شعر قایق بان نیما یوشیج
بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان
دائماً می زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد
اگر کشمکش موج سوی ساحل راهی می داد
*
سخت طوفان زده روی دریاست
ناشکیباست به دل قایق بان
شب پر از حادثه. دهشت افزاست.
*
بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان
ناشکیبا تر بر می شود از او فریاد:
«کاش بازم ره بر خطه ی دریای گران می افتاد!»
1335
قالب شعر: نیمایی
کتابهای نیما یوشیج را از دست ندهید:



برای مشاهده ی تمام « کتاب های نیما یوشیج » اینجا کلیک کنید