شعر مردم ای مردم مهدی اخوان ثالث مردم! ای مردم من همیشه یادمست این، یادتان باشد نیم شبها و سحرها، این خروس پیر میخروشد، با خراش سینه میخواند گوشها گر با خروش و هوش با فریادتان باشد مردم! ای مردم من همیشه یادمست این، یادتان باشد و شنیدم دوش، هنگام سحر میخواند باز این[…]
بایگانی دسته بندی: مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث، شاعر دوست داشتنی اهل خراسان که یکی از مشهورترین و محبوب ترین شاعران معاصر ایران است. شاعری آگاه به حال و احوال زمان و اجتماع خود که از درد مینوشت. سروده های او زبانی شیرین و شیوا دارند و تکه های معروفی از اشعارش حتی در زمان اکنون جامعه هم صدق میکند. گویی شعری سروده است برای تمامی زمان ها.
مهدی اخوان ثالث
او در سال 1307 در شهر توس(مشهد) متولد شد. در همین شهر دوران ابتدایی و متوسطه را طی کرد و به تهران آمد. مدتی در اطراف تهران آموزگار بود. سپس به تهران منتقل شد. متاسفانه به دلیل مسائل سیاسی به زندان افتاد و پس از رهایی از زندان به کار خود در وزارت فرهنگ ادامه داد. مدتی با ماهنامه فرهنگ همکاری داشت و بعد از آن به اداره رادیو رفت. تا اینکه بار دیگر به زندان رفت و پس از رهایی کار دولتی را کنار گذاشت.
از سال 1327 به نشر شعرهای خود پرداخت و مجموعه هایی را چاپ کرد. از او مجموعه شعر های ارزشمندی بر جای مانده است.
سرانجام در سال 1369 در سن شصت و دو سالگی از دنیا رفت. پیکر او را در کنار مزار فردوسی بزرگ، شاعر حماسه سرا به خاک سپردند. اخوان ارادت ویژه ای به ابوالقاسم فردوسی داشت و حتی یکی از شعر های خود به نام «خوان هشتم» را به تبع او سرود.
آثار مهدی اخوان ثالث
اخوان، در سال 1330 نخستین مجموعه شعر خود را با نام ارغنون در تهران منتشر کرد. بعد از آن در سال 1335 مجموعه دیگری از او به نام زمستان منتشر گردید. سومین دیوان اون در سال 1338 که آخر شاهنامه نام داشت منتشر شد. سال 1345 مجموعه از این اوستا از او منتشر شد. منظومه شکار هم در همان سال و مجموعه پاییز در زندان در سال 1348 از او چاپ و منتشر شد.
دو مجموعه منتخب از اشعار او با نام های عاشقانه ها و کبود در سال 1348 و بهترین امید در سال 1348 انتشار یافته است.
درباره شعر های اخوان ثالث
شعر او شعری است اجتماعی و بازتاب دهنده حوادث زندگی مردم زمان خویش و همچنین شعری حماسی به شیوه نو با زبانی به سبک خودش که در این ویژگی منحصر بفرد است. امید علاوه بر شعر آزاد به قالب های کلاسیک هم تمایل نشان داده و از هر کدام نمونه ای چند سروده است. او از سرایندگان خوب شعر سنتی فارسی و از بهترین نوسرایان معاصر شناخته شده است.
قسمتی از صحبت های دکتر براهنی درباره اشعار اخوان ثالث
«… من قصد ندارم با کوبیدن کج اندیشی های های اخوان، شعر اخوان را نیز که خود شخصا دوست دارم و به نظرم شعری ست عزیز و گاهی سخت عظیم، کوبیده باشم. با وجود آنکه معتقد هستم بعضی از شعرهای اخوان واقعا بد است؛ ولی باید اینجا بلافاصله بگویم که بعضی از شعرهای اخوان واقعا زیباست و هرگز نمیتوان در شکوه، عظمت و زیبایی آنها تردید داشت؛ چراکه: اخوان بالقوه و بالفعل، ذاتا و کاملا شاعر است. و از همه بالاتر، اخوان نفسی دارد که ذاتا آن را روح کلام میدمد و به همین دلیل کلامش مشخص است و بدون شک سبک دارد…»
بخشی از صحبت های اخوان ثالث درباره خود و اشعارش
این را هم بگویم که من کارهای برخی از معاصرین را هم گاهی – در حد خودشان می پسندم، حتی غزل و قصیده ها را یا حتی کارهای خیلی خیلی نو را از گویندگان نوجوان یا کهن پیر کم شهرت یا شهیر. من اگر هیچ کار دیگر نکنم، به شعر سلیم و زنده و پیشرو امروز یک زبان سالم فارسی بومی و اسلوب بیان ایرانی، آزاد از قیود و دارای عناصر دقت و قوت با امکانات وسیع گذشته و حال پیشنهاد کرده ام با تک و توکی نمونه ها در همان زبان و با همان بیان و با یک شیوه ی توجه به مسائل اجتماعی و انسانی.
من از عشق مفهوم دیگری برای خود دارم. همین الان هم عشق مرا وادار به نوشتن کرده است. عشق به همین لحظه.
بله عزیزم! همین، استوار باش و پابرجای. فقط بیدار و هوشیار باش که آن موهبت های اصل کاری را در این بازار دونان و دغلان و فریبکاران ضایع و فاسد نکنی، یعنی همان نفس حق، صداقت و صمیمیت و نجابت (والسلام).
نخستین و کوتاهترین جواب ها این است که: چون ذوق و پسند من چنین است، چنان گفته ام که پسندیده ام نه آن طور که مرسوم و متداول و عموم می گویند و می پسندند همه گویند ولی گفته ی سعدی دگر است.
می توانیم اگر لازم باشد نه تنها از واژه ها تعبیرات و اسلوب های جاندار سالم امروزین بلکه از پاره ای لغات بی همتا و توانای عامیانه و محلی – و اگر اقتضای حاجتی باشد و ایجاب ضرورتی از ره آوردهای نجیب فرنگان نیز مدد بگیریم.
تربیتم چنین بود که اهل تهران نباشم، پروای مهجور و مرسوم نداشته باشم و خود را مقید به این ندانم که حال اصحاب لهجه و لقوه ی روانی و زبانی را رعایت کنم.
چون سبویی ست پر از خون، دل بی کینهٔ من – شعر پارینه مهدی اخوان ثالث چون سبویی ست پر از خون، دل بی کینهٔ من این که قندیل غم آویخته در سینهٔ من ندهد طفل ِ مرا شادی و غم راحت و رنج پر تفاوت نکند شنبه و آدینهٔ من زندگی نامدم این[…]
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود – شعر آوار عید مهدی اخوان ثالث بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود بر سر من عید چون آوار میآید فرود میدهم خود را نوید سال ِ بهتر، سالهاست گرچه هر سالم بهتر از پار میآید فرود در دل من خانه گیرد، هر چه[…]
چون روشن روشنان فرو میرد – شعر این است که مهدی اخوان ثالث چون روشن روشنان فرو میرد تاریک شود جهان و خوف انگیز دیگر همه چیز رنگ ِ او گیرد او اهرمنی ستمگر و خیره ست او دشمن روشنی ست، او دزدی بر گسترهٔ قلمروش چیره ست او چهرهٔ کائنات را چالاک تصویر[…]
چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم – شعر شمعدان مهدی اخوان ثالث چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم خصم افکند آوازه که با تاج زرم! اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع وز عمر همین شبم[…]
بخندد بُت، چو قربانی پسین آب – شعر دریغا مهدی اخوان ثالث بخندد بُت، چو قربانی پسین آب به شوق ِ رأفت قصاب نوشد دریغا! بیشهٔ گرگان همیشه ز خون ِ دشت ِ میشان آب نوشد! پیشنهاد ویژه برای مطالعه شعر سفر شهود احمد شاملو نقدی بر زیبایی شناسی عیوب کلام در اشعار[…]
روز آفاق ِ عاج خواند سرودی – شعر روز و شب مهدی اخوان ثالث روز آفاق ِ عاج خواند سرودی شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند سایه در سایه سحرهای شبانه تن در امواج گیسوی تو نهفتند روزها طالع طلایی خود را همچو رازی کهن به روی تو گفتند این جدایان جاودان چه بسا شد[…]
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند – شعر به دیدارم بیا هر شب مهدی اخوان ثالث به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم[…]
اوصاف این همیشه همان، تا که بودهام – شعر آنک ببین مهدی اخوان ثالث اوصاف ِ این همیشه همان، تا که بودهام از بی غمان ِ رنگ نگر، این شنودهام: بر لوح ِ دودفام ِ سحر، صبح ِ آتشین شنگرف تا اقاصی ِ زنگار گسترد اما شنیده کی بَرَدَم دیدهها ز یاد کاین کهنه[…]
شور ِ شباهنگان – شعر ییلاقی مهدی اخوان ثالث شور ِ شباهنگان، شب ِ مهتاب غوغای غوکان برکه ِ نزدیک ناگاه ماری تشنه، لکی ابر کوپایه سنگی ساکت و تاریک پیشنهاد ویژه برای مطالعه شعر سفر شهود احمد شاملو نقدی بر زیبایی شناسی عیوب کلام در اشعار شاملو و نیما یوشیج شعر قطار[…]
ز ظلمت ِ رمیده خبر میدهد سحر – شعر شهاب ها و شب مهدی اخوان ثالث ز ظلمت ِ رمیده خبر میدهد سحر شب رفت و با سپیده خبر میدهد سحر در چاه ِ بیم، امید به ماه ِ ندیده داشت و اینک ز مهر ِ دیده خبر میدهد سحر از اختر ِ شبان،[…]
داشتم با ناهار – شعر آن بالا مهدی اخوان ثالث داشتم با ناهار یک دو پیمانه از آن تلخ، از آن مرگابه زهر مارم میکردم مزهام لب گزهای تلخ و گس ِ با همگان تنهایی پسرک – پسرم – در سکنج ِ دو ردیف ِ قفسکهای ِ کتاب رفته بود آن بالا دستها از[…]
امشب چو ز شب اغلبی سر آید – شعر آن پنجره مهدی اخوان ثالث امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب از گفت و گو ببندد تا از پس ِ آن قلهٔ جنوبی فانوس ِ شبان یک شکر بخندد آن پنجره را باز میکنم، باز آن پنجره را باز میگذارم ای[…]
دو چندان جور، جان چندان کشید از عمر دلگیرم – شعر مرغ تصویر مهدی اخوان ثالث دو چندان جور، جان چندان کشید از عمر ِ دلگیرم که از عِقد ِ چهل نگذشته، چون هشتادیان پیرم روان تنها و دشمن کام، و بر دوشم قلم چون دار مگر با عیسی ِ مریم غلط کرده ست[…]
درین همسایه مرغی هست – شعر درین همسایه2 مهدی اخوان ثالث درین همسایه مرغی هست، گویا مرغ حق نامش نمیدانم و شاید جغد، شاید مرغ کوکو خوان درین همسایه، نامش هر چه، مرغی هست که شب را، همچنان ویرانهها را، دوست میدارد و تنها مینشیند در سکوت و وحشت ِ ویرانهها تا صبح و[…]
شب، امشب نیز – شعر درین همسایه1 مهدی اخوان ثالث شب، امشب نیز – شب افسردهٔ زندان شب ِ طولانی پاییز – چو شبهای دگر دم کرده و غمگین بر آماسیده و ماسیده بر هر چیز همه خوابیدهاند، آسوده و بی غم و من خوابم نمیآید نمیگیرد دلم آرام درین تاریک بی روزن مگر[…]
امشب دلم آرزوی تو دارد – شعر غزل6 مهدی اخوان ثالث امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام، خوش با خدایش مینالد و گفت و گوی تو دارد – تو، آنچه در خواب بینند، پوشیده در پردههای خیال آفرینند تو، آنچه در قصه خوانند تو، آنچه بی اختیارند پیشش و آنچه خواهند[…]
درین شبهای مهتابی – شعر غزل5 مهدی اخوان ثالث درین شبهای مهتابی، که میگردم میان ِ بیشههای سبز ِ گیلان با دل ِ بی تاب – خیالم میبرد شاد – و میبینم چه شاد و زنده و زیباست، الا، دریاب! – میگویم به دل – بی تاب من! دریاب درین مهتابشبهای ِ خیال انگیز[…]
درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم – شعر من این پاییز در زندان مهدی اخوان ثالث درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم جهان، گو بی صفا شو، من صفای دیگری دارم اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم درین شهر[…]
با آنکه شب شهر را دیرگاهی ست – شعر ناگه غروب کدامین ستاره مهدی اخوان ثالث با آنکه شب شهر را دیرگاهی ست با ابرها و نفس دودهایش تاریک و سرد و مه آلود کرده ست و سایهها را ربوده ست و نابود کرده ست من با فسونی که جادوگر ذاتم آموخت پوشاندم از[…]
بر زمین افتاده پخشیده ست – شعر زندگی مهدی اخوان ثالث بر زمین افتاده پخشیده ست دست و پا گسترده تا هر جا از کجا؟ کی؟ کس نمیداند و نمیداند چرا حتی سالها زین پیش این غم آور وحشت منفور را خیام پرسیده ست وز محیط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز هیچ[…]
لحظهای خاموش ماند، آنگاه – شعر پیوندها و باغ ها مهدی اخوان ثالث لحظهای خاموش ماند، آنگاه باز دیگر سیب سرخی را که در کف داشت به هوا انداخت سیب چندی گشت و باز آمد سیب را بویید گفت گپ زدن از آبیاریها و از پیوندها کافی ست خوب تو چه میگویی؟ آه چه[…]
خشکید و کویر لوت شد دریامان – شعر رباعی مهدی اخوان ثالث خشکید و کویر لوت شد دریامان امروز بد و بدتر از آن فردامان زین تیره دل دیو سفت مشتی شمر چون آخرت یزید شد دنیامان پیشنهاد ویژه برای مطالعه شعر سمت خیال دوست سهراب سپهری شعر شب بیداران احمد شاملو شعر[…]
دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند – شعر راستی ای وای آیا مهدی اخوان ثالث دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند جهانی سیاهی با دلم تا چهها کند بیامد که باز آن تیره مفرش بگسترد همان گوهر آجین خیمهاش را به پا کند سپی گلهاش را بی شبانی کند یله[…]
نعش این شهید عزیز – شعر نوحه مهدی اخوان ثالث نعش این شهید عزیز روی دست ما مانده ست روی دست ما، دل ما چون نگاه، ناباوری به جا مانده ست این پیمبر، این سالار این سپاه را سردار با پیامهایش پاک با نجابتش قدسی سرودها برای ما خوانده ست ما به این جهاد[…]
هنگام رسیده بود، ما در این – شعر هنگام مهدی اخوان ثالث هنگام رسیده بود، ما در این کمتر شکی نمیتوانستیم آمد روزی که نیک دانستند آفاق این را و نیک دانستیم هنگام رسیده بود، میگفتند هنگام رسیده است ؛ اما شب نزدیک غروب زهره، در برجی مرغی خواند که هوی کو کوکب آن[…]
شست باران بهاران هر چه هر جا بود – شعر و ندانستن مهدی اخوان ثالث شست باران بهاران هر چه هر جا بود یک شب پاک اهورایی بود و پیدا بود بر بلندی همگنان خاموش گرد هم بودند لیک پنداری هر کسی با خویش تنها بود ماه میتابید و شب آرام و زیبا بود[…]
باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب – شعر نماز مهدی اخوان ثالث باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب ذاتها با سایههای خود هم اندازه خیره در آفاق و اسرار عزیز شب چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب نه صدایی جز صدای رازهای شب و آب و نرمهای نسیم[…]
چو مرغی زیر باران راه گم کرده – شعر صبح مهدی اخوان ثالث چو مرغی زیر باران راه گم کرده گذشته از بیابان شبی چون خیمهٔ دشمن شبی را در بیابانی – غریب اما – به سر برده فتاده اینک آنجا روی لاشهٔ جهد بی حاصل همه چیز و همه جا خسته و خیس[…]
با تو دیشب تا کجا رفتم – شعر سبز مهدی اخوان ثالث با تو دیشب تا کجا رفتم تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم من نمیگویم ملایک بال در بالم شنا کردند من نمیگویم که باران طلا آمد لیکی عطر سبز سایه پرورده ای پری که باد می بردت از چمنزار حریر پر گل[…]