
بادی وزیده است و باران را برده – شعر فکر میکنم – ای.ای.کامینگز
بادی وزیده است و باران را برده است
و آسمان را برده است و برگها را برده است
و درختان ایستادهاند. گمان میکنم دیرزمانی است
که من هم پاییز را میشناسم (و چه داری که بگویی؟)
باد باد باد ــــ عاشق کسی شدهای
و گلبرگی در دلت داری
که از تابستان زبانبسته دزدیده باشی؟
پدرِ دیوانهی مرگ
برقص بیرحمانه برایمان و آغاز کن.
آخرین برگ تاب میخورد در آخرین حافظهی
هوا!) بگذار همانطور که دیدهایم
تکامل ویرانی را ببینیم و بادی وزیده است و باران را
برده است و برگها و آسمان را
و درختان ایستادهاند:
درختان ایستادهاند. درختان
ناگهان به انتظار میمانند در برابر چهرهی ماه.
مترجم: سینا کمال آبادی و سمیرا نکوئیان
پیشنهاد ویژه برای مطالعه:
شعر بگذار این وطن دوباره وطن شود لنگستن هیوز
شعر چیزهایی که باقی می ماند مارک استرند
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
شعر جهانبادی وزیده است و باران را برده است و آسمان را برده است و برگها را برده است
شعری که خواندیم اثر «ای.ای.کامینگز» بود، کامینگز از «شاعران آمریکا» است. شعر بالا با سطر « بادی وزیده است و باران را برده است و آسمان را برده است و برگها را برده است » شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟
دیدگاه شما درباره شعر فکر میکنم ای.ای.کامینگز
دیدگاهتان را درباره ی شعر فکر میکنم ، این شاعر خوبِ آمريكا بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید.
- هرچه را دست میسایم – شعر تن تو - بهمن 9, 1401
- نه، نه دوباره میگوید. نه، نه – شعور - بهمن 5, 1401
- او در دستهایش چیزهایی دارد که باهم نمیخوانند – شعر چیزی مثل - بهمن 5, 1401