چه-کند-بنده-که-گردن-ننهد-فرمان-را

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را – 17

  • دانلود دکلمه شعر چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را سعدی – غزل 17 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند.

    شعر چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را – غزل 17 – سعدی

     

    چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

    چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

     

    سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند

    عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را

     

    دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

    سر من دار که در پای تو ریزم جان را

     

    کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن

    تا همه خلق ببینند نگارستان را

     

    همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی

    تا دگر عیب نگویند من حیران را

     

    لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم

    همه را دیده نباشد که ببینند آن را

     

    چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب

    گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را

     

    گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن

    که محالست که حاصل کنم این درمان را

     

    پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم

    غایت جهل بود مشت زدن سندان را

     

    سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات

    غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

     

    سر بنه گر سر میدان ارادت داری

    ناگزیرست که گویی بود این میدان را

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، محسن رحمتیان، ، محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    دانلود آهنگ بعد ما شروین حاجی پور

     

    معنی چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

    چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

    بنده جز تسلیم شدن در برابر معشوق چاره ای نمی شناسد. همچنان که گوی جز تن دادن به ضربه های چوگان راهی ندارد.

    [گوی= توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان= چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند].

     

    معنی سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند

    سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را

    هر گاه معشوق بلند بالای ابرو کمانی، تیر به سوی عاشق روانه سازد. این عاشق است که چشمان خویش را آماجگاه تیرِ او می سازد و شاکر است.

    [بالا= قد و قامت].

     

    معنی دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

    دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را

    به خاطر اینکه عجز و ناتوانی و درماندگی من از حدّ توان گذشته است، مرا یاری کن و برای اینکه بتوانم جانم را نثارِ گام هایت نمایم، عنایت و محبتت را از من دریغ مدار.

     

    معنی کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن

    کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را

    ای کاش روی بند از آن چهرۀ زیبایت برمی افتاد تا تمامِ مردم در آن سویِ نقابت، رخسار پُر نقش و نگار و زیبای تو را مشاهده می کردند.

    [منظرِ حُسن= نظرگاه و چهره و صورت زیبا / نگارستان= محل پر نقش و نگار].

     

    معنی همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی

    همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی تا دگر عیب نگویند من حیران را

    و با مشاهدۀ رخسارت، چشم همگان به تماشای ویژگی های تو متحیّر می ماند تا دیگر عیبِ منِ واله و حیران را به زبان نیاورند و ملامت نکنند.

    [همه را دیده= دیدۀ همگان / اوصاف= ویژگی ها، صفت ها / منِ حیران را عیب= عیب منِ حیران].

     

    معنی لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم

    لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم همه را دیده نباشد که ببینند آن را

    امّا نه، آن نشانی که من در چهرۀ تو می بینم ، دیگران قادر به دیدن آن نیستند. یعنی بصیرتِ دیدن آن نقش را ندارند.

    [لیکن= امّا، ولی، با این همه، در تداول فارسی به صورت لیک هم بکار رفته است / نقش= نشان و اثر، عکس و تصویر].

     

    معنی چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب

    چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را

    حالِ چشمِ گریان خویش را با طبیب در میان نهادم، گفت: برای درمان یک بار دهانِ خندانِ معشوق را ببوس.

     

    معنی گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن

    گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن که محالست که حاصل کنم این درمان را

    گفتم آیا منظورت این است که در این درد جان خواهم داد؟ زیرا دست یابی به این شیوه درمان ، یعنی یک بار بوسیدن لبِ یار ممکن نیست.

    [که= در مصراع دوم به معنی زیرا که / درد= احساس نیاز و تمنّای شدید برای رسیدن به معشوق].

     

    معنی پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم

    پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم غایت جهل بود مشت زدن سندان را

    زورآزمایی من با بازوی نقره گون او خردمندانه نبود، چرا که مشت بر سندان کوفتن نهایت نادانی است.

    [ساعد= بازو، در استعمال فارسیان مابین کفِ دست و آرنج را گویند. (لغت نامه) / غایت= نهایت / سندان = آهنی ضخیم که فلزات و جز آن را بر آن نهند و با پتک کوبند].

     

    معنی سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات

    سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

    دور باد از من که از ملامت های مردم بیمی به خود راه دهم، زیرا حال من حال کسی است که در رود نیل غرقه گشته است و ریزش باران بر وی اثری ندارد. [هیهات= چه دور است، فارسیان در مقامِ تحسّر و تأسف بکار می برند، افسوس / اندیشه کردن= ترسیدن و بیم داشتن، غمگین بودن].

     

    معنی سر بنه گر سر میدان ارادت داری

    سر بنه گر سر میدان ارادت داری ناگزیرست که گویی بود این میدان را

    اگر اندیشه ورود به میدان عشق را در سر می پرورانی، تسلیم باش، زیرا در میدان عشق و ارادت باید سَری برای فدا شدن داشته باشی.

    [ارادت= دوستی از روی اخلاص و توجه خاص / گوی= بیت 1 از غزل 17].

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را سعدی

    محسن میرزایی میگوید:

    نگاه سعدی به عشق را میتوان در تک تک ابیات این شعر مشاهده کرد؛ رضا در برابر معشوق.
    و چه پیروزی ای بزرگتر از تسلیم شدن در برابر معشوق و محبوب!!!

     

    شایق میگوید:

    با سلام هرکس بنده او شد اختیار را در کف او می نهد و دست از خود می شوید و از نمام بندهای دیگر رهایی می یابد از ان رو که در بند توام ازادم یا رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست و وقتی چنین شد از دوست هرگز نمی رنجد و همه ناملایمات را تحمل میکند و او را خواست دوست میداند و میگوید عاشق انست که بر دیده نهد پیکان را.

    بهر حال سعدی ارزو میکند که ای کاش همه میتوانستند ان روی زیبا را ببیند تا بدانند که روی زیبا در این دنیا در برابر ان زیبایی مطلق قطره ای بیش نیست و بجای این اذتهای زود گذر ان لذت مطلق را جستجو میکردند اما چه کند که همه را دیده نباشد که ببینند ان را و خلاصه بوسه وکنار او هزار درد بی درمان را از جمله اشفتگی بخل حسادت کبر ثروت اندوزی بد اخلاقی بی ادبی شهوترانی و …. درمان میکند و این نسخه ای است که تمام عرفا در طول تاریخ بیچیده اند و باز خواهند بیچید و سعدی با همین نسخه از ملامت مردم نمی هراسد و اصولا مرد خدا را با نام وننگ رابطه ای نیست و هر چه بادا باد.

     

    ایرانی میگوید:

    در بیت دهم این غزل زیبا اسلوب معادله وجود دارد یعنی میشه جای دو مصرع را با یکدیگر عوض کرد و یا میان آن دو علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی بر پایه تشبیه و مصرع دوم در حکم مصداقی برای مصرع اول است.
    سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
    غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

     

    معنی چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را سعدی چیست؟

    بنده جز تسلیم شدن در برابر معشوق چاره ای نمی شناسد. همچنان که گوی جز تن دادن به ضربه های چوگان راهی ندارد.

    [گوی= توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان= چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند].

     

    شعر چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *