مشتاقی-و-صبوری-از-حد-گذشت-یارا

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا – 7

  • دانلود دکلمه صوتی شعر مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا سعدی –  غزل 7 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن.

    شعر مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا –  غزل 7 – سعدی

     

    مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

    گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را

     

    باری به چشم احسان در حال ما نظر کن

    کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

     

    سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت

    حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را

     

    من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم

    کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را

     

    چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد

    آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را

     

    حال نیازمندی در وصف می‌نیاید

    آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را

     

    بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت

    دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را

     

    یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

    چندان که بازبیند دیدار آشنا را

     

    نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان

    وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را

     

    ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی

    تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را

     

    سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی

    پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

     

    مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، محسن رحمتیان، محسن لیله‌کوهی و سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

     

    معنی مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

    مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را.

    ای یار عاشقی و شکیبایی ما از اندوه بیرون شد. اگر تو تاب شکیبایی داری، ما توانِ تحملِ دوری از تو را نداریم.

    [مشتاقی= آرزومندی و عاشقی]

     

    معنی باری به چشم احسان در حال ما نظر کن

    باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را.

    ای یار، از آنجا که گدایان از خوان پادشاهان آسایش می یابند، تو نیز که پادشاهِ کشورِ حُسنی، یک بار به دیدۀ لطف بر ما که نیازمند لطف تو هستیم، نظری بیفکن.

    [باری = به هر حال ، خلاصه / احسان = خوبی و نیکی، بخشش / نظر کردن = نگاه کردن / خوان = سفرۀ فراخ و گشاده / راحت = آسایش و آرامش]

     

    معنی سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت

    سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را.

    اگر پادشاهی بر بندگان درگاهِ خویش خشم گیرد بر این کار تواناست. اما ظلم و ستم نیز اندازه ای دارد. یعنی ای معشوقی که پادشاه کشور حُسن و زیبایی هستی، با اینکه می توانی بر ما خشم بگیری ولی بیش از این بر ما ستم روا مدار.

    [حضرت = درگاه و پیشگاه / حکم = فرمان و دستور / ولیکن = اما، ولی]

     

    معنی من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم

    من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را.

    من بدون تو، برای خودم زنده بودن را نمی‌پسندم چرا که بدون دوستان، ادامه‌ی زندگی همراه با آسایش و راحتی نیست.

     

    معنی چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد

    چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را.

    وقتی محروم از تو و تشنه، جان دادم. چه سودی دارد که با دو چشم گریان، گیاهِ سریرآورده از گورم را آبیاری کنی؟

     

    معنی حال نیازمندی در وصف می‌نیاید

    حال نیازمندی در وصف می‌نیاید آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را.

    چگونگی و احوال نیاز ما به تو وصف ناپذیر است. هنگامی که تو باز آمدی، این ماجرا را بیان خواهیم کرد.

    [نیازمندی = شوق و اشتیاق ، خواهش و تمنا، احتیاج و نیاز به معشوق]

     

    معنی بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت

    بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را.

    بازآ و جان شیرین مرا به مانند تحفه ای بپذیر زیرا درویش بینوایی چون من، زادِ دیگری برای تقدیم کردن ندارد.

    [خدمت = هدیه و تحفه و پیشکش / برگ = توشه و آذوقه، مال و دارایی / درویش = فقیر و تهی دست / بی نوا = بی ساز و سامان]

     

    معنی یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

    یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را.

    خدایا به عاشق آنقدر که بتواند دیدار معشوق را باز بیند. سلامت و فرصت عنایت فرما.

    [یا رب = خدایا، شبه جمله است که در مقام شگفتی نیز بکار می رود / آشنا = یار و دوست، در اینجا به معنا بکار رفته است. در مصراع اول به معنی عاشق و در مصراع دوم به معنی معشوق / دیدار = چهره]

     

    معنی نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان

    نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را.

    ای برادر، در نظر زیبا رویان، نه فرمانروایی سلاطین ارزش و اعتباری دارد و نه پرهیزِ پارسایان.

    [خوب رویان = زیبا رویان / وقع = اعتبار و عزت، قدر و منزلت]

     

    معنی ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی

    ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را.

    ای کاش نقاب و روی بندِ لیلی از روی چهره اش فرو می افتاد و همگان چهرۀ زیبای او را می دیدند تا دیگر برای مجنونِ گرفتارِ عشق، هیچ ملامتگری باقی نمی ماند.

    [برقع = نقاب و روی بند / مدّعی = سرزنش کننده / مبتلا = دلباخته و عاشق]

     

    معنی سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی

    سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را.

    ای سعدی، قلمِ سرنوشتِ، سعادت تو را در تحمل سختی ها رقم زده است. پس هر چه را که برایت پیش می آید، بپذیر و در برابر حکمِ الهی تسلیم باش.

    [قضا = سرنوشت، حکم الهی / قلم = کنایه از قلمِ سرنوشت / گردن نهادن = کنایه از تسلیم شدن، اطاعت و فرمانبرداری کردن]

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا سعدی

    ناشناس میگوید:

    باری به چشم احسان در حال ما نظر کن

    یک بار از روی مهربانی به حال و روز ما نگاه کن

    کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

    زیرا از سفره پادشاهان و بزرگان،نیازمندان به نان و نوایی میرسند.

    بار عام دادن

    در بوستان:

    یکی را به سر برنهد تاج بخت

    یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

    چنان پهن خوان کرم گسترد

    که سیمرغ در قاف قسمت خورد

    کلاه سعادت یکی بر سرش

    گلیم شقاوت یکی در برش

     

    علی کریمی میگوید:

    حضرت حافظ در غزل معروف

    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

    به استقبال این غزل شیخ اجل رفته است.

    و تعدادی از قافیه ها و مصراع ها را به کاملی از او وام گرفته است.

     

    سید روح اله بنی فاطمی میگوید:

    با سلام ، دراین غزل سعدی نیز همانند سایر غزل هایش ، معشوق ، مقام والایی دارد . ولی بعید به نظر می رسد که معشوق در این غزل ، آسمانی و صراحتأ خدا باشد . در بیتِ

    نه ملک پادشا را در چشم «خوبرویان»

    وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را

    معشوق ، زمینی به نظر می رسد .

    دربیت

    یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

    چندان که بازبیند دیدار آشنا را

    آشنا در مصراع دوم با آشنا در مصراع اولِ بیت ، معنایی متفاوت می یابد ( در مصراع اول : آشنا ، کسی است که مهلتِ دیدار می خواهد ، یعنی عاشق یا خود سعدی . و در مصراع دوم ، آشنا کسی است که مورد آروزی عاشق است ، یعنی معشوقی که منظور نظر سعدی است ) و سعدی از خدای خودش مهلت و عمر می خواهد تا بتواند معشوقِ خوبروی خود را زیارت کند .

    با سپاس .

     

     

    معنی مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا سعدی چیست؟

    ای یار عاشقی و شکیبایی ما از اندوه بیرون شد. اگر تو تاب شکیبایی داری، ما توانِ تحملِ دوری از تو را نداریم.

    [مشتاقی= آرزومندی و عاشقی]

     

    شعر مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»