به حجاب اندر آورند
چون برکشم لباس، کریزند و خو را
زبر قمیص بستر در سنگر آورند
من نیز مردوار برونشان کشم ز جای
ور چون زنان ز بیم به سر معجر آورند
انگشت انتقام من آرد به دامشان
هرچند همچو مرغان بال و پر آورند
*
*
افزون مراست باری ازاینگونه دشمنان
کز کینه هر دمیم غمی دیگر آورند
گه دستیار اجنبیان گشته و به من
چون کیک حملههای بسی منکر آورند
گه یار مفتخوران گردند و بر زبان
گاهیم فتنهجوی وگهی کافر آورند
گاهی وزیر گشته و بیموجبی مرا
از باختر دوانده سوی خاور آورند
گاهی مرا به خطهٔ بجنورد بیدلیل
بنشانده و به لابهٔ من تسخرآورند
که در لباس کیک بدانسان که گفته شد
در من فتاده و پدرم را درآورند
من نیز با چراغ بلاغت به جانشان
اخگر زنم اگرچه تن از اخگر آورند
اندامشان بدوزم با نوک خامهام
هرچند پیش خامهٔ من خنجرآورند
یکیک برون کشمشان ازگوشه وکنار
گرچه پناه بر سر دوپیکر آورند
ور بگذرم به خواری گیرم گلویشان
فرداکه خلق را به صف محشرآورند
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش – ۱۲۵
دانلود آهنگ درد سامان جلیلی + پخش آنلاین
گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
چون اختران پلاس سیه بر سر آورند
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چون اختران پلاس سیه بر سر آورند کبکان به غارت تن من لشکرآورند دودو و سه سه دهتادهتا وبیست بیست چون اشتران که روی به آبشخورآورند» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «یکیک برون کشمشان ازگوشه وکنار گرچه پناه بر سر دوپیکر آورند ور بگذرم به خواری گیرم گلویشان فرداکه خلق را به صف محشرآورند» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر کیک نامه ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر کیک نامه ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- همی نالم به دردا، همی گریم به زارا - بهمن 16, 1401
- بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا - بهمن 16, 1401
- دوش در تیرس عزلت جانفرسایی - بهمن 16, 1401