فلک-کژروتر-است-از-خط-ترسا-خاقانی

فلک کژروتر است از خط ترسا – 8

  • شعر فلک کژروتر است از خط ترسا خاقانی – قصیده 8

    در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر

     

     

    فلک کژروتر است از خط ترسا

    مرا دارد مسلسل راهب آسا

     

    نه روح الله در این دیر است چون شد

    چنین دجال فعل این دیر مینا

     

    تنم چون رشتهٔ مریم دوتا است

    دلم چون سوزن عیساست یکتا

     

    من اینجا پای‌بند رشته ماندم

    چو عیسی پای‌بند سوزن آنجا

     

    چرا سوزن چنین دجال چشم است

    که اندر جیب عیسی یافت ماوا

     

    لباس راهبان پوشیده روزم

    چو راهب زان برآرم هر شب آوا

     

    به صور صبح گاهی برشکافم

    صلیب روزن این بام خضرا

     

    شده است از آه دریا جوشش من

    تیمم گاه عیسی قعر دریا

     

    به من نامشفقند آباء علوی

    چو عیسی زان ابا کردم ز آبا

     

    مرا از اختر دانش چه حاصل

    که من تاریک او رخشنده اجزا

     

    چه راحت مرغ عیسی را ز عیسی

    که همسایه است با خورشید عذرا

     

    گر آن کیخسرو ایران و تور است

    چرا بیژن شد اندر چاه یلدا

     

    چرا عیسی طبیب مرغ خود نیست

    که اکمه را تواند کرد بینا

     

    نتیجه دختر طبعم چو عیسی است

    که بر پاکی مادر هست گویا

     

    سخن بر بکر طبع من گواه است

    چو بر اعجاز مریم نخل خرما

     

    چو من ناورد پانصد سال هجرت

    دروغی نیست ها برهان من ها

     

    برآرم زاین دل چون خان زنبور

    چو زنبوران خون آلوده غوغا

     

    زبان روغنینم زآتش آه

    بسوزد چون دل قندیل ترسا

     

    چو قندیلم برآویزند و سوزند

    سه زنجیرم نهادستند اعدا

     

    چو مریم سرفکنده، ریزم از طعن

    سرشکی چون دم عیسی مصفی

     

    چنان استاده‌ام پیش و پس طعن

    که استاده است الف‌های اطعنا

     

    مرا زانصاف یاران نیست یاری

    تظلم کردنم زان نیست یارا

     

    علی الله از بد دوران علی الله

    تبرا از خدا دوران تبرا

     

    نه از عباسیان خواهم معونت

    نه بر سلجوقیان دارم تولا

     

    چو داد من نخواهد داد این دور

    مرا چه ارسلان سلطان چه بغرا

     

    چو یوسف نیست کز قحطم رهاند

    مرا چه ابن‌یامین چه یهودا

     

    مرا اسلامیان چون داد ندهند

    شوم برگردم از اسلام حاشا

     

    پس از تحصیل دین از هفت مردان

    پس از تاویل وحی از هفت قرا

     

    پس از الحمد و الرحمن والکهف

    پس از یاسین و طاسین میم و طاها

     

    پس از میقات حج و طوف کعبه

    جمار و سعی و لبیک و مصلی

     

    پس از چندین چله در عهد سی سال

    شوم پنجاهه گیرم آشکارا

     

    مرا مشتی یهودی فعل، خصمند

    چو عیسی ترسم از طعن مفاجا

     

    چه فرمائی که از ظلم یهودی

    گریزم بر در دیر سکوبا

     

    چه گوئی کستان کفر جویم

    نجویم در ره دین صدر والا

     

    در ابخازیان اینک گشاده

    حریم رومیان آنک مهیا

     

    بگردانم ز بیت الله قبله

    به بیت المقدس و محراب اقصی

     

    مرا از بعد پنجه ساله اسلام

    نزیبد چون صلیبی بند بر پا

     

    روم ناقوس بوسم زین تحکم

    شوم زنار بندم زین تعدا

     

    کنم تفسیر سریانی ز انجیل

    بخوانم از خط عبری معما

     

    من و ناجرمکی و دیر مخران

    در بقراطیانم جا و ملجا

     

    مرا بینند اندر کنج غاری

    شده مولو زن و پوشیده چوخا

     

    به جای صدرهٔ خارا چو بطریق

    پلاسی پوشم اندر سنگ خارا

     

    چو آن عود الصلیب اندر بر طفل

    صلیب آویزم اندر حلق عمدا

     

    وگر حرمت ندارندم به ابخاز

    کنم زآنجا به راه روم مبدا

     

    دبیرستان نهم در هیکل روم

    کنم آئین مطران را مطرا

     

    بدل سازم به زنار و به برنس

    ردا و طیلسان چون پور سقا

     

    کنم در پیش طرسیقوس اعظم

    ز روح القدس و ابن و اب مجارا

     

    به یک لفظ آن سه خوان را از چه شک

    به صحرای یقین آرم همانا

     

    مرا اسقف محقق‌تر شناسد

    ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا

     

    گشایم راز لاهوت از تفرد

    نمایم ساز ناسوت از هیولا

     

    کشیشان را کشش بینی و کوشش

    به تعلیم چو من قسیس دانا

     

    مرا خوانند بطلمیوس ثانی

    مرا دانند فیلاقوس والا

     

    فرستم نسخهٔ ثالث ثلاثه

    سوی بغداد در سوق الثلاثا

     

    به قسطنطین برند از نوک کلکم

    حنوط و غالیه موتی و احیا

     

    به دست آرم عصای دست موسی

    بسازم زان عصا شکل چلیپا

     

    ز سرگین خر عیسی ببندم

    رعاف جاثلیق ناتوانا

     

    ز افسار خرش افسر فرستم

    به خانان سمرقند و بخارا

     

    سم آن خر به اشک چشم و چهره

    بگیرم در زر و یاقوت حمرا

     

    سه اقنوم و سه قرقف را به برهان

    بگویم مختصر شرح موفا

     

    چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه

    که مریم عور بود و روح تنها

     

    هنوز آن مهر بر درج رحم داشت

    که جان افروز گوهر گشت پیدا

     

    چه بود آن نطق عیسی وقت میلاد

    چه بود آن صوم مریم وقت اصغا

     

    چگونه ساخت از گل مرغ عیسی

    چگونه کرد شخص عازر احیا

     

    چه معنی گفت عیسی بر سر دار

    که آهنگ پدر دارم به بالا

     

    وگر قیصر سکالد راز زردشت

    کنم زنده رسوم زند و استا

     

    بگویم کان چه زند است و چه آتش

    کز او پازند و زند آمد مسما

     

    چه اخگر ماند از آن آتش که وقتی

    خلیل الله در آن افتاد دروا

     

    به قسطاسی بسنجم راز موبد

    که جوسنگش بود قسطای لوقا

     

    چرا پیچد مگس دستار فوطه

    چرا پوشد ملخ رانین دیبا

     

    به نام قیصران سازم تصانیف

    به از ارتنک چین و تنگلوشا

     

    بس ای خاقانی از سودای فاسد

    که شیطان می‌کند تلقین سودا

     

    رفیق دون چه اندیشد به عیسی؟

    وزیر بد چه آموزد به دارا؟

     

    مگو این کفر و ایمان تازه گردان

    بگو استغفر الله زین تمنا

     

    فقل و اشهد بان‌الله واحد

    تعالی عن مقولاتی تعالی

     

    چه باید رفت تا روم از سر ذل

    عظیم الروم عز الدوله اینجا

     

    یمین عیسی و فخر الحواری

    امین مریم و کهف النصاری

     

    مسیحا خصلتا قیصر نژادا

    تورا سوگند خواهم داد حقا

     

    به روح القدس و نفخ روح و مریم

    به انجیل و حواری و مسیحا

     

    به مهد راستین و حامل بکر

    به دست و آستین باد مجرا

     

    به بیت المقدس و اقصی و صخره

    به تقدیسات انصار و شلیخا

     

    به ناقوس و به زنار و به قندیل

    به یوحنا و شماس و بحیرا

     

    به خمسین و به دنح و لیلة الفطر

    به عیدالهیکل و صوم العذارا

     

    به پاکی مریم از تزویج یوسف

    به دوری عیسی از پیوند عیشا

     

    به بیخ و شاخ و برگ آن درختی

    که آمد میوه‌ش از روح معلا

     

    به ماه تیر کانگه بود نیسان

    به نخل پیر کانجا گشت برنا

     

    به بانگ و زاری مولو زن از دیر

    به بند آهن اسقف بر اعضا

     

    به تثلیث بروج و ماه و انجم

    به تربیع و به تسدیس ثلاثا

     

    ز تثلیثی کجا سعد فلک راست

    به تربیع صلیبت باد پروا

     

    که بهر دیدن بیت‌المقدس

    مرا فرمان بخواه از شاه دنیا

     

    ز خط استوا و خط محور

    فلک را تا صلیب آید هویدا

     

    سزد گر عیسی اندر دیر هرقل

    کند تسبیح از این ابیات غرا

     

     

    شعر در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر خاقانی

    البته نام اصلی این شعر «در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیده‌سرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز می‌شود: «فلک کژروتر است از خط ترسا».

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    معنی فلک کژرو ترست از خط ترسا

    مرا دارد مسلسل راهب آسا

    این روزگار چون خط یونانی که بسیار کچ و پیچیده نوشته می شود کچ رفتار است و مرا مانند یک عابد و پارسائی نصرانی به زنجیر بدبختی و فلاکت گرفتار کرده است

    معنی نه روح الله برین دیر است چون شد

    چنین دجال فعل ، این دیر مینا

    این بیت اشاره به اعتقاد قدما مبنی بر اینکه حضرت عیسی در آسمان چهارم اقامت دارد می باشد

    دیر کنایه از آسمان چهارم و دیر مینا نیز کنایه از آسمان است و این بیت دارای استفهام انکاری است زیرا شاعر یک جمله خبری منفی را به صورت پرسش و سوال می آورد و غرض او تکذیب و انکار است

    مگر این نیست که حضرت عیسی (ع) در آسمان چهارم اقامت گزیده است پس به شرف حضور و همنشینی با این پیغمبر آسمانی می بایست روزگار و آسمان اصلاح گردد آما نمی دانم چرا این روز گار اینقدر بدکاره و بد فعل است

    معنی تنم چون رشته مریم دو تا است

    دلم چون سوزن عیسی است یکتا

    این دو مصراع دارای دو تشبیه مفرد است

    تن (مشبه ) چون (ادات تشبیه ) رشته مریم (مشبه به )دوتا (وجه شبه )

    دل (مشبه ) چون (ادات تشبیه ) سوزن عیسی (مشبه به ) یکتا (وجه شبه )

    چون حضرت مریم در عقیده مسیحیت به دوزندگی مشغول بود و وقتی نخ از ته سوزن عبور کند دوتائی می شود

    معنی من اینجا پای بست رشته مانده

    چو عیسی پای بست سوز ن آنجا

    طبق عقیده قدما حضرت عیسی (ع) در آسمان چهارم به خاطر همراداشتن یک سوزن گرفتار شده است و تاروز قیامت حق تقرب به درگاه الهی را ندارد

    همانطور که حضرت عیسی (ع) در آسمان چهارم به خاطر همراء داشتن سوزن گرفتار شده است من نیز در زندان گرفتار زنجیر شده ام و پاهایم به زنجیر بسته شده است

    معنی لباس راهبان پوشیده روزم

    چون راهب زان بر آرم هر شب آوا

    مصراع اول کنایه از بدبختی است

    من بدبخت هستم و روز من لباس سیاه رنگ به تن کرده است و به خاطر این بدبختی هر شب مانند راهبان ناله و افغان سر میدهم

    معنی به من تا مشفق اند آبای علوی

    چو عیسی زان ابا کردم ز آبا

    این بیت دارای حسن تعلیل است زیرا شاعر دلیل بدبختی خود را پدران آسمانی میداند

    (وقتی شاعر و نویسنده برای موضوعی ، دلیلی غیر واقعی و تخیلی ارائه دهد دارای حسن تعلیل است)

    آبای علوی : کنایه از هفت اختر .خاقانی به روی گردانی پدرش اشاره می کرد که تحت تعلیم عمویش قراردادشت

    چون پدران اسمانی نسبت به من نا مهربان هستند من نیز مانند حضرت عیسی (ع ) از داشتن پدر سر باز زدم

    معنی مرا از اختر دانش چه حاصل

    که من تاریکم او رخشنده اجزا

    اختر دانش اضافه تشبیهی و تشبیه صریح است که علم و دانش خود را به یک ستاره تشبیه میکند

    تاریکم کنایه از بدبخت بودن و گرفتار تاریکی زندان بودن است

    من از علم و دانش خود که ماننده ستاره ای درخشان است هیچ سود و حاصلی نبرده ام زیرا من در بدبختی و تاریکی زندان گرفتار هستم و اجزاء دانش من درخشان است ولی نمی تواند بدبختی مرا درمان کند

    معنی چه راحت مرغ عیسی را زعیسی

    که همسایه است با خورشید عذرا

    مرغ عیسی همان مرغی است که حضرت عیسی با گل درست کرد و با اشاره ای آن مرغ پرواز نمود و میگویند خفاش بوده است و کنایه از خود شاعر است و عیسی کنایه از دانش شاعر است

    خورشید عذرا به معنی خورشید آشکار است و یا شاید اشاره به حضرت مریم و معنی دیگر عذرا به معنی دوشیزه دارد

    همانطور که قرار گرفتن حضرت عیسی در آسمان چهارم ودر کنار خورشید برای خفاشی که او به اذن خداوند خلق نمود هیچ آرامش و آسایش حاصل نمود این علم و دانش نیز برای من هیچ آسایش و راحتی ندارد .

    معنی گرآن کیخسرو ایران و تور است

    چرا بیژن شد این در چاه یلدا

    کیخسرو ایران و تور کنایه از ستاره دانش خود است و بیژن کنایه از خود شاعر و چاه یلدا اضافه تشبیهی و تشبیه صریح است که شب یلدا را به چاهی عمیق و طولانی تشبیه کرده است و همچنین کنایه از زندانی است که خاقانی در آن گرفتار بوده است

    اگر علم و دانش من مانند کیخسرو در همه جای دنیا فرمانروائی می کند پس چرا این علم و دانش نمی تواند من خاقانی را از گرفتاری زندان نجات دهد همانطوری که کی خسرو نتوانست بیژن را از زندان چاه نجات دهد

    معنی سخن بر طبع بکر من گواه است

    چو بر اعجاز مریم نخل خرما

    مصراع دوم تلمیح به داستان حضرت مریم و تولد حضرت عیسی در زیر درخت نخل است

    سخنان و اشعار من بر دست نخوردگی سرشت و طبع من گواهی میدهند همانگونه درخت نخل خرما به معجزه حضرت مریم و تولد حضرت عیسی (ع) گواهی داد

    معنی چو من ناورد پانصد سال هجرت دروغی نیست ها برهان من ها

    پانصد سال هجرت اشاره به زمان تولد خاقانی است که تولد او در سال ۵۲۰هجری بوده و در این بیت عقد کامل در نظر گرفته است

    پانصد سالگی هجرت هنوز شاعری مانند من را به دنیا نیاورده است و این یک ادعای دروغ و بی اساس نیست زیرا اشعار و سخنان من دلیل این ادعای من است

    معنی چو مریم سر فکنده زیرم از طعن سرشکی چون دم عیسی مصفی

    من مانند حضرت مریم از طعن و کنایه دیگران سرم پایین است و اشکهائی که چون دم حضرت عیسی پاک است می ریزم

    معنی چنان ایستاده ام پیش و پس طعن که استاده است الفهای اطعنا

    این بیت دارای صنعت استخدام است

    صنعت استخدام یکی از صنایع ادبی است و آن این است که لفظی دارای دو معنی باشد و طوری آن لفظ در نثر و شعر آورده باشند که با یک جمله یک معنی و با جمله دیگر معنی دیگری بدهد

    در این بیت لفظ ایستادن در مصراع اول نسبت به طعن معنی مقاومت میدهد و در مصراع دوم نسبت به اطعنا معنی خاص ایستادن میدهد

    همانطور که در دو طرف کلمه اطعنا دو الف قرار گرفته است من نیز در پیش و پس طعنه و کنایه دیگران همچنان استوار ایستاده ام و مقاومت میکنم

    معنی چو یوسف نیست کز قحطم رهاند مرا چه این یامین چه یهودا

    این بت تلمیح به داستان حضرت یوسف در زمانی که عزیز مصر شد میباشد

    کلمه قحطم اشاره به گرفتاری و زندانی شدن خاقانی است

    وقتی کسی مانند یوسف نیست که مرا از زندان و گرفتاری نجات دهد برای من فرقی نمیکند که به طرف بنیامین برویم یا به طرف یهودا و در واقع میگوید دوست و دشمن برای من فرقی نمی کند

    معنی مرا اسلامیان چون داد ندهند شوم بر گردم از اسلام حاشا

    وقتی مسلمانان حق و حقوق مرا نمی دهند و برای رهائی من نزد پادشاه دادخواهی نمی کنند آیا من باید مرتد شوم و به اسلام پشت کنم و گناه مسلمانان را به پای اسلام بنویسم نه هرگز من چنین کاری نمی کنم

    معنی پس از تحصیل دین از هفت مردان پس از تاویل وحی از هفت قرا

    هفت مردان اشاره به مردان خدا است که که هفت دسته اند : اقطاب ، ابدال ، اخیار ، اوتاد ، غوث ، نقباء، نجباءو همچنی شاید اشاره به اصحاب کهف باشد که هفت نفر هستند

    هفت قراء اشاره به هفت قاریان قران است که هر کدام دارای دو راوی داشتند که جمعا چهارده روایت می شود

    آیا درست باشد که بعد از اینکه توسط مردان خدا آموزش دیده ام و در دین به کمال رسیده ام و بعد از اینکه تفسیر قرآن را از هفت قاریان قرآن آموخته ام

    معنی پس از الحمد و الرحمن و الکهف پس از یاسین و طاسین ، میم و طاها

    این بیت دارای صنعت ادبی مجاز جزء به کل می باشد که سوره های قرآن آورده و کل قرآن ملاک است

    منظور پس از خوانده و عمل کردن به قرآن

    معنی پس از چندین چله در عهد سی سال شوم پنجاه گیرم آشکارا

    عید پنجاهه یا عید گلریزان به معنی پنجاهمین روز ، یکی از عیدهای اصلی در میان مسیحیان است که طی آن انچه نزول روح القدس بر حواریون نامیده می شود جشن گرفته می شود

    آیا شایسته است بعد از چندین چله نشینی و ریاضت های سخت در سی سال عمرم بروم مسیحی شوم و مانند مسیحیان عید گلریزان بگیرم

    معنی بگردانم زه بیت الله قبله به بیت المقدس و محراب اقصا

    آیا شایسته است که من مسلمانی خود را ترک کرده و قبله خود را از کعبه تغییر دهم و به سوی بیت المقدس و مسجدالاقصا رو نمایم

    معنی مرا بعد از پنجه ساله اسلام نزیبد چون صلیبی بند بر پا

    همانطور که ما مسلمانان انگشتری در انگشت و الله به گردن می اندازیم مسیحیان نیز برای نشان مسیحیت خود صلیب به گردن و زنجیر در پا می بندند

    صلیبی : صفت نسبی ومجازبه معنی مسیحیت

    آیا شایسته است بعد از پنجاه سال مسلمان بودن و در دین اسلام به کمال رسیدن انکنون بروم و مانند مسیحیان زنجیر در پا ببندم

    معنی مرا بینند در سوراخ غاری شده مولو زن و پوشیده چوخا

    مولو : نایی از شاخ که مسیحیان می نواختند (دکتر سید ضیاالدین سجادی )

    چوخا : جامه پشمین خشن که راهبان مسیحی می پوشیدند (دکتر .همان )

    غار : استعاره مصرحه از زندان

    زندان (مشبه )، غار (مشبه به ) ، از لحاظ تاریکی و تنگ بودن و نمناک بودن (وجه شبه )

    مسلمانان مرا در زندانی تاریک و نمناک می بینند که ساز مولو می نوازم و لباس خشن پوشیده ام و برایم هیچ کاری نمی کنند

    معنی چوآن عودالصلیب اندر بر طفل صلیب آوازم اندر خلق عمدا

    این بیت و بیت های قبل کنایه از مسیحی شدن است

    عودالصلیب : گیاهی است که بر روی آن خطوطی است که بر یکدیگر تقاطع کرده اند مانند صلیب (دکتر .همان )در قدیم وقتی کودکی مریض می شده آن را بر گردن می آویختند

    آیا شایسته است که من نیزعمدا” مانند کودکان مسیحی چوب درختی که به شکل صلیب است به گردن بیاویزم

    و بروم مسیحی شوم

    معنی مرا اسقف مححقق تر شناسد زه یعقوب زنسطور و ز ملکا

    نسطور : شاخه ای از مسیحیت که مبانی آن را نسختین بار نسطور یوس ، اسقف قسطنطنیه مطرح نمودو از زمان پیروز یکم ،پادشاه ساسانی این مذهب در ایران پذیرفته شد و کلیسای نسطوریان در ایران دایر گردید

    یعقوب : پیامبر یهودیان و و رئیس فرقه یعقوبیه و معتقد به طبیعت واحده لاغیر ،در حضرت مسیح (دکتر .همان )

    ملکا : رئیس فرقه ملکائیه که عقدیه دارند مسیح جوهری است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوی او بیرون آمد (دکتر .همان )

    اسقف مسیحیان مرا از یعقوب و نسطور و ملکا که روسای فرقه های مذهبی مسیحیان هستند بهتر می شناسند

    معنی کشیشان را کشش بینی و کوشش به تعلیم چو من قسیس دانا

    بین کشیشان ، کشش ، کوشش جناس زاید است

    قسیس دانا : تعلیم دهنده مسیحی (دکتر .همان )

    کشیشان مسیحی تمام تلاش خود را به کار می بنددند که مرا جذب کنند و برای تعلیم و آموزش به نزد من که تعلیم دهنده و کشیش دانائی هستم بیایند

    معنی وگر قیصر سگالد راز زردشت کنم زنده رسوم زند و اوستا

    اوستا : کتاب زردشت

    زند : تفسیر اوستا

    اگر قیصر روم اندیشه کند و تصمیم بگیرد که راز دین زردشت را بداند من می توانم تمام آداب و روسوم اوستا و زردشتیان را آشکار میکنم

    معنی بگویم کان چه زند است و چه آتش کزرو پازند و زند آمد مسما

    زند : تفسیر اوستا

    پازند : تفسیر زند

    زند و پازند نام دو سنگ آتش زنه نیز هست و این بیت دارای صنعت ایهام میباشد

    من برای همه آشکار می کنم که تفسیر اوستا جگونه تفسیری است و آتش زرتشت چگونه آتشی است چرا تفسیر اوستا به این نام خوانده شده است چون زند و پازند نام دو سنگ آتش زنه است و زرتشیان آتش را مقدس می دانند به همین خاطر نام تفسیر اوستا را زند و نام تفسیر زند را پازند نام نهادند

    معنی چه اخگر ماند از آن آتش که وقتی خلیل الله دراو اوفتاد دروا

    این بیت دارای اسفهام انکاری است

    چه آتشی باقی می ماند از شعله های آتش زمانی که دوست خداوند حضرت ابراهیم در آن معلق می ماند مسلما که هیچ آتشی باقی نمی ماند و آتش تبدیل به گلستان می شود

    معنی بس ای خاقانی از سودای فاسد که شیطان میکند تلقین سودا

    این بیت دارای صنعت تجرید یا خطاب النفس می باشد که شاعر خود را خطاب می کند

    ای خاقانی این فکر و خیالات تباهی و فاسد را رها کن زیرا شیطان این خیالات باطل را به تو یاد آوری می کند

    معنی مگو این کفر و ایمان تازه گردان بگو استغفرالله زین تمنا

    این کفر گوئی را رها کن و دوباره ایمانت را تازه گردان از این آرزو ها و خیالات باطل از خداوند طلب آمرزش کن

    معنی فقل و اشهد بان الله واحد تعالی عن مقولاتی تعالی

    بگو و شهادت بده به یگانگی خداوند و همچنین بگو که خداوند از گفته های من بالاتر است

    معنی چه باید رفت تا روم از سر ذل عظیم الروم عزالدوله اینجا

    چرا باید از سر خواری باید به سرزمین روم بروم در حالی که قیصر و شاهزاده روم در همین جاست

    معنی به روح القدس و نفخ روح و مریم به انجیل و حواری و مسیحا

    شاعر از این بیت به بعد قیصر روم را قسم میدهد که در نزد پادشاه از او رخصت طلبد

    این بیت تلمیح به داستان حضرت مریم (ع) و دمیدن حضرت جبرئیل (ع) در آستین او میباشد

    روح القدس : حضرت جبرئیل (ع)

    تو را به جبرئیل و آن دمی که بر آستین حضرت مریم دمید قسم میدهم و تورا به به انجیل کتاب مقدس مسیحیان و حواریون و حضرت مسیح (ع)قسم میدهم

    معنی به مهد راستین و حامل بکر به دست و آستین باد مجرا

    مهد راستین : کنایه از گهواره حضرت مسیح (ع)

    حامل بکر: کنایه از حضرت مریم (ع)

    تورا قسم میدهم به گهواره حضرت مسیح (ع)و حضرت مریم (ع)،آن دوشیزه باردار و تو را قسم می دهم به دست و آستین حضرت مریم که نفس حضرت جبرئیل در آن دمیده شد

    معنی به خمسین و بدنح و لیله الفطر به عید هیکل و صوم العذارا

    خمسین : عید پنجاهه یا عید گلریزان

    دنح : روز ششم ماه کانون الا´خر روزة عید دنح مسیحیان است . گویند که یحیی بن زکریا، در این روز مسیح را در آب معمودیه به نهر اردن غسل تعمید داد.(فرهنگ معین )

    دنح : به لغت سریانی به معنی طلوع است و مراد طلوع عیسی (ع ) است از نهر اردن ،رود معروف نزدیک دمشق(لغت نامه دهخدا )

    دنح : عید التجلی (دکتر .همان )

    لیله الفطر : شب عید روزه گشادن . شب عید فطر (لغت نامه دهخدا )

    بیرونی می گوید که روزه بزرگ مسیحیان 48روز طول می کشد آغاز آن روز یکشنبه و پایان آن ( فطرش ) روز دوشنبه است (دکتر .همان )

    عید هیکل : این عید به عید انوار معروف است و 8 روز به طول می انجامد . بیرونی نوشته عید هیکل روز یکشنبه است که در دنبال میلاد واقع است

    هیکل : هیأت . صورت و تنه ٔ مردم مقصود از هیکل در بیشتر مواضع کتاب مقدس هیکل اورشلیم است که در کوه سوریا بنا شده بود (لغت نامه دهخدا )

    صوم العذارا : روزه دوشیزگان . شروع آن بعد از عبدالتجلی است و سه روز طول میکشد

    روزه ٔ حضرت مریم . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). روزه ٔ سکوت که مریم گرفت آنگاه که عیسی متولد شد و چون بنی اسرائیل وی را از چگونگی ولادت طفل پرسیدند، اشارت به کودک کرد که از او پرسید! و عیسی بسخن آمد و بدانها پاسخ داد.(لغت نامه دهخدا )

    تو را قسم میدهم به عید گلریزان و عیدالتجلی و شب عید فطر مسیحیان و تو را قسم می دهم به عیدهیکل و روزه دوشیزگان که به یاد روزه سکوت حضرت مریم می گیرند .

    معنی به بیخ و شاخ و برگ آن درختی که آمد میوه اش از روح معلا

    این بیت نیز تلمیح به داستان حضرت مریم (ع ) و تغزیه از درخت خرمای خشکیده که به اذن خداوند بارور شد

    روح معلا : کنایه از حضرت جبرئیل است

    تو را قسم میدهم به ریشه و شاخ و برگ آن درخت خرما که حضرت جبرئیل (ع ) به اذن خداوند آن درخت را بارور و پر ثمر نمود

    معنی به ماه تیر کانگه بود نیسان به نخل پیر کانجا گشت برنا

    نیسان : ماه هفتم از ماه های سریانی برابر با اردیبهشت (فرهنگ معین )

    بیت دوم همچنین تلمیح است به داستان حضرت مریم (ع) و نخل خرما

    نیسان : ۲۵مارس ،روز بشارت سالی است که که در آن عیسی متولد شد مربوط به اول نیسان یهودیان و مطابق با ۳۰تیر ماه فارسیان می باشد (دکتر . همان )

    تور ا قسم میدهم به ماه تیر که زمان تولد حضرت مسیح (ع) است و تو را قسم میدهم به به آن نخل خشکیده که به حضرت جبرئیل به اذن خداوند آن را بارور و پر ثمر نمود .

    معنی به تثلیث بروج و ماه و انجم به تربیع و به تسدیس ثلاثا

    تثلیث : سعد خجسته سیارات در فلک

    بروج : برجهای دوازده گانه خورشید

    تربیع : نحس شوم در فلک

    تسدیس : حالتی بین دو سیاره یا دو برج فاصله باشد

    ثلاثا : مقصود کواکب سه گانه

    تو را قسم میدهم به سیارات سعد آسمان و برجهای دوازده گانه خورشید و ماه و ستارگان وتو را قسم می دهم به ستارگان نحس و شوم آسمان و فاصله ای که بین سیارات وجود دارد

    معنی که بهر دیدن بیت المقدس مرا فرمان بخواه از شاه دنیا

    شاه دنیا : کنایه از پادشاه شروان

    برای دیدن و زیارت بیت المقدس اجازه مرا از پادشاه شروان بخواه

    معنی ز خط استوا و خط محور فلک را تا صلیب آید هویدا

    چون دو خط استوا و محور بر هم عمودند از تقاطع آن ها شکل صلیب پدید می اید و خود شکل تربیع است

    از زمانی که از تقاطع خط اوستا و خط محور برای آسمان صلیب آشکار می کنند (از ازل تا ابد)

    معنی زتثلیثی کجا سعد فلک راست به تربیع صلیب باد پروا

    من امید وارم تا زمانی که از تقاطع خط استوا و محور شکل صلیب وجود دارد (تا ابد )تثلیث فلک که سعد است از تربیع و نحسی صلیب تو بترسد یعنی صلیب تو با اینکه شکل تربیع دارد و نحس است از این نحسی در امان باشد و حالت تثلیلث و سعدی بپذیرد

    معنی سزد گر راهب اندر دیر هرقل کند تسبیح از این ابیات غرا

    دیر هرقل : دیری است ساخته شده توسط هرقل(هراکلیوس ) پادشاه روم معروف به دیر حزقیل یا حرقیل مابین بصره و عسکر مکرم (یاداشت های قزوینی .جلد ۱۰ص ۱۷۸)

    سزاوار است اگر راهب کلیسا و معبد هرقل، تسبیحی از ابیات شعر من بسازد و با دانه‌های این تسبیح دعا بخواند و ذکر گوید (شعر من پاک و مطهر است که با ابیاتش روحانی مسیحی می‌توان ذکر گوید و شکر به جا آورد)

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی فلک کژروتر است از خط ترسا

    افشین صحرایی می گوید:

    در بیت ( روم نلقوس بوسم زین تحکم شوم زنار بندم زین تعدا ) چنین به نظر می رسد که بوسیدن ناقوس آن هم در ارتفاع بلندی که ناقوس را در آن نصب می کردند کاری غیر منطقی باشد. لذا با توجه به قرینه های موجود در این بیت می توان ( نوشم ) را به جای بوسم قرار داد که در ادبیات فارسی سابقه ی کاربرد این کلمه به معنای گوش دادن وجود دارد . خاقانی گوش دادن به صدای ناقوس را به نوعی در برابر گوش دادن به صدای اذان قرار داده است

    خالد سلطانی می گوید:

    دربیت (روم ناقوس بوسم… ) نظر آقای افشین صحرایی عالمانه و قابل تامل است ؛اما اگر بوس کردن را به مفهوم توجه کردن و ابراز علاقه در نظر بگیریم نه تنها ایرادی ندارد بلکه مثل بوسیدن قرآن که به نشانه بزرگداشت و احترام است بوسیدن هر کدام از نمادهای ادیان دیگرنیز ایرادی ندارد و بوسیدن ناقوس صرفا حالت کنایی دارد و ارتفاع بلند ناقوس خللی به معنی وارد نمی کند.

    نجلا ابراهیمی می گوید:
    به نظر بنده ناقوس در گذشته به زنگی گفته می شد که در دست راهبان و کشیشان مسیحی بوده و به نوعی زنگ اخبار به شمار می رفت و بعدها این زنگ بدین شکل امروزی استفاده شد؛ با این توصیف، بوسیدن این ناقوس خیلی امری بعیدی نبوده است.

     

    شعر فلک کژروتر است از خط ترسا از کیست؟

    این شعر از خاقانی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *